Language

Don't you have an account with Pajhwok Afghan News?

Click here to subscribe.

گلبشره؛ زنی که در پنچ ماهه‌گی برای پایان یک منازعه به بد داده شد‌ه‌است

زرنج (پژواک، ۲۳ ثور ۱۴۰۴): گلبشره، زن ۳۰ ساله در نیمروز که هنوز بیش از پنج ماه از تولدش نگذشته بود، برای پایان دادن به منازعه میان دو خانواده، با یک پسر  ۲۰ ساله نامزد گردید. وی اکنون از والدین می‌خواهد که هیچ‌گاه با سرنوشت دختران شان چنین معامله نکنند.

در یکی از روزهای بهاری با گلبشرۀ ۳۰ ساله یکی از قربانیان عنعنات ناپسند در شهر زرنج، مرکز ولایت نیمروز هم‌صحبت می‌شوم، تن ضعیف و چهرهٔ خسته‌اش گواه سرگذشت تلخ ناشی از به بد دادن اوست؛ آرام صحبت می‌کند و آثار خنده در صورتش دیده نمی‌شود.

از او که پس از سلام‌وعلیک دربارۀ داستان زنده‌گی‌اش پرسیدم،‌ گفت: «داستان زنده‌گی مه تلخ‌تر از آن است که شما تصورش را می‌کنید. روزگارم از وقت تولد تا حالا مثل لباسم سیاه است، من سیاه بخت‌ترین زن روی زمین هستم.»

او که هنوز پنج ماهه بود، به دلیل حل منازعه‌ای که میان خانوادۀ او با دیگر خانواده به وجود آمده بود، با مردی نامزد شد که با هم ۲۰ سال تفاوت سن داشتند.

داستان منازعه‌ای که منجر به نامزدی گلبشره در ۵ ماهه‌گی می‌شود، از کجا آغاز گردید؟

به گفتهٔ گلبشره،‌ ۵۰ سال قبل پدرکلانش از شهر زرنج به عنوان معلم به‌طور خدمتی به ولایت فراه می‌رود و در آنجا با خانواده‌ای از باشنده‌گان ولسوالی گلستان آشنا می‌گردد.

پدرکلان گلبشره، دخترش هنگام تولد نامزد پسر همان خانواده کرد و پس از مدتی دوباره به شهر زرنج برگشت و دخترش را که شش ساله بود، شامل مکتب نمود،‌عملی که خلاف رسوم همان خانوادهٔ فراهی‌ بود؛ در نتیجه نامزدی برهم می‌خورد و دشمنی میان دو خانواده ایجاد می‌گردد.

به گفتهٔ گلبشره، ده سال بعد خانوادهٔ نامزد عمه‌اش بالای آنان عرض می‌کند و پدر گلبشره را به جرم این‌که نامزد پسر شان را با کسی دیگر عروسی کرده، زندانی‌ می‌کنند. برای رهایی پدر گلبشره از زندان و پایان یافتن به این دشمنی موسفیدان و بزرگان محل پیشنهاد می‌کنند که باید خانوادۀ گلبشره یک دختر دیگر را برای یکی از مردان خانوادۀ مقابل نامزد کند تا دشمنی میان آنان خاتمه یابد.

پایان منازعه، اما آغاز یک داستان تلخ

گلبشره که در آن زمان تنها پنج‌ماهه بود و حتا مکیدن شیر مادر را به‌درستی نیاموخته بود، اسیر تصمیمی شد که سرنوشتش را رقم زد و نامزد گردید، ولی او نمی‌دانست که بزرگان چه آینده‌ای را برایش رقم زده‌اند.

او اکنون ۳۰ ساله است، اما غم‌ها و مشکلات روزگار او را پیرتر از این عمرش نشان می‌دهد؛ گویا با خانم ۴۰ ساله‌ای هم صحبت هستم و در چهره‌اش غبار غم و درد به وضاحت دیده می‌شود.

وی که هنوز هفت بهار زنده‌گی‌اش را سپری کرده بود و مصروف بازی‌های کودکانه بود، خانوادهٔ نامزدش برای بردن عروس شان به شهر زرنج آمدند و با برگزاری محفل بسیار ساده، او را به ولسوالی گلستان فراه با خود بردند.

گلبشره با صدای آرام و دل پُردرد می‌گوید: «از کجای زنده‌گی تلخم شروع کنم … از این‌که با مردی که چندین برابر از من بزرگتر بود، عروسی کردم یا این‌که با مردی که معتاد بود برای تان قصه کنم، شوهرم کسی بود که نه برایم نفقه داده می‌توانست و نه هم از من مواظبت کرده می‌توانست.»

به گفتهٔ او، به دلیل این‌که شوهرش معتاد بود و کار نمی‌کرد، خانوادهٔ پدرش مصارف او و فرزندانش برعهده گرفتند و تاکنون کمکش می‌کنند.

او که حالا مادر ۳ فرزند است، به گفتهٔ خودش ۲۷ سال عمرش را با نهایت مشقت و امید این‌که در ایام پیری فرزندانش تکیه‌گاهش شوند،‌ آنان را بزرگ نمود.

بزرگترین فرزند گلبشره پسر ۱۷ ساله است؛ او بالای زمین کار می‌کند و در قسمت اعاشهٔ خانواده‌اش نقش برجسته دارد.

گلبشره می‌گوید: «همین پسرم سر زمین‌ها کار می‌کند، راه دور را پیاده می‌رود و آب میاوره، چند دانه گوسفند هم داریم، ‌‌شکر حالی کمی روزگارم خوب شده از او وقتی که شب‌ها گرسنه خواب می‌کردیم.»

دختر گلبشره ۱۵ ساله است و در امور منزل با مادرش کمک می‌شود، در اوقاتی که باهم تنها می‌شوند، با مادرش همدردی می‌کند و به داستان تلخ مادرش گوش می‌دهد.

گلبشره: دختران تان را قربانی نکنید

گلبشره می‌گوید که از دخترش مواظبت می‌کند و به هیچ قیمتی نمی‌گذارد که یگانه دخترش قربانی رسوم و عنعنات ناپسند در جامعه شود.

وی از سایر خانواده‌ها می‌خواهد که از دختران شان مواظبت کنند، آنان را مجبور به ازدواج نکنند، ‌به  بد ندهند و در زمان قبل و بعد از تولد نامزد نه‌نمایند.

داستان مشابه از یک دختر دیگر در نیمروز

این تنها گلبشره نیست که قربانی چنین رسم ناپسند گردیده،‌ بلکه دختران زیادی اند که با چنین سرنوشتی دچار شده و زنده‌گی مملو از درد و رنج را سپری نموده‌اند.

سارا، دختر دیگری از شهر زرنج است؛ او نیز دقایقی پس از تولد، پیش از آن‌که حتی در آغوش مادرش قرار بگیرد، اسیر تصمیم بزرگان خانواده‌اش شد و به پسر کاکایش نامزد گردید.

به گفتهٔ سارا،‌ زمانی که متولد شد، قابلهٔ خانگی او را به آغوش مادرکلانش سپرد، در این حال مادرکلان به‌صورت نوزاد نظری انداخته و به مادرش که هنوز دختر خود را به آغوش نگرفته بود، گفت: «این دختر از جواد ما است.»

سارا در یکی از روستاهای دورافتادۀ شهر زرنج در آغوش مادر خود بزرگ می‌شد و هنوز پا به ۱۲سالگی نگذاشته بود که پدر نامزدش که کاکایش می‌شد، تصمیم گرفت که عروسی سارا و جواد صورت گیرد.

سارا لحظه‌ای سکوت کرد و آه سردی کشید و به سخنانش ادامه داد: «در او وقت مه از عروسی چیزی نمی‌فهمیدم، می‌خواستم مکتب بروم و مثل دیگر دخترها درس بخوانم … اما کسی صدایم را نشنید و به گپ‌هایم گوش نکرد.»

سارا از برخورد خشونت‌آمیز شوهر می‌نالد  و می‌گوید: «شوهرم با لگد می‌زد روی شکمم، می‌گفت تو را نمی‌خواستم، از اثر همی زدن‌هایش دو بار سقط کردم.»

اما برادر سارا پس از یک سال به دیدن خواهرش به شهر هرات می‌رود وقتی از شکنجه‌هایی که با خواهرش صورت گرفته، باخبر می‌شود، خواهرش را با خود به نیمروز می‌آورد.

داستان سارا تلخ ولی زود خاتمه می‌یابد؛ زیرا خانواده‌اش به گرفتن طلاقش تصمیم گرفتند که دختر درس بخواند، تحصیل کند و تعهد سپردند تا زمانی‌که سارا نخواهد او رامجبور به ازدواج نمی‌کنند.

علمای دین: ازدواج اجباری و به بد دادن دختر اعمال ناپسند است و در اسلام جای ندارد

مولوی گل‌احمد احمدی، یکی از علمای دین در نیمروز با اشاره به ازدواج‌های اجباری، نامزدی‌های دوران طفولیت و به بد دادن دختران می‌گوید که این‌ همه اعمال و عنعنات ناپسندی است که در اسلام جایی ندارد.

وی افزود: «به بد دادن دختران به عنوان یک عرف سنتی که هنوز هم در برخی مناطق روستایی و حتی شهرها از دختران قربانی می‌گیرد، با تلاش‌های زیاد علمای دین بازهم این رواج‌های غیر اسلامی و انسانی به خاطر جهالت مردم از بین نرفته‌است.»

به گفتهٔ او، هر چند این رسم بد را عده‌ای از مردم راهی برای حل منازعه و پایان دادن به دعوا می‌دانند و دختر را به بد می‌دهند، اما غافل از این هستند که این دعوا ختم نمی‌شود و سر آغاز دعوای دیگری خواهد بود.

احمدی گفت: «پس از عروسی بالای دختر ظلم می‌کنند، وقتی خانوادهٔ پدرش بخواهد دختر را بیاورد برایش اجازه نمی‌دهند و اینجا دعوای دیگری شروع می‌شود و تا آخر عمر این دعوا جریان دارد … .»

وی با تاکید می‌گوید، دین مبارک اسلام توصیه کرده، هر کسی که جرمی را انجام می‌دهد، باید خودش جزا ببینید، نه این‌که دختران خانواده تاوان جرم او را بپردازند.

او اضافه کرد: «اگر دختری درعوض خون بهای کدام جرم از طرف ورثه یا پدر به نکاح داده شود، این نکاح از نظر اسلام فاسد است و دختر می‌تواند نزد قاضی مراجعه کند و نکاح همان لحظه فسخ می‌شود، اسلام قبول ندارد چنین نکاح را ؛ چرا که قرآن صراحتا می‌گويد جرم یک عمل شخصی است، هر کسی که مرتکب قتل و یا جرم گردید، باید خودش مجازات شود، یا قصاص و یا دیه بپردازد، دیه پول نقد یا زمین و ملک است، دختر نیست، خواهر نیست، انسان نیست.»

حکومت: با عنعنات ناپسند مبارزه پیگیر می‌کنیم

مولوی الله‌نور زرقاوی، رئیس امر بالمعروف، نهی عن‌المنکر و سمع شکایات ولایت نیمروز به پژواک گفت، آن‌چه در چوکات شریعت اسلام برای زنان داده شده‌است، مطابق آن برای دفاع از حقوق زنان و مبارزه می‌کنیم.

مولوی زرقاوی می‌افزاید: «ما با علمای دین هم در تماس هستیم و قضایای زنان در مشوره با علمای دین حل می‌شود، علما هم بخاطر جلوگیری از عنعنات مثل  بد دادن یا بدل دادن دختران تبلیغ می‌کنند.»

به گفتهٔ وی، طی سال گذشته ۲۸ مورد قضیۀ خشونت علیه زنان را حل‌وفصل کرده‌اند که از آن ‌جمله ۱۳ مورد را ازدواج‌های اجباری تشکیل می‌داد.

GET IN TOUCH

SUGGEST A STORY

آژانس خبری پژواک علاقمند است تا گزارش های شما را نشر کند. در صورت تمایل با کلیک کردن بر روی این لینک با ما تماس بگیرید.

PAJHWOK MOBILE APP

اپلیکیشن پژواک را بر روی تلفن هوشمند خود نصب کنید تا آخرین خبرهای ما را دریافت کنید. بیشتر