شبرغان (پژواک، ٦ سنبله ٩٧): کودکی در جوزجان رؤیای داکتر شدن در سردارد؛ اما رنج روزگار دستان کوچک و ناتوانش را به قالب خشت ریزی گره زده است تا نتواند گام های ابتدایی برای کسب تعلیم و تربیت را بردارد.
اين کودک ده ساله، ذکيه نام دارد و از دو سال به این سو، در قریه «خاتون قلعه» شهر شبرغان که از مرکز ولایت حدود ده کیلومتر فاصله دارد، با اعضای خانواده اش یکجا خشت می ریزد.
او حالا به یک کارگر ماهر و حرفه یی تبدیل شده است، دستان کوچکش بسان وسایل یک ماشین پُرتحرک و سریع عمل می کند و با گِل همانند یک وسیلۀ بازی کودکانه خود را در می آمیزد و آن را در قالب خشت جابجا کرده، آنرابه مشکل از زمین بلند می کند و با پیمودن فاصله اى، آن را به روی زمین می ریزد.
وی که با پدر، مادر و شوهر عمه اش یکجا کار می کند، افزون بر خشت ریزی، هنگامی که خشت ها کم کم خشک می شوند، آن ها را به جهت دیگر بر می گرداند تا هوا بخورد و درست خشک گردد.
ذکیه همچنان روزانه صدها خشت خشک شده را از ساحه اى که برای خشت ریختن می باشد، جمع آوری می کند و به کمک بستگانش آن ها را خرند(جمع) می نماید.
اين کار برای ذکيه، به مصروفیتی تبدیل شده است که شوق بازی های کودکانه را از او گرفته است.
گِل و خشت، به حصاری برای ذکیه تبدیل شده است که نمی گذارد او قدمی در جهت مخالف این کار شاقه بگذارد.
در حالیکه سایر خانواده ها برای محافظت جلد کودکان شان از شعاع مستقیم آفتاب، از انواع کریم های ضد آفتاب استفاده می کنند؛ اما جسم کوچک این کودک کارگر، بدون هیچگونه محافظتی در برابر اشعۀ سوزان آفتاب عادت کرده است.
خبرنگار آژانس خبری پژواک که جهت به تصویر کشیدن این کودک در قریه «خاتون قلعه» شهر شبرغان رفته است، می گوید: «دو سال قبل که غرض تهیه گزارش از زنده گی رقت بار این خانواده ها به خاتون قلعه رفته بودم، ذکیه را در آن جا دیده بودم؛ اما پس ازاين مدت که بارديگر به آن قريه رفتم، فکر می کردم که او (ذکیه) در این مدت رشد کرده و بزرگ شده است؛ اما در اولین نگاه دریافتم که اين دختر نسبت به دو سال قبل ضعیفتر و کوچکتر شده است.»
ذکیه، دلیل خشت ریختنش را فقر و تنگدستی خانواده اش عنوان کرده، گفت: «به خاطر کمک به خانواده ام مجبور هستم کار کنم، هر صبح زمانی که از خواب می خیزم، پس از آن که پدرم گل را آماده کرد، یکجا خشت می ریزم.»
وی گفت که در یک روز بین دوصد تا چهارصد افغانی کار می کند و پول مُزد کارش را مصرف روزگار می کند.
او که صنف سوم مکتب است، رؤیای داکتر شدن را در سر می پروراند، مطمئن نیست که روزی به این آرزویش می رسد یا نه؛ اما برای تسلی دلش گاهگاهی که به مکتب می رود، با همصنفانش درد دل می کند.
موصوف در حالیکه خیلی خسته به نظر می رسید گفت: «با آن که خشت ریزی کار پرمشقت است، من با آن عادت کرده ام؛ اما اگر روزگار فرصت دهد، می خواهم روزی داکتر و یا انجنیر شوم.»
اما او با ناامیدی افزود: «می دانم فقر و ناداری برایم فرصت نمی دهد تا به مکتب و درس خواندن بیشتر فکر کنم؛ ناچار استم برای کمک به خانواده ام خشت بریزم تا از گرسنگی و ناداری نمُریم.»
اسد الله پدر ذکیه گفت: «در خانه هشت نفر نان خور هستیم و نسبت جنگ و خشکسالی، از ولسوالی صیاد به شبرغان آمده ایم، هیچ راه دیگری نداریم به جز از اینکه همۀ ما کار کنیم و برای بقای حیات، از صبح تا شام جان بکنیم و خشت بریزیم.»
به گفته او، در جایی که آنان خشت می ریزند، سی خانوادۀ متضرر از جنگ زنده گی می کنند که وضعیت زنده گی هیچ کدام آن ها به زنده گی انسانی شباهت ندارد.
موصوف افزود: «در این جا حداقل حدود ٤٠ طفل دور از مکتب، تعلیم و تربیه، در کنار خانواده های شان خشت می ریزند و این کار به یک امر عادی تبدیل شده است.»
وی با انتقاد از حکومت گفت که تا به حال هیچ مرجعی، زنده گی سخت آن ها را بررسی نکرده و از کمک هايی که در ولایت سرازیر می شود، از آن نیز مستفید نشده اند.
او علاوه کرد: «تنها در روزعید، خبرنگار پژواک از مقام ولایت مقداری گوشت قربانی اخذ نموده، به ما توزیع کرد و مقدارى پول نقد که از طرف برخی از افراد کمک شده بود تسلیم ما نمود.»
هاجره عمه ذکیه گفت: «نمی دانم سرنوشت اطفالی که در اینجا با ما خشت می ریزند، در آینده چی خواهد شد.»
به باور وی، اگر وضعیت به همین منوال ادامه پیدا کند، بدون شک زنده گی آن ها خوب نخواهد شد و توام با مشکلات و جنجال های روبرو خواهد بود.
موصوف افزود: «ما برای ادامه حیات به مواد خوراکى، دوا و داکتر ضرورت داریم؛ چون ما به مشکل می توانیم مایحتاج خود را تهیه کنیم و از همه نعمات زنده گی بی بهره هستیم.»
او از مقام های حکومتی و نهاد های امداد رسان خواست که برای رفع مشکلات زنده گی آن ها ، راه حلی جستجو نمایند؛ تا حداقل آن ها نیز از امکانات معمول زنده گی برخوردار گردند.
امان الله زرگر مالک داش های خشت پزی در قریه خاتون قلعه، به پژواک گفت: «سی خانواده متضرر از جنگ، در ماه حوت سال گذشته نزد من مراجعه کردند تا برای آن ها زمینۀ کار را فراهم سازم.»
امان زرگر مالک داش های خشت پزی در قریه چهلمرد، به پژواک گفت که حداقل سی خانواده که باشندگان ولایت سرپل اند، در این جا کار می کنند.
وی افزود: «این خانواده ها همه ساله در ختم فصل ریزش برف و باران نزد من مراجعه می کنند، تا برای شان زمینه کار را مساعد سازم و من در زمستان به خاطر تامین معیشت شان، به آنان پول قرض می دهم و در تابستان با ریختن خشت، دو باره تلافی می کنند.»
به گفته او، تمام خانواده های متضرر از جنگ و خشکسالی که در اینجا گرد آمده اند، کارمی کنند و در بدل کار شان، از یک هزار تا دو هزار افغانی مزد به دست می آورند.
موصوف علاوه نمود: «در ترکیب فامیل هايی که خشت می ریزند، اطفالی هم هستند که در کنار پدر و مادرشان مصروف خشت مالی اند و من دربدل يکهزار خشت، به آن ها ٤٠٠ افغانی می پردازم.»
داکتر احمد شاه قرار مسئول دفتر حمایه اطفال در شهر شبرغان گفت: «ما برای اطفالى که بنابر عوامل مختلف در شهر و نقاط دیگر این ولایت مصروف انجام کار های شاقه اند، یک سلسله پروگرام هايی روی دست داریم.»
موصوف افزود که این برنامه ها شامل روزانه دو ساعت آموزش و آگاهی دهی در مورد حقوق طفل و مسئولیت آنان می باشد.
اما وی گفت، برای خانواده هايی که از لحاظ اقتصادی در وضعیت بد قرار داشته باشند، آموزش حرفه نیز در نظر گرفته شده است.
در همین حال، مولوی لطف الله عزیزی والی جوزجان گفت که از وضعیت زنده گی خانواده های بیجاشده در قریه خاتون قلعه شبرغان واقف است و به زودی مساعدت هايی با این خانواده ها صورت خواهد گرفت.
موصوف افزود که این خانواده ها در زمستان، به خانه های شان بر می گردند و در تابستان، برای انجام کار به شبرغان می آیند که به یک عادت به این خانواده ها تبدیل شده است.
بازدیدها: 53
GET IN TOUCH
NEWSLETTER
SUGGEST A STORY
PAJHWOK MOBILE APP