زبان

آیا حساب کاربری در سایت پژواک ندارید؟

برای اشتراک اینجا کلیک کنید.

author avatar
22 Dec 2015 - 14:31
author avatar
22 Dec 2015 - 14:31

پیش از ١١ سپتامبر٢٠٠١، اسلام هراسی(Islamophobia)  به حیث یک پدیدۀ کمرنگ در جوامع غربی وجود داشت؛ اما امروز به ویژه با استفادۀ ابزاری از حملات اخیر تروریستی در پاریس و کالیفُرنیا توسط برخی سیاستمدارانى که میخواهند به گفتمان ضد اسلامی سمت و سوی معینی بدهند، دامنۀ این تمایلات وسعت پیدا کرده و شکل اساسی به خود گرفته است.

در نتیجه، تبعیض در برابر مسلمانان ساکن ایالات‌ متحده امريکا، اروپا و حتی کشورهای نظیر کانادا و استرالیا رُشد بی سابقه‌ اختیار نموده است. به عنوان مثال آمار سال ٢٠١٥ پولیس انگلستان، از افزایش ٧٠ درصدی حملات اسلام هراسانه نسبت به سال گذشته خبر میدهد. این شمارش نشان میدهد که ٨١٦ مورد حمله اسلام هراسانه، تنها در شهر لندن به ثبت رسیده که قربانیان بیشتر آن را زنان حجاب پوش تشکیل میدهند.

اسلام هراسی که دامنه آن لزوماً به هراس از مسلمانان می انجامد، تنها در انگلستان و ایالات ‌متحدۀ امريکا در حال رُشد نیست. حتی مسلمانان ساکن آلمان، از نفوذ روزافزون جنبش “اروپاییان وطن ‌پرست مخالف اسلامی شدن غرب (PEGIDA) شدیداً نگران اند. حمله ماه جنوری مردان مسلح وابسته به القاعده/داعش به دفتر مجله فرانسوی “شارلی ابدو” که به مرگ ٢١ تن انجامید، به اسلام هراسی در فرانسه جان تازه بخشید؛ این درحالیست که حملات اخیر پاریس، بر شدّت و حدّت بیش از پیش تمایلات اسلام هراسانه کمک کرد. در نقاط دیگر اروپا، به مشکل می توان احساسات ضد مهاجرین را از احساسات ضد مسلمانان تفکیک نمود.

طی چند سال اخیر، پدیدۀ اسلام هراسی تقریباً در دل هر شهر اروپایی خانه کرده است. احزاب راست‌ افراطی، با توسل به تکتیک ایجاد ترس و وحشت نظیر “اسلامی‌ شدن اروپا”، “خطر انهدام سکولاریسم نهادینه ‌شده”، “ورشکست شدن کشورهای مرفه” و “بمب های انسانی”، به ‌سرعت بر نفوذ و قدرت خویش می افزایند. یکی از افراطی ترین احزاب راست گرا در اروپا، حزب “آزادی” به رهبری “خیرت ویلدرز” در‌ هالند است. رهبر این حزب، قرآن را با کتاب “نبرد من” (اثر هیتلر) مقایسه کرده است. موصوف همچنان خواهان وضع “مالیات بر حجاب” می باشد.

 در ایالات‌ متحدۀ امريکا، اسلام هراسی به ‌هیچ ‌وجه پدیدۀ جدیدی نیست. چنانچه به قول سایت خبری مشرق، نظرسنجی های انجام شده در امريکا، دال بر آن است که نزدیک به ٤٠ درصد مردم این کشور، دید خوبی نسبت به اسلام و مسلمانان ندارند.

در هفته های اخیر، تلاش هایی مشخصی انجام یافته تا رُشد اسلام هراسی به گونه خطرناک، آهنگ شتابنده بخود بگیرد. چنانچه “دونالد ترامپ” نامزد جمهوریخواه انتخابات ریاست جمهوری امريکا، پیشنهادی مبنی بر ممنوع قرار دادن ورود مسلمانان به امريکا، ارائه داشته است.

زناین درحالیست که محور اصلی مناظرۀ تلویزیونی جنجال برانگیز نامزدان جمهوریخواه را که هفتۀ پیش انجام شد، بحث روی تروريزم تشکیل میداد که در آن، نامزدان مذکور و به ویژه شرکت کنندگان، به صراحت ترس و هراس‌ شان را نسبت به مسلمانان و دین اسلام ابراز داشتند.

ریشه ‌های پدیدۀ اسلام هراسی

کار یزدان صلح و نیکویی و خیر

کار دیوان جنگ و زشتی و شر است

(ناصر خسرو)

اگرچه اصطلاح اسلام هراسی، در سال 1990 ابداع شد؛ اما خود این پدیده در غرب دارای سابقۀ دیرینه است. رویارویی جهان غرب با اسلام، درست به تاریخ ظهور و شکل ‌گیری دین مقدس اسلام بر می‌گردد؛ اما هسته های اصلی این رویارویی، در دوران جنگ ‌های صلیبی و به ویژه در اثر تلاش‌ های امپراطوری بیزانس و کلیسای روم، با غرض استفاده از احساسات دینی مردم بخاطر مقابله با پیشروی ترک‌ ها که هدف شان را تصرف سرزمین ‌های مقدس تشکیل میداد، پایه گذاری شد. کشتار بی موجب هزاران مسلمان در این جنگ ها، به‌ روشنی نشان می‌دهد که اسلام‌ هراسی، حتی در آن دوران نیز مؤثر واقع گردیده است.

در اواخر قرن شانزدهم، قدرت‌های استعماری اروپایی برای سرکوبی فعالیت های مسلمانان افریقایی که غالباً در شورش های بردگان سهیم بودند، به تصویب قوانین ضد مسلمانان آغاز کردند. مسلمانان افریقایی، برخی از اولین شورش‌های بردگان در مستعمرات اسپانیایی را رهبری می‌کردند. به همین منوال، میتوان از نقش بارز و رهبری کنندۀ آنان بالترتیب در انقلاب هائیتی بر ضد استعمار فرانسه و چند شورش بزرگ علیه استعمار پرتگال در برزیل یاد کرد. از همین درگیری ‌های آغازین با غرب بود که اسلام، به‌ عنوان یکی از عناصر اساسی وحدت بخشنده در مبارزات مردم افریقا بر علیه استعمار اروپایی، اهمیت سیاسی قاره یی کسب کرد و به حیث چالش عمده در برابر سلطۀ استعمار، پا به عرصۀ مبارزات تاریخی گذاشت.

در قرون هجدهم تا بیستم که استعمار غربی به اوج خود رسیده بود، گروه‌های مسلمانان، یکی از  سرسخت ترین مخالفین حاکمیت بیگانگان بودند. حتی در کشورهايی مانند هند که غیرمسلمانان اکثریت پیکر جامعه را تشکیل میدادند، این فعالین مسلمان بودند که معمولاً اولین نداهای مخالفت در برابر قوانین استعمارگرایانۀ غرب را فریاد میزدند. به همین دلیل بود که مبارزین آزادیخواه مسلمان مانند سراج الدوله، عمرمختار و نظریه‌ پرداز معروف اسلامی سید جمال‌الدین افغانی، هدف اصلی حملات قدرت های استعماری قرار داشتند که با غرض بدنام ساختن و بی اعتبار ساختن این مبارزین آزایخواه در انظار عامه، راه اندازی می گردید.

 در اینجا لازم به ذکر است که سیطرۀ استعمار بر جهان اسلام، از موفقیت مشابه چون دیگر قسمت‌های جهان برخوردار نگردید که البته یکی از دلایل اصلی آن، موجودیت امپراطوری عثمانی بود. بعد از جنگ جهانی دوم، خاورمیانه در سیاست قدرت های بزرگ جایگاه ویژه احراز نمود. قدرت های مزبور، بنابه دلایل مختلف منجمله موجودیت وافر منابع نفت و گاز، به خاورمیانه چشم دوخته بودند؛ اما مهم‌ترین منبع، بایستگی این منطقه همانا اهمیت جغرافیایی آن بود.

از آن زمان به بعد، سیاست قدرت‌های غربی، روی ایجاد اغتشاش در تفکیک میان دوست و دشمن، جلوگیری از رُشد پان‌عربیسم و سرکوب نیروهای سیاسی استقلال طلب از سیطرۀ ایالات‌متحده و همپیمانانش متمرکز بود. سیاست تسلط بر این خطه و تداوم آن، صرفاً با روی کارآوردن رژیم‌های دست‌نشانده‌ قابل تأمین بود؛ تا به زعم خود توهم “مسلمان خوب، مسلمان بد” را بر فرق خلق های خاورمیانه میخکوب کنند.

پس از انقلاب ١٣٥٧ ایران، تسلط غرب بر خاورمیانه بر پایۀ استراتیژیی استوار بود که بر چهار محور می چرخید؛ اسرائیل، مصر، عربستان سعودی و ترکیه.

از تشکیل ائتلاف عربستان سعودی برای مقابله با  تروریزم، می توان دو مورد آتی را استنتاج نمود: نخست اینکه ذریعۀ این طرح، غرب بازهم موفق گردید تا دودستگی و نفاق مذهبی در منطقه و فراتر از آن را بیش از پیش دامن زند؛ دوم اینکه متحدان منطقوی غرب که خود از طراحان تروریزم میباشند، یکبار دیگر به حیث ارابه های غرب و پیشبرد برنامه های آن مورد استفاده قرار گرفتند.  

جنگ با تروريزم جهانی

فلک بجنگ فگنده است تاجداران را

خروس بازی این پیر را تماشا کن

ممکن است بعضی ها عقاید نگارنده را نوعی “تئوری توطئه” قلمداد کنند؛ اما گسترش اسلام هراسی یکی از ارکان اساسی سیاست های امپریالیستی مبنی بر مخدوش ساختن تصویر راستین اسلام، اعمال کنترول بر منابع طبیعی سرشار کشورهای اسلامی و ایجاد یک منطق/روایت برای جنگ دائم با خاورمیانه را تشکیل میدهد.

پس از حملات ١١ سپتامبر، ایالات‌ متحدۀ امريکا فوراً دو اعلامیه صادر نمود:

١- ما در جنگ با تروريزم جهانی، شرکت داریم که ممکن است سالیان متمادی و حتی چندین دهه به طول انجامد.

٢- ما بین تروریستان و کسانی که به آنان پناه میدهند، هیچ تفاوتی قایل نیستیم.

ادارۀ آن وقت ایالات متحدۀ امريکا نگفت که این حمله تروریستی، یک جنایت بین‌المللی است تا به‌ موجب آن تلاش‌های مقتضی بر بنیاد قوانین بین المللی و بر اساس منشور سازمان ملل متحد برای دستگیری و مجازات مجرمان، صورت میگرفت. برعکس، دقیقاً اعلام داشت که این جنگ “علیه تروریزم جهانی” است. بدین ترتیب، ایالات‌ متحده به خود این اختیار را محول ساخت تا بدون درنظرداشت محدودیت های زمانی و مکانی و با تکیه بر وسایل دلخواه، به دنبال آنانی برود که به زعم خود ایشان را مجرم شناخته است. بیان این مورد که “ما هیچ تفاوتی بین مهاجمین قائل نیستیم” هم از نظر اخلاقی و هم از جهات قضایی دارای اشکال است؛ زیرا در قوانین جنایی حاکم در جهان امروز، از اصل چگونگی مسوولیت‌ها و مجازات در تناسب با جرم، تعریف واضح ارائه شده است. نمیشود کسی را که وسایل قتل را فراهم کرده یا به قاتل پناه داده، با قاتل در یک ردیف قرارداد و یکسان مجازات کرد.

این سیاست، باعث آغاز درگیری ها بین دولت ایالات ‌متحدۀ امريکا و شبکه ‌های غیردولتی مدافع حاکمیت قانون در چندین کشور گردید.

آغاز “جنگ با تروريزم جهانی” امکان استفادۀ شکلی از خشونت را فراهم کرد و در نتیجه خود به نوعی از تروريزم اما تحت بیرق مقابله با نوع دیگری از خشونت و تروريزم، مبدل گردید.

بسیاری از مسایل مربوط به تروريزم، همچنان در پرده يى از ابهام و تاریکی پنهان مانده است. تعجب در این است که چرا تا کنون سازمان ملل متحد و شورای امنیت نتوانسته اند تعریف روشنی از پدیدۀ تروريزم ارائه دهند. جای تعجب این است که با گذشت بیش از دو دهه از مبارزۀ همه جهانیان با تروريزم و صرف میلیاردها دالر در این راه، هیچ مرجعی تعریف روشنی از تروريزم بیرون نمی دهد.

حفاظت از جهان آزاد در مقابل تهدید کمونيزم، پرچم ایدیولوژیک فراگیری بود که در طول دوران جنگ سرد غرب، موجودیتش را زیر سایۀ آن توجیه میکرد. اکنون که تهدید کمونيزم از میان رفته، چه چیزی بایست جایگزین آن شود؟ شش پرچم ایدئولوژیک دیگر وجود دارد که ذیلاً از آنها نام می بریم:

١-مداخلۀ بشر‌دوستانه

٢- تغییر رژیم تحت عنوان ترویج دموکراسی و آزادی

٣- جلوگیری از دست یافتن دولت ها و گروه های نامطلوب به سلاح ‌های هسته ‌ای  

٤- جنگ با تروریزم بین المللی

٥- نجات دولت‌های ناکام

٦- مبارزه علیه مواد مخدر

این موارد، دقیقاً از این ‌جهت باورپذیر میباشند که با واقعیت های زندگی مردمان بسیاری از کشورهای جهان همخوانی دارد؛ اما با آنهم، باید جداً توجه داشت که گفتمان حاکم پیرامون موارد مذکور مغرضانه است.

این مسئله را هم باید ذکر کرد که اسلام هراسی برای ایالات‌ متحده، برخی از کشورهای اروپایی، چین، روسیه و هندوستان بسیار مفید واقع شده است؛ به ‌خصوص در کشورهايی مانند چین، روسیه و هندوستان که جمعیت کثیری از مسلمانان بخشی از پیکر جامعه را تشکیل میدهند.

تصویر منفی مسلمانان در رسانه‌ها

هیچ کس در بارگاه اگهی مردود نیست

صافی آیینـه بـا گبر و مسلمان آشناست

(بیدل)

در حال حاضر، جهت‌گیری جریان اصلی رسانه ‌ها به “اسلام و غرب” خلاصه می‌شود. این جهت‌گیری با دلايل منفی در رسانه‌های جهانی همراه است که بیشتر چهره‌ای منفی از اسلام و مسلمانان عرضه میدارد. مسلمانان در رسانه های غربی، غالباً به ‌صفت افراد خشن، روانی، متعصب، افراطی و یا تروریست به تصویر کشیده می شوند.

متأسفانه رسانه ‌ها به ‌ندرت گزارش می‌دهند که دلایل تاریخی، سیاسی، ایدیولوژیک و جیوپولتیک در پس این هویت‌ سازی ناعادلانه، بین اسلام و تروريزم وجود دارد. آنها از صحبت دربارۀ تروريزم دولتی که یکی از ارکان اساسی سیاست خارجی بعضی کشورهای توسعه ‌یافته و حتی دموکراتیک را می سازد، انکار می ورزند.

برخی از افراد، برای توجیه درک باطل از اسلام، آیات قرآنکریم را خارج از متن و چارچوب نقل می‌کنند؛ درحاليکه ناگفته پیداست که می توان عین این روش نادرست را بر ساير کُتب مقدس تطبیق نمود.  

  تعادل ضروری بین تصویرسازی عموماً منفی از اسلام و مسلمانان، بايد توسط ماشین عظیم تبلیغات رسانه‌ای و مسلمانان صلح دوست که مسیری به ‌سوی عشق یکپارچه و رضایت الهی سیر می‌کنند، برقرار شود. پدیدۀ تصوف و عرفان که میراث مولاناست و در بعضی از قسمت‌های جهان اسلام فعال و در حال رُشد است، می تواند در استقرار چنین تعادل، خدمات شایانی انجام دهد. مسلمانان واقعی مثل مسیحیان واقعی، صادقانه مسیر الهی را برای رسیدن به عشق مشترک و لقاءالله طی می‌کنند؛ از اینجاست که باید به صراحت اعلام کرد که گروه‌های دهشت افگن مانند داعش و… مسلمانان واقعی و حقیقی نیستند، بلکه منحرفین و بدعت گذاران اسلام هستند.

اسلام هراسی در غرب، نه تنها کمکی به مبارزه با تروريزم ببن المللی نمی کند، بلکه برعکس این نوع تمایلات و جریانات، تحفه اى به شبکه‌های غیردولتی تروریستی و افراطی است که می توانند با تبلیغات برای خود عسکرگیری کنند.

بدون شک، ابتدایی‌ترین و مهم‌ترین راه مقابله با اسلام هراسی، آموزش است. مثلاً در انگلستان، تنها به ‌تازگی اسلام به‌ عنوان مضمون دینی مورد تدریس قرار می‌گیرد که نبود آن، تا هنور به معنای فقدان آموزش دینی برای بسیاری از مردمی است که “اطلاعات” شان را از طریق رسانه به دست می‌آوردند. (ناگفته پیداست که این مسئله شامل کسانی نمی‌شود که سعی می‌کنند اسلام، تاریخچه، باورها و ارزش‌های آن را به‌صورت مستقل و بدون قضاوت مطالعه کنند.)

اسلام هراسی؛ حالتی از نگرانی، ناامیدی، عدم اطمینان نسبت به آینده و نوعی بحران هویت را به ‌خصوص در میان مسلمانان جوان ساکن اروپا ایجاد کرده است. اگر سلسلۀ آن ادامه پیدا کند، خطر آن وجود دارد که بیشتر جوانان مسلمان از متن جوامع غربی به حاشیه رانده شوند و این،‌ خود این جوامع را با تهدید آنچه “تروریزم رُشد یافته در داخل” خوانده می شود، روبرو خواهد ساخت.

شواهد و قرائن نشان می دهد که در واکنش‌های خشم‌آلود برخی از مسلمانان به چاپ کاریکاتورها یا فلم‌هایی که موهن مقدسات دینی تلقی می‌شوند، حتی مسلمانان دارای تحصیلات عالی در غرب هم، به گروه‌های افراطی گرایش پیدا می کنند.

از سوی دیگر، جمعیت های مسلمانان در غرب که تابلوی جهان اسلام در این جوامع محسوب می شوند، باید قدم‌های مهم‌تری در جهت یکپارچگی بردارند. مراکز و مدارس اسلامی در غرب، وظیفه دارند تا در مقابله با تروريزم و افراط‌گرایی فعالیت‌های بیشتری انجام دهند و اجازه ندهند هیولای افراط گرایی و بنیادگرایی که سلسلۀ آن، به کشورهايی چون عربستان و پاکستان می رسد، از طریق دالرهای باد آوردۀ نفت در مراکز و مدارس مزبور اعمال نفوذ کنند؛ اینان بایست بکوشند تا جوانان مسلمان از طاعون تندروی و همزمان غرب هراسی، در امان بانند.

شکی نیست که همزمان با تلاش داعش برای تثبیت جایگاه در سوریه، عراق و افغانستان و آغاز حملات تروریستی در دیگر نقاط جهان، نگرانی دربارۀ افراط‌گرایی در غرب و کشورهای دارای تعداد قابل‌ توجه جمعیت مسلمان نشین، افزایش پیدا کرده است؛ به ویژه که غربی ها از این ناحیه سخت ناراحت اند.

بهتر است جنبش‌های عظیم مسلمانی شکل بگیرد؛ مسلمانان با روحیۀ شهامت و شجاعت به پا خیزند واعلام کنند که تروریزم، به هیچ وجه از نام و نشان اسلام نمایندگی نمی کند و هیچگونه رابطۀ طبیعی بین مسلمانان و تروريزم وجود ندارد. باید به جهان نشان بدهند که مسلمانان می توانند همچون گذشته، نقش سازنده و بالنده در فرایند مدرنیته ایفا کنند و برای سعادت بشر، گام های بلندی بردارند. تمدن اسلامی، از تمدن های مشهوری است که صفحات زرین تاریخ جهان، با آن آراسته شده است.

علیرغم موجودیت پرخاشگری در بسیاری از نقاط کشورهای مسلمان نشین و درگیری های فرقه‌ای و مذهبی، تقریباً همۀ مسلمانان با خشونت و ستیزه جویی مخالف اند.  پس زمان آن فرارسیده تا این مسئله را در عمل ثابت کنند.

جنون اسلام هراسی، دو سوی  اقیانوس اطلس را فراگرفته و در حال صعود است. این دشمنی با مسلمانان  که مملو از پیچیدگی بوده، ابعاد متعدد و ریشه های عمیق دارد؛ می تواند تقریباً بیست و هفت میلیون مسلمانی را که در اتحادیه اروپا و ایالات ‌متحدۀ امريکا زندگی می‌کنند، دچار بحران عمیق هویت خلق شده کند، و بدینسان تنش های اجتماعی در جوامع غربی افزایش یابد.

دشمن ما را سعادت یار باد

از جهان و زعمر برخوردار باد

هرکه ملک و مال مارا حاسد است

ملک و مالش در جهان بسیار باد

هرکه خاری می نهد در راه ما

خار ما در راه او گلزار باد

هرکه چاهی می کند در راه ما

چاه ما در راه او هموار باد

هرکه عز و ناز ما را طالب است

روز و شب با عز و نازش کار باد

(نجم الدین دایه)

 

يادداشت: این مقاله بيانگر نظر نویسنده است، پژواک در قبال آن مسووليتى ندارد.

بازدیدها: 65

این مقاله بيانگر نظر نویسنده است، پژواک در قبال آن مسووليتى ندارد.

معرفی نویسنده

author avatar
<p dir="RTL">داکتر اخشید جاوید؛ پژوهشگر مرکز مطالعات بین المللی و دیپلماسی پوهنتون SOAS لندن ميباشد.</p>

تماس با ما

ارسال گزارش

آژانس خبری پژواک علاقمند است تا گزارش های شما را نشر کند. در صورت تمایل با کلیک کردن بر روی این لینک با ما تماس بگیرید.

اپلیکیشن موبایل پژواک

اپلیکیشن پژواک را بر روی تلفن هوشمند خود نصب کنید تا آخرین خبرهای ما را دریافت کنید. بیشتر