کابل (پژواک، ۱۰ سرطان ۱۴۰۰): قلب های کودکان جنگ زدۀ افغان، برای صلح می تپد و در حالی آرزوی زندگی دور از جنگ را دارند که روند صلح کشور، به یک معمای پیچیده مبدل شده و مشخص نیست که آرزوهای آنان چه زمانی برآورده خواهد شد.
جنگ در افغانستان، از حدود ۴۳ سال به این سو ادامه دارد. برخی منابع، رقم تلفات این جنگ را بیش از یک میلیون؛ اما برخیها تا دو میلیون تن میدانند. همچنان به دلیل این جنگ خانمانسوز، میلیونها افغان مجبور به ترک کشور شان شده، حدود ۴،۴ میلیون تن (۱۳.۹ درصد کل جمعیت کشور) معلول شده و در حال حاضر، بیش از نیم نفوس کشور زیر خط فقر زندگی میکنند.
کودکان نیز از جمله متضررین و قربانیان این جنگ می باشند. همچنان ناامنیها و فقر، سبب شده است که سه عشاریه هفت میلیون کودک افغان، به مکتب دسترسی نداشته باشند و شماری از آنها مجبور به تگدی و کارهای شاقه شوند.
زبید ده ساله، یک تن از کودکانی است که پدرش را در جنگ از دست داده است و در جاده ها، مقابل فروشگاه ها، رستورانت ها و زباله دانی های شهر کابل، متاعی را برای بقای زندگی خود و خانواده اش جستجو میکند.
موصوف، در چهارراهی پنجصد فامیلی شهر کابل، زباله ها را در زباله دانی ها زیر و رو می کرد و بوتل های آب، قوطی های نوشابه، کاغذ و پلاستیک را با سرانگشتان کوچکش برمی داشت و در میان بوری چرکینی که با خود داشت، جابه جا می کرد.
این کودک یتیم که باشندۀ اصلی ولایت غور می باشد؛ اما به دلیل ناامنی ها با خانواده اش (مادر، دو خواهر و یک برادر) به شهر کابل آمده و در منطقۀ پروان دوم این شهر زندگی می کند.
او که لباس های سیاه مندرس بر تن و پا پوشهای ژنده در پا دارد و دست ها و پاهایش از شدت تماس با گرد و خاک کفیده است، در پاسخ به پرسشی که چرا پلاستیک ها را جمع آوری می کند؟ گفت: “یتیم استم، پدرم در حملۀ انتحاری شهید شده است.”
زبید که گلویش بغض گرفته بود، افزود: “مادرم نان مردم را پخته می کند، مه برای گرم کردن تنورجنگلی (هیزم) جمع می کنم. بوتل ها و قطی های پیپسی را می فروشم و روز پنجاه تا صد افغانی پیدا می کنم. برادر کوچکم خریطه پلاستیکی می فروشد.”
او در پاسخ به سوالی که از صلح، چیزی می فهمد یا خیر؟ گفت: “ها می فامم چرا نمی فامم، که جنگ ها گم شوه، آرامی شوه،… با ما کمک شوه که مکتب بریم، مثل دیگرا ما هم باسواد شویم. زیاد دعا می کنم که صلح شود.”
نگین، دختر هشت ساله یی است که فقر و ناچاری، به تگدی مجبورش کرده است.
بسیاری کودکان در این سن و سال، تنها در فکر بازیچه ها و ساعت تیری های کودکانه می باشند؛ اما فقر و تنگدستی، نگین را مجبور کرده است که دور از خانواده و پدر و مادرش، دستان کوچکش را به گدایی دراز کند و تنها در فکر پیدا کردن لقمه نانی باشد.
نگین که باشنده اصلی ولایت کندز می باشد و به دلیل ناامنی ها همراه با خانواده اش به کابل آمده است، گفت که همراه با پدر، مادر و دو برادرش، در خانه کرایی در شهر کهنه کابل زندگی می کند، پدرش بوت پالشی می کند و دو برادرش، در شهر خریطه های پلاستیکی می فروشند.
او هم آرمان صلح را در دل دارد و گفت: “صلح بیاید، جنگ خلاص میشه، ما به خانۀ خود می رویم، پدرم در زمین ها کار می کنه، مه و بیدرکایم به مکتب می رویم و درس می خوانیم.”
صورت الله ۱۵ ساله، باشنده اصلی ولسوالی کشنده ولایت بلخ می باشد؛ اما او نیز به دلیل ناامنیها، ولسوالی کشنده را ترک نموده همراه با خانواده اش به کابل آمده و بوت پالشی می کند.
او گفت که در ولسوالی کشنده، تا صنف هفتم مکتب خوانده است؛ اما به دلیل مشکلات اقتصادی نتوانسته در کابل درس خواندن را ادامه دهد.
وی افزود: “درس ما ماند، حالا به بهانه بوت پالشی، گدایی می کنم و پدرم در مندوی بارکشی (جوالی گیری) می کند، روزی صد تا دو صد افغانی پیدا می کنم… اگر صلح می بود از مکتب نمی ماندم.”
او جنگ را تباهی خواند و افزود: “خدا کند صلح بیاید، به پدرم کار خوب پیدا شوه، تا مه هم مکتب بروم، در آینده استاد شوم، بچهها را درس بتم تا افغانستان پیشرفت کنه.”
محمد نثار متعلم صنف یازدهم لیسه عالی استقلال کابل گفت که او امکانات رفتن به مکتب را دارد؛ اما دلش برای کودکانی می سوزد که از تعلیم بازمانده اند و مشکلات ناشی از جنگ جاری در کشور، آنها را مجبور به کارهای سخت و شاقه کرده است.
وی صلح را امنیت و آرامش تعریف کرده گفت که اگر صلح شود، جلو کشتار مردم افغانستان گرفته می شود، زمینه آموزش برای همه کودکان مساعد می شود، زمینه عملی شدن پروژه های عمرانی در کشور مهیا می شود و نیاز نیست که افغان ها کشور شان را ترک و از راه های خطرناک به کشورهای دیگر سفر کنند.
او با این آرزو که صلح برقرار گردد و در فضای آرام درس را تمام کرده طب بخواند و داکتر شود، گفت: “شماری از هموطنان ما با دشواری زیاد برای تداوی به پاکستان و هندوستان می روند؛ اما کسانی که دارا نیستند، جان شان را درهمین جا از دست می دهند، می خواهم داکتر شوم و به طبقه نادار از این طریق خدمت کنم.”
حبیب الرحمن ۱۳ ساله که او نیز متعلم صنف هفتم لیسه عالی استقلال است گفت: “صلح آرامی است، اگر صلح باشد می توانیم با فکر آرام درس بخوانیم؛ اما که انتحار، انفجار، قتل و خونریزی باشد، از زندگی ناامید می شویم، فکر ما پریشان میشه و درس خوانده نمی توانیم.» او افزود: «همۀ مردم صلح می خواهند، مخصوصاً اطفال، که بی گناه کشته می شوند.”
این خواسته های کودکان برای تامین صلح، در حالی است که جنگ در کشور به شدت ادامه دارد و همه روزه زندگی افغان ها به شمول کودکان را می گیرد؛ اما سرنوشت روند صلح، هنوز نه تنها مشخص نیست، بلکه نسبت به گذشته پیچیده ترهم شده است.
گفتگوهای بین الافغانی صلح، پس از امضای موافقتنامه صلح میان طالبان و ایالات متحده امریکا، در ماه سنبلۀ سال گذشته در دوحه آغاز شد؛ اما با گذشت حدود هشت ماه، تنها روی کارشیوۀ گفتگوها توافق نموده و از مدتی به این سو با بن بست رو به رو شده است.
قرار بود برای تامین صلح در افغانستان، نشستی با مدیریت سازمان ملل متحد و به اشتراک نمایندگان برخی احزاب سیاسی، طالبان و حکومت افغانستان و همچنان برخی کشورهای تاثیرگذار در قضیه افغانستان، در ۲۴ اپریل در استانبول تدویر شود؛ اما هفته گذشته طالبان در حالی اعلام کردند که تا خروج نیروهای خارجی از افغانستان، در این چنین نشست ها شرکت نمی کنند که ایالات متحده امریکا و سازمان ناتو اعلام کرده اند که خروج نیروهای شان را در ماه می آغاز و در سپتامبر سال جاری میلادی تکمیل می کنند. این درحالی است که بر بنیاد توافقنامه دوحه، باید تمامی نیروهای خارجی تا ماه آینده (می) بیرون می شدند.
GET IN TOUCH
NEWSLETTER
SUGGEST A STORY
PAJHWOK MOBILE APP