کابل (پژواک،۱۰ دلو ۱۴۰۰): عزیزه، دختر جوانی که از طریق نانپزی در نانوایی خانهگی شان، مخارج خانوادهاش را تامین میکند، آرزو دارد، صلح به میان آمده دایمی باشد؛ وضعیت اقتصادی همه افغانها بهتر شود، تا هیچ دختری مانند او از نعمت سواد محروم نشود.
عزیزه ۲۰ ساله که باشندۀ اصلی ولسوالی کلکان ولایت کابل میباشد، درحال حاضر، در یک خانۀ کرایی در پنجصد فامیلی شهر کابل با مادر، دو برادر و دو خواهر کوچکش زندهگی میکنند.
پدر وی شش سال قبل از اثر بیماری لاعلاج جان خود را از دست داد. از آنجایی که خانوادۀ مالدار بودند، پس از آن مادرش مجبور شد که برای اعاشۀ خانوادهاش کارهایی چون شیر و ماست فروشی و پس از آن از طریق ایجاد این نانوایی خانهگی پول کمایی کند و شب و روز شان را سپری کنند.
عزیزه که بالای تنور نشسته و خمیری را که هموار کرده بود، به تنور زد و در حالی که دود تنور اشک چشمانش را جاری نموده بود، افزود: «پدرم که فوت کرد، راه مهم رزق حلال همیبود که نانوایی میساختیم و از طریق پختن نان مصرف شب و روز خوده پیدا میکردیم.»
او چون هر دختر دیگر آرزو داشت که به مکتب میرفت، درس میخواند و تحصیلکرده میبود، اما جنگ، ناامنی و فقر اقتصادی مانع رسیدنش به این آروزها شدهاست.
موصوف میگوید، روزانه بیش از دهها قرص نان را برای همسایهگانش میپزد و در بدل هر نان، پنج افغانی میگیرد و از طریق آن، مصرف روزمرۀ خود را تامین میکند.
عزیزه و مادرش هر روز از ساعت هشت صبح تا ۴ عصر در اتاقی که بیشتر فضای آن با دود چوب، آلوده میباشد و دیوارهایش سیاه و چرکین است، سپری میکنند.
عزیزه گفت: «با این دود تنور بسیار اذیت هستم، تا در چشمهایم دوا نندازم دیده نمیتوانم، چشمهایم آب میزند نه تنها چشم هایم بلکه دستهایم هم هر وقت درد میکنن، مادرکم بیچاره هروقت سینه و بغل میباشد.»
هرچند که این مادر و دختر از این کار شاقهیی که از روی مجبوریت برای ادامۀ حیات شان انجام میدهند، خسته شده اند، اما میگویند که خوشحال اند که از طریق این کار، رزق حلال به دست میآورند و به کسی احتیاج نیستند.
این دختر جوان که آرزو دارد مانند سایر دختران زندهگی آرام داشته باشد، یگانه راه بیرونرفت از وضعیت کنونی خود را وابسته به کمک حکومت میداند.
عزیزه گفت: «خواستم از امارتاسلامی همی است که مثل ما واری خانوادههای فقیر و غریب را کمک کند تا از بیسرنوشتی و بیچارهگی خلاص شویم.»
او به سوالی مبنی بر اینکه آرزویش چیست؟ میگوید: «آرزویم همی است که حالا آرامی که شده، دایم باشد؛ دولت ما برای بهتر شدن زندهگی ما مردم غریب کار کند، تا دیگه هیچ دختری مثل به خاطر مشکلات اقتصادی بیسواد نمانه، درس و تعلیم کند.»
در همین حال، پریگل مادر عزیزه که مصروف هموار کردن خمیرهایی بود که در چهارطرف وی قرار داشت، با آه سردی گفت که مشکلات اقتصادی شان زیاد است و با بسیار دشواری شب و روز خویش را سپری میکنند.
او گفت، قبلاً خوب بود، روزانه پنجصد افغانی عاید داشت، از آن مقداری را چوب خریداری میکرد و متباقی را خرچ خانه مینمود؛ اما اکنون به دلیل سردی هوا و بلند رفتن قیمت چوب، عایدش به سه صد افغانی در روز کاهش یافتهاست.
پریگل با یادآوری خاطر تلخ از دست دادن شوهرش که یگانه تکیهگاه زندهگیاش بود، قطرات اشک از چشمانش جاری شد و افزود: «اول در کلکان بودیم، دو دانه گاو داشتیم، شیرش را ماست و قیماق جور میکردم و میفروختم؛ وقتی که کار و روزگارم خراب شد، گاوها را فروختیم و کابل آمدیم، شش ماه میشه که نانوایی باز کردیم.»
او نیز خواهان کمک است و میگوید: «کاشکی از یک جای کمک شود تا که یک کار دیگه ره شروع کنیم، نانپزی بخی سل میسازه انسان را از سر صبح تا چهار بجه همراه دود بیخی به عذاب استیم.»
دو پسر پریگل که ازدواج کردهاند، نیز وضعیت اقتصادی خوبی ندارند و نمیتوانند به مادر شان کمک اقتصادی کنند.
او افزود: «در این کار غیر از دخترم عروسم همرایم کمک میکند، سه نفر هستیم که این کار با همکاری همدیگر انجام میدهیم؛ پسرم که پشت کار میگردد، و تا هنوز کار پیدا کرده نتوانسته، در اینجا برایم چوب را میشکناند، و از مسجد برای ما آب میآورد.»
الهه یکی از همسایهگان پریگل که نان خود را جهت پخت به این نانوایی آورده بود، گفت با نانی که اینها میپزند و پول ناچیزی را که میگیرند، برای ایشان بسنده نیست و باید با آنها کمک صورت بگیرد تا مشکلات شان کم شود.
GET IN TOUCH
NEWSLETTER
SUGGEST A STORY
PAJHWOK MOBILE APP