فراه (پژواک،١٤سرطان٩٣): “در افطار و سحرى، تنها غذای ما “دوغ و نان خشک” است؛ اما در روزهايی که این دو هم نباشند، باز هم خدای خودرا شکر می کنیم که حداقل آب است تا شکم مان را سیراب کنیم.”
این، گفته هاى محمد یعقوب ٥٠ ساله یک تن از بیجاشدگان منطقۀ فراه رود ولسوالی بالابلوک ولایت فراه است که فعلاً همراه با فامیل خود، در يکى از خانه هاى نيمه ويران در ساحۀ “قلعه چهاربرج” مرکز این ولایت، زندگی مشقت بار را سپرى می کند.
خانوادۀ پانزده نفرى اين مرد پنجاه ساله، در یک چهار دیواری و دو اتاق خرابۀ بدون دروازه که مالک اصلى آن (حاجى احمد) از آن بجاى طويله کار مى گرفت، بدون داشتن ابتدایی ترین امکانات حیات، با مشکلات روزگار دست و پنجه نرم مى کنند.
وقتی که نزدیک این چهاردیواری خرابه رسيدم، هیچ آثاری از زیست انسان در آن به چشم نمی خورد؛ با خود گفتم شاید آدرس را اشتباه کرده ام. ولی نه، کمی آن سوتر دو اتاق خرابه به چشمم خورد؛ نزدیکتر رفتم و شخصى برایم خیر مقدم گفت… او محمد یعقوب سرپرست این خانواده بود.
وی، مرا به خانه اى رهنمايى کرد که تنها يک دوشک کهنه در آن هموار بود.
محمد یعقوب، به آژانس خبری پژواک گفت: “در فراه رود، چوپانی و گاهی هم در زمین های مردم دهقانی می کردم؛ اما درآنجا دیگر چیزی برای خوردن به دست آورده نمی توانستم، یک ماه پيش خانه ام را به قلعه چهار برج قریه دارآباد انتقال دادم؛ گفتم اینجا چون نزدیک شهر است، شاید بتوانیم چیزی به دست آوريم تا زندگی را بگذرانیم.”
محمد یعقوب؛ خانم، سه پسر و سه دختر کمتر از ١٢ سال دارد؛ اما در کنار خانوادۀ خود، مسووليت اعاشه و اباطۀ خانواده برادر متوفايش را نيز بر عهده دارد.
وى گفت: “هشت نفر فامیل خودم و هفت نفر هم زن برادر و برادرزاده هایم هستند که یک جا در این چهاردیواری خرابه، زندگی می کنیم.”
وى که لباس کهنه و چرکين بر تن داشت و سخت خسته و بى انرژى به نظر مى رسيد، افزود که برادرش حدود سه سال پيش فوت کرده است و اکنون وى و برادرزادۀ ١٥ ساله اش، با آن که زياد تلاش مى کنند؛ اما در يک هفته، بيشتر از يک يا نهايت دو روز کار پيدا کرده نمى تواند.
به گفتۀ وى، در صورتى که کار پيدا شود، روزانه در بدل ٢٠٠ افغانى کار مى کند.
موصوف گفت که حدود دو سال پيش، در يک حادثه ترافيکى پاى راست و سرش شکست و چون به دليل نداشتن پول به درستى تداوى نشد، عيب آن باقى مانده است.
محمديعقوب، درحاليکه اشک در چشمانش حلقه زده بود، افزود: “چون پایم عیبی شده و به دلیل شکستن سرم، در حال کار کردن برایم تکلیف اعصاب پیدا میشه؛ کسی برایم کار نمی دهد و روزهای زیاد بیکار هستم.”
به گفتۀ وى، اين درحالى است که در حال حاضر ٥٠ افغانى دارد؛ اما در مقابل با در نظرداشت شدت گرمى و ماه مبارک رمضان، خانوادۀ ١٥ نفرى او صدها نيازمندى دارد.
وی افزود که تنها دو بز شیری دارد و از ماه ها بدینسو، همین دو حیوان است که از شیر آن، دوغ مى سازند و شب و روز همراه با نان خشکی که اکثراً از خانه های همسایه ها جمع آوری می کند، به همراه خانواده اش نوش جان می کنند.
وى علاوه کرد مسکه اى که از شير اين دو بز به دست مى آيد، براى اطفال خُرد سال مى دهند.
محمدیعقوب گفت که خوردن دوغ، به صحت او و تمام اعضاى فاميلش اثر منفی گذاشته و آنها را لاغر و بی انرژی ساخته است.
وی به گونۀ مثال به پسر خود (نعمت الله) اشاره نموده گفت که اين پسر ١٢ ساله است؛ اما مانند شش ساله معلوم مى شود.
موصوف گفت: “بزرگترین آرزویم این است که اولاً بتوانم برای خانواده ام لقمه ای نانی برابر کنم و بعداً اولادهایم را به مکتب شامل کنم؛ تا درس بخوانند و آیندۀ آنان مثل من نباشد.”
نعمت الله که خیلی ضعیف و سوء تغذی به نظر مى رسيد، گفت که بعضى روزها حتى نان خشک هم براى خوردن نمى داشته باشد.
وى در جواب سوالى که چند نوع و کدام غذاها را مى شناسد؟ دو مرتبه فقط نام “نان و دوغ” را گرفت و دیگر خاموش ماند.
موصوف افزود که تاحال مکتب را ندیده و نمی داند که چه قسم جای است؛ اما از هم سن های خود که در جوار خانۀ آنها زندگی می کنند، نام مکتب را شنیده است.
اما وى علاوه کرد که خیلی آرزو دارد تا مثل دیگر همسالانش، به مکتب برود و درس بخواند.
محمد یعقوب گفت که نعمت الله بیست روز قبل، از بام اتاق پایین افتاد و آرنج دست چپش شکست؛ اما چون پول ندارد تا حال در مورد تداوى او اقدام نکرده است.
نعمت الله افزود که بعضى اوقات به خصوص از طرف شب، درد شدید شکستگی دستش، او را سخت ازار میدهد و گریه مى کند؛ اما صدایش را بالا نمی کند و هیچ چیزی نمی گوید؛ چون پدرش عصبانی می شود و می گوید: “پول نیست که تو را به داکتر ببرم، خفه شو…”
GET IN TOUCH
NEWSLETTER
SUGGEST A STORY
PAJHWOK MOBILE APP