کابل (پژواک، ۸ دلو ۱۴۰۳): زهرا ۳۷ ساله که نسبت فقر و تنگدستی مجبور به ایجاد نانوایی شده و روزانه حدود صد قرص نان میپزد، از روزگار بد و دشواری این کار مینالد و از امارت اسلامی میخواهد که فقرا و مستحقین را مورد حمایت قرار دهد.
زهرا، باشندهٔ دشت برچی شهر کابل که در یک اتاق کوچک در گوشهیی از حویلی خود نانوایی زنانه را ایجاد کرده میگوید، همه روزه پس از انجام کارهای خانه و رسیدهگی به اطفالش، از ساعت ۶ صبح تا ۶ عصر در کنار تنور داغ مینشیند و نان همسایهگانش را میپزد.
زهرا که صورتش را با گوشهٔ چادرش پوشانده و سخت مشغول کار بود، به خبرنگار آژانس خبری پژواک گفت که نسبت مشکلات اقتصادی دو سال قبل این کار را آغاز کرد.
زهرا میگوید، هنوز ۱۲ ساله بود که پختن نان در تنور را از مادرش یاد گرفت، ولی در آن زمان فکر نکرده بود که روزی برسد، نانویی ایجاد کند.
به گفتهٔ زهرا، روزانه ۱۰۰ قرص نان را میپزد و از پختن یک قرص نان ۶ افغانی میگیرد که اکثر روزها از این مدرک ۱۵۰ افغانی عاید میکند.
او که مادر ۵ فرزند است میگوید، برای اعاشهٔ فرزندانش مجبور به ایجاد این نانوایی شده؛ زیرا: «شوهرم در بازار کمپنی کراچی دستی داره، مردم در بدل انتقال وسایل از یک جای به جای دیگه هرکس ده روپیه، ۲۰ روپیه بریش میتن؛ در یک هفته اگه یک روز کار کنه، دیگه هر وقت با دست خالی میاید.»
وی میگوید که قبل از ایجاد نانوایی با مشکلات زیادی اقتصادی مواجه بود، با مشکل برای فرزندانش غذای سه وقت را آماده میکرد، اما پس از ایجاد این نانوایی تا حدی مشکلات او حل شده و توانسته نفقهٔ خانوادهاش را تامین کند.
زهرا که در این نانوایی همزمان کار سه شخص را به تنهایی انجام میدهد، خمیر را هموار میکند، آن را به تنور میزند و سپس از پختن آن را بیرون میکند گفت: «هیچ از زندگی خود راضی نیستم و از روزی که به دنیا آمدم در مشکلات، ناداری، ناچاری و زحمتکشی گرفتارم.»
دودی که در فضای این اتاق پیچیده، اشکهای خانم نانوا را جاری کرده بود، با گوشهٔ چادرش آن را پاک کرد و گفت، قبلا در تنور چوب میسوختاند، اما اکنون که قیمت چوب بلند رفته و توان خریداری آن را ندارد، از پوست بادام برای گرم کردن تنور استفاده میکند، به همین دلیل دود بیشتر است.
زهرا که از انجام این کار خسته به نظر میرسید گفت: «این دود ره بنگر، این آتش ره بنگر، مجبوری نباشد کی خوش کسی میآید. این منت مردمه بنگر، یکی میگه نان مره سوختاندی، دیگه میگه نوبت مه دیر رسید؟ یگان دانه نان که چکید میگه چرا چکید؟ هزار تا مشکل است اگر مجبوری نباشد از کار نانوایی کرده هیچ کاری مشکل نیست.»
وی در ادامه افزود: «از طرف شب که خواب میشوم، این دستها از مه نیه، پاها از مه نیه، کمر از مه نیه، کلگیاش به درد میباشه، بخدا از مجبوری انجام میتم.»
این خانم خسته از کار و مشکلات روزگار دشوار، از امارت اسلامی میخواهد که او و سایر زنان بیبضاعت و مستحق را مورد حمایت قرار دهد.
زهرا با اشاره به فرزندانش میگوید: «من بخاطر اینکه اولادهایم آرام باشه، کار نانوایی شروع کردم و پیش میبرم کوشش میکنم که اولادهایم در این مشکلات گرفتار نشوه.»
فاطمه دختر ۱۲ ساله زهرا گفت: «مادرم زحمت میکشه، به ما نان پیدا میکنه، مه از همی خاطر در کارهای خانه و نگهداری خواهر یک سالهام کمکش میکنم.»
در همین حال، نرگس یکی از همسایههای زهرا که خمیر را برای پختن نان آورده بود، نیز کار کردن زهرا در این نانوایی را قابل قدر خواند.
موصوف گفت که خانم زهرا نان مزهدار میپزد و او همیشه خمیر خود را برای پختن به اینجا میآورد.
GET IN TOUCH
NEWSLETTER
SUGGEST A STORY
PAJHWOK MOBILE APP