فراه(پژواک،٢٢میزان٩٣): بيوه زنى در فراه مى گويد: “بخاطر یک لقمه نان خشک گدایی می کنم که شکم اولادهایم را سیر کنم؛ رییس جمهور جدید باید برای کمک به بیوه زنان، یک ادارۀ مخصوص جور کند.”
گلپری چهل ساله بیوه زنی است که از پنج سال بدینسو سرپرستی پنج اولادش را به دوش دارد و ازچند ماه به اين طرف بعد از رد مرز او و اولادهايش از ايران، مجبور به گدايى در شهر فراه شده است.
اين خانم همراه با کودک هشت ساله اش، ناوقت شام کنار مسجد حضرت محمد (ص) در ناحيه چهارم شهر فراه نشسته و از نمازگزاران طلب کمک مى کند.
گلپرى، در جواب سوال آژانس خبرى پژواک مبنى بر اين که چه چيز سبب شده که گدايى مى کند؟ گفت: “بی غیرتی وطندارانم و بی مسولیتی دولت افغانستان مجبورم کرده که بخاطر زنده ماندن خود و اولادهایم، گدایی کنم.”
گلپری افزود: “پنج سال قبل در شهر کرمان ایران، شوهرم که همه روزه بخاطر یافتن کار به محل تجمع کارگران می رفت، یک روز در مسیر راه در حادثه ترافيکى جان باخت.”
وی گفت که با مرگ شوهرش، بار سنگین سرپرستی خانواده بر دوش وی افتاده است.
وى علاوه کرد که یک دختر هفت ساله و چهار پسر دارد که بزرگتر شان پسر چهارده ساله است و مشغول جمع آوری قطى هاى نوشابه ها و غيره براى فروش مى باشد.
وی گفت که در ايران، نسبتاً زندگى خوبترى داشت؛ اما در وطن خود مجبور به گدايى شده است.
گلپرى افزود: “در ايران بدون این که کسی از اقارب ما به ما کمک کنه، خودم در خانه های ایرانی ها لباسشویی و نظافت کاری می کردم و خرچ خود و فرزندانم را کمایی می کردم.”
اما وی گفت که هشت ماه قبل، دولت ایران او و پنج فرزندش را رد مرز کرد و اکنون با پدر ریش سفیدش (میرحمزه) که از کار افتاد است، در سرک ٢٥ ناحیه چهارم شهرفراه در یک حویلی کهنه زندگی مى کند.
به گفتۀ اين بيوه زن، سه برادر دارد که یکی از آنها در ایران و دو برادر دیگرش در فراه مزدوری می کنند؛ اما هيچ کدام آنها با وی کمک نمی کند.
گل پری گفت: “در ایران خوب بود در خانه های مردم کار می کدم و پول به دست می آوردم؛ اما اینجا برای زنان بیسواد نه کار است، نه دولت کمک می کند و نه هم مردم.”
به گفتۀ وى، به همين دليل است که براى سیر کردن شکم فرزندانش گدایی می کند.
وی گفت که او و پسر هشت ساله اش که متعلم صنف اول مکتب محمد نادر ایوبی در شهر فراه است؛ همه روزه هنگام اداى نماز شام بخاطر گدایی به یکی از مساجد محل مى رود.
گلپرى درحالي که اشک مى ريخت گفت: “من زن هستم، در دیگر مکان ها گدایی کرده نمی توانم، مردم اذیتم مى کنند؛ چندی پیش داخل کوچه ها از خانه های محل کمک مى خواستم که چند تا جوا بی بند و بار آمدند و برایم گفتند که پنجصد افغانی برایت می دهیم با ما برو…”
او در ادامه گفت: “بعدش خانه آمده خیلی گریه کردم، چند روز بیرون نرفتم؛ اما وقتی رسید که از گرسنگی، بچه هایم نیمه شب به داخل کثافات کوچه که همسایه ها ریخته بودند، می گشتند تا نان پیدا کنند.”
به گفته او، در مساجد نمازگزاران با او کمک مى کنند و روزانه حدود ١٠٠ افغانى پيدا نموده و با اين پول، نان خشک خانواده پنج نفره را خريدارى مى کند.
گلپرى از اقارب و همسايه هاى خود شکايت نموده، افزود: “اقارب مان هم خیلی بی غیرت شده اند و مردم هم حس بشردوستی ندارند که از بیوه زنان جامعه شان سرپرستی بکنند. چند روز قبل عید قربان بود؛ مردم همه خوش و خوشحال بودند، اطفال شان لباس های نو به تن داشتند، همگی قربانی کرده ولی به استثنای یکی از همسایه ها دیگر کسی به ما گوشت قربانی نیاورد.”
وى گفت که مشکلات زندگى را با بسيار سختى تحمل مى کند و چند بار قصد خودکشی را نيز کرده است؛ اما بخاطر آیندۀ فرزندانش منصرف شده است.
اين بيوه زن افزود: “از مردم شنیده ام که رییس جمهور جدید افغانستان آدم فهمیده و کارکن است، از او می خواهم که به فریاد فقرا بخصوص بیوه زنان برسد.”
وی گفت که دولت افغانستان هم باید مثل دولت ایران برای بیوه زنان، یک اداره کمک کننده ایجاد کند تا بيوه زنان مجبور به گدایى نشوند.
فرهاد هشت ساله متعلم صنف اول لیسه محمد نادر ایوبی که در پهلوی مادرش دراز کشیده بود و حالت پریشان داشت گفت که از طرف صبح مکتب مى رود و از طرف شب با مادرش به گدایی می آید.
این کودک رنجدیده افزود: “اگه مادرم گدایی نکنه، ما شب نان نداریم که بخوریم؛ یک شب در خانه نان نبود، مه و دو برادرم به داخل کوچه همان جايى که همسایه پولدار ما همیشه غذای پسمانده شان را می ریزند، رفتيم که چیزی برای خوردن پیدا کنیم که دستم با شیشه بریده شد؛ آن شب دستم خیلی درد می کرد و گریه مى کردم.”
فرهاد آرزو دارد که بتواند درس هایش را ادامه دهد و در آینده یک داکتر شود.
GET IN TOUCH
NEWSLETTER
SUGGEST A STORY
PAJHWOK MOBILE APP