تالقان (پژواک،۱سنبله ۱۴۰۲): حمیدالله که نزدیک به یک دهه به عنوان افسر در وزارت دفاع در حکومت پیشین وظیفه اجرا کردهاست میگوید که در نتیجۀ جنگ در یکی از ولایات کشور زیبایی وجود خود را از دست داده و هر دو پایش قطع شدهاست.
وی که ۳۳ سال عمر دارد و باشندۀ اصلی ولایت بدخشان میباشد از سالهای متمادی در ولایت تخار زندهگی میکند، میگوید که در سال ۱۳۸۷ به “دلیل مشکلات اقتصادی و خدمت برای وطن” به صف نیروهای امنیتی حکومت پیشین پیوست.
حمیدالله میافزاید: «پس از گذراندن حدود نُه سال خدمت در سال ۱۳۹۶ هنگامی که ولسوالی نادعلی ولایت هلمند به دست نیروهای مخالف دولت وقت سقوط نمود، در یک ماموریت از ولایت کابل به ولایت هلمند اعزام شدم، شب بود که به ولسوالی نادعلی رسیدیم و در مسیر راه ناگهان پایم با ماین کنار جاده برخورد کرد که از ناحیه هر دو پای و یک دست آسیب دیدم و در نتیجه هر دو پای خود را از دست دادم، دقیق لحظهیی بود که دنیا برایم تاریک شده بود.»
وی در مورد زخمی شدنش گفت، لحظۀ دشوار و سخت بود که با ماین ضد پرسونل یا کنار جادهیی برخورد کرد، در نتیجه به فرد معلول تبدیل شد و حدود یکونیم ماه در حالت بیهوشی قرار داشت و اکنون با پاهای قطع شده تأمین نفقه خانوادهاش دشوارترین مسوولیتی میباشد که بر شانههای زخم خوردۀ خود حمل میکند.
این جوان معلول که در تقلای تأمین نفقه یک خانوادۀ شش نفری است میگوید که از مشکلات اقتصادی رنج میبرد و در حویلی کرایی زندهگی میکند.
محمدیاسین جویا، خبرنگار آژانس خبری پژواک در ولایت تخار که با حمیدالله گفتگو کردهاست میگوید که وی در یکی از جادههای شهر تالقان با اندام ضعیف و پاهای قطع شده سوار بر ولچر بود و عرق جبینش جلایش میداد، موهای ژولیده و چهرۀ خندان داشت، پشت این خندهها اما عالمی از درد و رنج را پنهان کرده بود، درد و رنجی که از جنگ برایش به میراث ماندهاست.
خبرنگار آژانس خبری پژواک جریان مصاحبه با حمیدالله را چنین حکایت میکند: «پس از تکمیل یک سوژۀ خبری برای آژانس خبری پژواک، یکی از جادههای شهر تالقان را طی مینمودم که ناگهان چشمم به مردی افتاد که در حال گذر از یک جادۀ پر ازدحام بود، گذر از این جاده هم برایش کار سادهیی نبود، پس از این که وی مسیر خود را انتخاب نمود برایش صدا زدم که لحظهیی میشود همرایت صحبت داشته باشم، او با جبین گشاده و لبان پر از خندۀ خود گفت بلی شاه جان مهربانی (شاه جان تکیه کلام حمیدالله بود) حس کردم او با من آشناست؛ اما من تازه با وی آشنا میشدم، از وی پرسیدم که با چه شرایط مواجه است، لحظهیی در فکر عمیق فرو رفت و گفت: جنگ جوانی و اندام زیبایم را از من گرفته است همین است شرایط زندهگی من.»
حمیدالله در همان لحظه آماده نبود تا در مورد وضعیت زندهگیاش مصاحبه کند و به خبرنگار پژواک گفت: «حالا هوا گرم است برایت تماس میگیرم و از نزدیک قصهها برایت دارم.»
خبرنگار پژواک میگوید: «حمیدالله بعد از چهار روز برایم تماس گرفت که آماده مصاحبه است باهم به منطقۀ شیخآباد که در چند کیلومتری شهر تالقان موقعیت دارد به خانۀ وی رفتیم، چهار فرزند قد و نیم قد حمیدالله همه در انتظار رسیدن پدر خود بودند، حمیدالله این بار اما برعکس تمام روزها تنها نبود و من با وی بودم او در نخست از فرزندانش پرسید که امروز مکتب رفته بودند یا خیر، سپس من را برای شان معرفی نمود و گفت کاکای تان آمدهاست همرای من مصاحبه میکند.»
او میگوید: «مدت هفت سال از زخمی شدنم گذشت، لحظاتی که برایم خوشایند نیست و هر دقیقهاش با دشواری سپری میگردد، با آنهم در زمان حکومت گذشته برایم سالانه ۲۰۰ هزار افغانی پول داده میشد که میتوانستم یک بخش از مشکلات زندهگیام را رفع نمایم؛ اما پس از تحولات سیاسی در کشور امتیازم از ۲۰۰ هزار افغانی به ۶۰ هزار افغانی کاهش یافتهاست، آنهم به وقت معین پرداخت نمیگردد و نمیتوانم مصارف یک خانوادۀ شش نفری را تهیه نمایم.»
به گفتۀ حمیدالله، اکنون بزرگترین آرزویش برقراری صلح دایمی در کشور میباشد که دیگر شاهد قربانی شدن هیچ کسی نباشد چون زندهگی وی را جنگ تباه کردهاست.
این قربانی جنگ هرچند از نعمت سواد کافی محروم میباشد، اما میگوید یکی دیگر از آرزوهایش تعلیم و تحصیل چهار فرزندش میباشد که برای تقدیم آنها به جامعه به عنوان انسانهای مفید از هیچ نوع سعی و تلاش دریغ نخواهد کرد.
حمیدالله در ادامه هرچند توزیع کمکها را از سوی نهادهای مددرسان عادلانه نمیداند، اما تاکید دارد، کمکهایی که در کشور سرازیر میشود باید برای افراد نیازمند و مستحق توزیع گردد.
موصوف از نهادهای مددرسان خواستار حمایت برای افرادی میباشد که همانند وی نیاز به همکاری دارند.
در همین حال، پیش از این مسؤولان ریاست شهدا و معلولین تخار نیز از تلاشهای مبنی بر حل مشکلات افراد دارای معلولیت در این ولایت خبر داده بودند.
بازدیدها: 620
تماس با ما
خبرنامه
ارسال گزارش
اپلیکیشن موبایل پژواک