نویسنده: سید محمد اعظم
گلبدین حکمتیار از چهرههای شناخته شدۀ نیم قرن اخیر سیاست در افغانستان است. تاریخچۀ سیاسی نه چندان خوشآیند در تاریخ نیم قرن پسین افغانستان دارد. الرغم آن؛ پوتانسیل تبدیل شدن به اسطوره و الگو برای نسلهای فعلی و آیندۀ افغانستان را دارد. تفاوت او در حال حاضر به دیگر همطرازاناش در این است که تعدادی از دنیا رخت بر بسته و تعداد دیگر در تبعید و بیرون از کشور اقامت دارند و حکمتیار در کابل پایتخت افغانستان حضور دارد.
گلبدین حکمتیار در زمان اشغال افغانستان توسط قوت های نظامی اتحاد شوروی سابق شهرت ملی و بین المللی کسب کرد.گلبدین حکمتیار اساس گزار حزب اسلامی افغانستان است و از نزدیک به نیم قرن منحیث رهبر بلامنازعه همین حزب برای خود جا خوش کرده و عهده دار آن است.
حکمتیار با همه تبلیغاتی که در برابرش شده، با وجود آن، برای بخشی از مردم افغانستان و فراتر از افغانستان، بالخصوص در میان مردمان مسلمان جهان، منحیث الگوی مقاومت ایستادگی، همچنان نمادی برای آزادیخواهی و آزادمنشی شناخته میشود. او این شهرت را در داغترین برهۀ از تاریخ معاصر افغانستان در جنگ در برابر تجاوز شوروی سابق بهدست آورد و تا امروز از همان شهرت میان هواداران و پیروانش بهره میجوید. هوادارانش به او لقب امیر را داده اند و از او بهعنوان امیر جهاد افغانستان یاد میکنند.
به اضافۀ آنچه در بالا گفته شد؛ حزب اسلامی به رهبری گلبدین حکمتیار یکی از اصلیترین عناصر جنگهای میان گروهی مجاهدین در دهه هفتاد، پس از سرنگونی حکومت دکتور نجیب الله مورد حمایت مسکو بود. بیشترین قربانیان و متضررین جنگهای خیابانی که میان مجاهدین حزب اسلامی و جمعیت اسلامی به رهبری برهان الدین ربانی و احمد شاه مسعود در شهر کابل بهوقوع پیوست، مردمان ملکی و باشندهگان عادی کابل بودند. ده ها هزار انسان در جنگ داخلی کشته و صد ها هزار دیگر مجبور به ترک خانههایشان شدند. با وجود اینکه مردم افغانستان برای بار دوم سقوط دولتشان را طی سه دهۀ پسین، سال گذشته تجربه کردند، تراژیدی دهۀ نود میلادی به مراتب غم انگیزتر از آن بود که افغانستان سال گذشته با آن روبرو شد. ارتش و همه نهادهای دولتی متلاشی و شهرهای بزرگ افغانستان، عمدتا شهر کابل به ویرانه تبدیل شدند.
ساير گروها از جمله حزب وحدت اسلامی به رهبری عبدالعلی مزاری، اتحاد اسلامی به رهبری عبدالرب رسول سیاف، جنبش اسلامی به رهبری عبدالرشید دوستم نیز در درگیری های مسلحانه دهه نود میلادی سهم فعال داشتند، تا اینکه دولت افغانستان عملاً سقوط و داراییهای عامه از طرف همین گروهها چور وچپاول گردید. حکمتیار و متباقی رهبران جهادی نزد مردم افغانستان و جهان که شهرت به آزادیطلبی و جنگ در برابر اشغال را کمائی کرده بودند، با درگیری میان گروهی وجهه مبارزاتی شان را تا حد زیاد از دست دادند و بسیاری مردم عام افغانستان آنان را به نام «جنگسالاران» یاد میکنند.
همان جنگهای میان گروهی مجاهدین بهانۀ گشت تا تحریک اسلامی طالبان در اواسط دهه نود میلادی با سربازگیری از مدارس دینی در آن طرف خط دیورند و شهر های بزرگ پاکستان از جمله کراچی، لاهور، و پشاور جای پای در صحنه سیاسی-نظامی افغانستان برای خود ایجاد نمایند. در آغاز، خلع سلاح و تضعیف افراد منسوب به حزب اسلامی حکمتیار هدف اصلی تحریک طالبان قرار گرفت. جمعیت اسلامی منابع هنگفت مالی و تسلیحات نظامی را در اختیار تحریک طالبان قرار داد تا برای سرکوب اعضای حزب اسلامی از آن استفاده نمایند. بعداز آنکه طالبان به دروازههای ورودی شهر کابل رسیدند، جمعیت اسلامی که بر مناطق مرکزی شهر کابل حاکمیت داشت، نیز با آنان درگیر شد و بازی چهرهاش را عوض کرد. با وجودیکه طالبان توانستند بر شهر کابل و اکثریت اراضی افغانستان تسلط پیدا کنند، ولی مقاومت جنگجویان متعلق به حزب جمعیت اسلامی، بالخصوص احمدشاه مسعود، مشهورترین فرمانده آن حزب، الی سقوط رژیم طالبان در سال ۲۰۰۱ م دوام یافت.
بعداز سقوط رژیم طالبان در پی لشکرکشی نظامی امریکا و متحدان آن، اکثریت گروه های مجاهدین که در جنگهای تنظیمی در دهه نود دخیل بودند دوباره به صحنه سیاسی افغانستان برگشتند به جز از حزب اسلامی حکمتیار. رهبر حزب اسلامی آقای حکمتیار تصمیم گرفت تا در برابر امریکا و متحدین آن دوشادوش تحریک طالبان بجنگد و مقاومت مسلحانه نمایند. حکمتیار بالاخره در سال ۲۰۱۷ م به کابل برگشت و به حیث کاندیدا در آخرین انتخابات ریاست جمهوری در برابر رقیبانش بخت آزمایی کرد و نتیجه مطلوب را بهدست نیاورد و منحیث منتقد جدی نظام باقیماند.
تحریک طالبان بعداز برگشت دوباره به کابل در 15 اگست سال گذشته، ادارۀ سرپرست را ایجاد نمودند که در آن هیچگونه سهمی به جناح گلبدین حکمتیار قایل نشدند. با آنهم حکمتیار حمایت بدون قید و شرط خود را از ادارۀ سرپرست طالبان اعلام نمود. از آن به بعد، او معمولاً از طریق خطبههای نماز جمعه مشورهها، انتقادها و در بعضی موارد نقاط مورد اختلافی خود را با عملکرد طالبان به گوش حکام و مردم میرساند. حکمتیار به موضوعات همچو بازگرداندن حقوق تحصیل و کار برای خانمها، دعوت رهبران طالبان به شنیدن نظرات مخالف و متفاوت سیاسی و تفاسیر متفاوت از متون دینی، ایجاد ادارۀ همه شمول که در آن سیاسیون غیر از اعضای تحریک طالبان نیز در سطح رهبری و تصمیمگیری شامل باشند بهصورت واضیح پرداخته است.
تحریک طالبان در جلسه بزرگ علمای دینی که در شهر کابل برگزار گردیده بود و در آن هزاران تن از علمای دین و بزرگان محلی از سراسر افغانستان اشتراک نموده بودند، از اعضای حزب اسلامی حکمتیار هیچ عضوی دعوت نشده بود که باعث گردید تا رهبر این حزب دیدگاهاش را در برابر نشست مذکور علنی سازد. در جریان جلسه خطوط اساسی حاکمیت طالبان طی بیانیه ی از طرف رهبر این تحریک ملا هیبة الله آخوند برای اشتراک کننده گان ابلاغ گردید. رهبر طالبان از اشتراک کننده های جلسه خواست تا از ارایه پیشنهادات و انتقادات از طریق رسانه های جمعی اجتناب ورزند و بگونۀ علنی اصلاح سازی را به ضرر نظام اسلامی که ایشان رهبری آن را بدوش دارند تلقی نمود. وی ارایه مشوره به نظام طالبان از طرف مقامات حکومت قبلی و یا اشتراک آنان در حکومت طالبان را رد و نفی نمود. ملا هیبة الله عفوه عمومی اعلان شده از طرف تحریک طالبان به مقامات حکومت قبلی را بسنده و نوع امتیاز به آنان خواند. اما در مقابل نخستین عکسالعمل و انتقاد از جانب گلبدین حکمتیار در برابر گفتههای ملاهبتالله از طریق رسانهها پخش گردید.
اکثر رهبران سیاسی، از جمله رهبران گروه های جهادی در طی بیست سال گذشته به طور همه جانبه از رژیم بعداز طالبان حمایت کرده بودند و عملاً با طالبان در جبهه مخالف و مقابل قرار داشتند. تعداد زیاد آنان که در پی سقوط کابل به دست طالبان به بیرون از کشور فرار کردند، بناً، دارای موثریت کافی برای به چالش کشیدن پالیسی ها و کارکرد های اداره طالبان نیستند. رهبران همچون حامدکرزی و داکترعبداللهعبدالله که به نوعی در بازداشت خانگی به سر میبرند و نمی توانند موقف سیاسی جدی علیه دستورات طالبان اتخاذ نمایند، یگانه چهره درشت دیگر گلبدین حکمتیار است که پا فراتر از حضور مهمان در کابل را میخواهد از خودش تبارز بدهد.
حکمتیار نه عضوه تحریک طالبان است که بدون قید و شرط اوامر امیرالمومنین این گروه را بر خود عملی سازد و نه هم از جمله رهبران سیاسی که در بیست سال پسین از حضور نظامی امریکا و متحدان آن در افغانستان حمایت کرده باشد. او کارنامه مبارزاتی و جهادی را در برابر اتحاد جماهیر شوروی سابق و جنگ در برابر عساکر نظامی امریکایی را در کارنامه اش دارد. برعلاوه، حکمتیار که خود را عالم دین نیز میشناسد و در تفسیر قران کریم و فقه اسلامی از دانش و تخصص نسبتاً بهتری برخوردار است، میتواند درد سر دیگر در برابر تحریک طالبان و یا امارت اسلامی آنها در مرکز پایتخت یعنی شهر کابل به وجود بیاورد. گرچه پیشبینی اوضاع کار سادهای نیست اما حضور چشمگیر سلاحداران در شهر کابل و اطراف آن، به ویژه در ولایات میتواند در نقش هیزم برای آتشافروزی و یک جنگ دیگر تلقی شود.
در شرایط کنونی افغانستان سه گزینه راهبردی نزد حکمتیار وجود دارد؛ تا از جایگاه منحصر به فردش به آن متوسل شود:
اول؛ بیعت کردن با رهبر طالبان و خاموش ماندن؛
دوم، بدون آن که متوسل به ابزار خشونت شود، ایستادهگی و مبارزه علنی برای اعاده حقوق شهروندی مردم افغانستان از جمله آزادی بیان، حقوق بشر، حق انتخاب شدن و انتخاب کردن، حق دسترسی به تعلیم، تحصیل، و خدمات صحی بدون درنظرداشت جنسیت، قوم، زبان، و مذهب؛ و گزینه
سوم؛ ترک افغانستان و دوباره مهاجر شدن به یکی از کشورهای خارج.
انتظار نمیرود حکمتیار که به اصول گرائی اسلامی، ترویج جهاد و مقاومت، همچنان به فصیح و بلیغ بودن خود شهره است. خود را مقید مقررات تحریک طالبان نماید و چنین حالتی از او غیر محتمل بنظر میرسد. او نمیتواند صرف خاموش بماند و یا هم مطابق خواست ملا هبتاللهآخندزاده، نظریات، پیشنهادات، انتقادات، و یا هم مخالفت های خود را بصورت غیر علنی و بدون گرفتن امتیاز سیاسی به گوش رهبران طالبان برساند. در صورت ناکامی گزینه های اولی و باالخصوص دومی، ترک افغانستان و دوباره مهاجر شدن شاید آخرین گزینه برای حکمتیار باشد.
از دید نگارنده، روش که بیشتر عملی به نظر میرسد و انتظار آن میرود تا حکمتیار آن را اتخاذ نماید، قیام بدون توسل به خشونت در برابر پالیسیها و کارکردهای غیر عادلانه ادارۀ طالبان است. یعنی؛ نه بیعت کردن با رهبر طالبان، نه هم خاموش ماندن، نه ترک وطن. بلکه روی میکانیزم فکر کند که در عین زمان اجتناب از قیام مسلحانه شود و هم با استفاده از قوه نطق و بیان به طالبان به صورت جدی بفهماند که با زور تفنگ نمیتوانند به حاکمیتشان ادامه بدهند. چنین چیزی در تاریخ اسلام نیز وجود داشته و با پیروی از قیام امام حسین (رض)، حکمتیار پوتانسیل آن را دارد تا نقش سازنده در تاریخ افغانستان و در پایان عمر سیاسی اش ایفا نماید. در فرجام به نماد آزادیخواهی، آزادزیستی، و آزاداندیشی میان مردم افغانستان و حتی جهان تبدیل گردد.
اگر حکمتیار نخواهد از جایگاه خود برای چرخش رویداد های سیاسی-اجتماعی به نفع مردم در این مقطع استفاده نماید، احتمال زیاد وجود دارد که در تاریخ افغانستان از ایشان بیشتر به عنوان یک جنگطلب بدون هدف یادآوری شود، تا الگو و اسطوره آزادمنشی و آزادیخواهی در کشوری به نام افغانستان.
شاید تقدیر حکمتیار چنین است که در شرایط بسا خطیر امروزی که مردم بی صدای افغانستان هیچ روزنه امید برای تأمین حقوق اسلامی-بشری شان سراغ ندارند، ایشان امامت قیام مدنی ملت را به عهده بگیرند.
این مقاله بيانگر نظر نویسنده است، پژواک در قبال آن مسووليتى ندارد.
سیداعظم، کارشناس ارشد در رشتۀعلوم سیاسی و اداره عامه می باشد و تحصیلات عالی خود را در ایالات متحده امریکا به پایان رسانیده است.
Views: 1680
تماس با ما
خبرنامه
ارسال گزارش
اپلیکیشن موبایل پژواک