Language

Don't you have an account with Pajhwok Afghan News?

Click here to subscribe.

غزه و بحران ارزش انسانی
غزه و بحران ارزش انسانی

نویسنده: محرم‌علی عالمیان

«این جملۀ چارلی چاپلین چقدر عمیق است؛ یک سیب افتاد همه از قانون جاذبه باخبر شدند، اما میلیون‌ها نفر افتاد کسی قدری انسانیت را نفهمید.»

اشک‌هایمان هم درماندند، لذایذ دیگر لذت خود را از دست داده‌است، طعم‌ها بی‌مزه شده، آب دیگر خاصیت خود را از دست داده، تشنگی را از بین نمی‌برد، نور روشنایی زمانۀ که از علم آگاهی سرچشمه گرفته، وحشتناک‌تر و تاریک‌تر از دوران جهالت نادانی شده‌است، روز و شب، تاریکی و روشنایی معنای خود را ازدست داده، شب و روز جایی خود را عوض کرده‌است، شب‌ها از نور و آتش‌های بمب و موشک‌های اسرائیلی مثل روز روشن می‌شود، اما روزها از دود گرد خاک خانه‌های ویران شده، مثل شب تاریک شده‌است، اصلاً شب یعنی چه؟ تاریکی وحشت یعنی چه؟

بغض‌ها می ترکند، آه از غزه و فجایع هولناک انسانی، آه از پیکرهای بیجان درهم شکسته انسان‌های بی‌گناه و زنان و کودکان که مظلومانه قربانی سیاست‌های نوین شدن و هنوز می‌شوند، این لکۀ ننگین بر چهرۀ تاریخ بشریت تا ابد باقی خواهد ماند.

قواعد حقوقی و حقوق بشری امروزه بر باد قدرت‌ها می‌چرخد، تا بر صدا و ناله‌های کودکان غزه، محوریت حقوق بشر را مدعیان حقوق بشر قدرت و سرمایه تلقی کردند. غزه دیگر از صفحۀ روزگار بشری حذف شده‌است، دیگر کسی برایش مهم نیست که چه میمیرد، انسان و انسانیت بی‌ارزش تر همه چیز در نظر گرفته می‌شود. هزاران کشته غزه به اندازه کبوتری که در جاپان توسط فردی از بین برده شد ارزش ندارد، پلیس آن فرد را به بخاطری این کارش به دادگاه کشید و مجرم شناخت، اما هنوز برای عاملان کشته‌شدن کودکان و زنان بی‌گناه غزه محکمه‌یی ساخته نشده و کسی مجرم شناخته نشده‌است.

این است انسان در زمانۀ روشنایی و روشنفکری!

تمامی دولت‌ها از ترس موشک‌های اسرائیل، دست به دعا برداشتن برای پیروزی غزه دعا می‌کنند، گویا خدا از این فجایع خبر ندارد، انگار می‌خواهد خدا از این واقعه باخبر کند!

غزهٔ امروزی نتیجه ایدئولوژی‌ها نوین است که به جهنم دنیا تبدیل شده‌است. زقوم‌ها و آتش‌ها زنجیر‌ها ملائک عذاب را نمی بیند! کودکان و زنان فلسطینیان هنوز صدای هَل مَنّ ناصِرُیَنْصُرّنِی سر می‌زنند،

ولی ما هنوز منتظر وعجزۀ الهی هستیم، یزیدیان آب غذا را برای آن‌ها بسته اند،

دیگر به کجایی این دنیای جنون و شقاوت چنگ بزنیم؟

برای غزه هرچه بگوییم و بنویسم باز هم کم است،

مسائل غزه را می‌توان از هر نگاه منظری مورد بررسی قرارداد، اما اینجا چند نکته را اشاره‌وار بگویم:

غزه و برخورد تمدن‌ها

به اعتقاد هانتینگتون نظریه پردازی برخورد تمدن‌ها، تقابل تمدن‌ها، سیاست نهایی جهانی و آخرین مرحله تکامل درگیری‌های عصر نوین را شکل می‌دهد. خصومت هزار و چهارصد سالۀ اسلام و غرب (غیر اسلام) در حال افزایش است. وی در کتابش (برخورد تمدن‌ها) بیان می دارد، تا زمانی که اسلام، اسلام باقی بماند (که باقی خواهد ماند) و تا زمانی که غرب، غرب باقی بماند (چیز که شاید بعید به نظر می‌رسد) تنها عامل تعیین کنندۀ روابط موجود میان این دو دایرۀ فرهنگی عظیم و دو سبک متفاوت زندگی، کشمکش بنیادین میان آن دو خواهد بود (هانتینگتون) . کشمکشی که نه تنها با جنگ اخیر اسرائیل و فلسطین اتفاق افتاده بلکه، از ۱۴۰۰ سال پیش با ظهور اسلام بدین سو پیش‌آمده تمام تعیین کننده روابط میان این دو فرهنگ بوده‌است، وی اذعان می دارد که در دنیای بعد از جنگ سرد، کشورهای اصلی و مرکزی هر تمدن جای ابرقدرتهای دوران جنگ سرد را خواهند گرفت و «قدرت جهانی » دیگر معنایی ندارد. شکل گیری دنیای آینده بر اساس تمدنها حتمی است و هیچ گریزی از آن وجود ندارد.

از این لحاظ در جریان کشمکش‌های اخیر و جنگ تمام عیار اسرائیل صهیونیست علیه فلسطینیان، این دیدگاه هانتینگتون عمیق ترین و روشن ترین معنا را می دهد؛ چرا که طرفین درگیری جدا از اختلافات بر سر مالکیت سرزمینی و منافع ملی و مردمی، بیشتر خصومت تمدنی و فرهنگی دینی دارند، که این نه تنها مردم فلسطین و اسرائیل صهیونیست را در بر می‌گیرد؛ بلکه تمام جوامع که با فلسطین و اسرائیل صهیونیست، مناسبات فرهنگی و تمدنی و دینی آن‌ها مشترک است را در بر می‌گیرد. از سویی در مقوله‌ برخورد تمدن‌ها پرسش‌ اساسی‌ در ارتباط‌ با هویت‌ انسان‌ها این‌ است‌ که: «شما کیستید؟» در چنین‌ شرایطی‌ فرهنگ تمدن اعتقادات باورها و مذهب‌ و ارزش‌های دینی حتی‌ بیش‌ از بنیادگرایی‌ قومی و سرزمین و مردمی و ملی، انسانها را از هم‌ متمایز می‌سازد. چون بر اساس این ویژگی‌ها نمی تواند گفت نه از فلسطین دفاع می‌کنم و نه جنایت‌های اسرائیل را محکوم میکنم. یک‌ نفر می‌تواند نیمه‌ فرانسوی‌ – نیمه‌ عرب‌ باشد و حتی‌ تابعیت‌ مضاعف‌ داشته‌ باشد، ولی‌ نیمی‌ یهودی و نیمی مسیحی‌ بودن‌ و نیمی‌ مسلمان‌ بودن‌ دشوار است. بنابراین قوت گرفتن گروه‌های اسلام گرا در خاورمیانه‌ و منطقه آسیا در مقابل قدرت‌های غیراسلامی و قدرت‌های غربی و یا قدرت‌نمایی غربی در مقابل اسلام و شرق از دیگر دلایل‌ برخورد تمدن‌ها در نظریۀ‌ هانتینگتون‌ است.

‌‌به‌ عقیدۀ‌ وی،‌ برخورد تمدن‌ها در دو سطح‌ خرد و کلان صورت‌ خواهد گرفت‌‌: در سطح‌ خرد: گروه‌های‌ نزدیک‌ به‌ هم‌ در امتداد خطوط‌ گسل‌(fault lines)  میان‌ تمدن‌ها، غالباً‌ با توسل‌ به‌ خشونت‌ و قدرت‌ نظامی، برای‌ کنترل‌ خاک‌ و مهار یکدیگر به‌ نزاع‌ می‌پردازند. در سطح‌ کلان: دولت‌های‌ وابسته‌ به‌ تمدن‌های‌ مختلف، برای‌ کسب‌ قدرت‌ نسبی‌ نظامی‌ و اقتصادی کلان، با هم‌ به‌ رقابت‌ بر می‌خیزند، به‌ منظور کنترل‌ نهادهای‌ بین‌المللی‌ و طرف‌های‌ ثالث‌ دست‌ به‌ مبارزه‌ می‌زنند و براساس‌ رقابت، ارزش‌های‌ خاص‌ سیاسی‌ و دینی مذهبی‌ خویش‌ را ترویج‌ می‌کنند، چالش‌های ‌اساسی و اصلی را تشکیل می‌دهد. با این حال وقتی مسأله به این روشنی است، نباید به آن به ساده‌گی برخورد کرد و یا خوش باور بود به آتش‌بس‌هایی که توسط کشورهای که میانجی‌گری می‌کنند از برخود این دو تمدن بزرگ (اسلام وغیراسلام) بود. از سویی‌هم، بی‌طرفی و ساده انگاری بعضی کشور‌های اسلامی بر این فجایع ضد بشری فهم عمیق از این دو تمدن غول بزرگ (سلام و غیر اسلام) را سخت تر کرده‌است، بناً این پرسش مطرح است که آیا برای اسلام بودن فلسطینیان و مردم غزه باید از آن‌ها دفاع کرد و یا بخاطر یهودی بودن اسرائیل با آن‌ها دشمنی نمود؟ درصورت‌ی که بنابر شواهدی از متون قرآنی و احداث روایات هم این بحث استنباط می شود که در قرآن و احادیث آمده‌است که یهود دشمن سرسخت اسلام است. یا جدایی ازآنها هم می‌توان فهم درکی از این مسأله داشت

غزه و سقوط ارزش انسانیت

البته باید روشن نمایم سقوط ارزش انسانیت که در زیست جهانی بشری ایجاد شده نه تنها بر مسأله اخیر غزه و اسرائیل ربط دارد بلکه از سال‌های پیش معنویت و معناداری و انسان و ارزش انسانیت از جامعهٔ انسانی رخت بربسته و زیست جهان بشری را تاریک و سیاه نموده‌است. طوری که اکثر دچار یک بحران عمیق از فهم انسان و انسانیت شده‌اند، زندگی دیگر برای کسی آن لذات‌های خود را ندارد، معنویت و ارزش‌ها دیگر پاسداشته نمی‌شود، انسانیت با به وسایل و امکانات ناچیزی تقلیل پیدا کرده‌است. اما این بحران و تاریکی روزگار ما با اتفاق اخیری که در غزه رخ داده‌است تاریکتر و وحشتناک تر شده‌است، طوری که وقتی به یاد مردم بی دفاع و زنان وکودکان بی گناه که در فلسطین به شهادت رسیدند را می افتیم، دیگر ارزش انسانی در آن به چشم نمی آید. چنان تصور می کنیم که دیگر انسانیت وجود نداشته که انسانی امروزی از آن برخوردار باشد، امروزه بشریت با فقدان انسانیت مواجه‌است، چون ارزش انسانها بر اساس ثروت و قدرت در نظر گرفته و مقایسه می شود. اقتصادی شدن و طبقاتی شدن ارزش انسانیت منجر فقدان معنویت و معناداری و ارزشمندی زندگی بشری شده‌است. غزه، آخر خط ارزش انسانیت است، آخر دنیایی است که در آن مرزبندی سَبُعیّت و انسانیت آشکار می‌شود. در بازی و معرکه دنیا، برای آدمیان و دولت‌ها و ملت‌ها هنگامه‌هایی پیش می‌آید که کسانی که برای تشخیص حق از باطل نیاز به واژه و واژگان علمی امروزی ندارد سره را از ناسره جدا می‌کند. غزه هم‌اینک آوردگاه وجدان شعور و هویت انسان‌‌هاست. غزه به انسان هشدار می‌دهد که برای تشخیص حق از باطل نیاز به تفکری عمیق ندارد، آیا برای تشخیص نور آفتاب نیاز به تفکر دارید؟ و در لحظه پایانی انتخاب حق از ناحق، انسانیت را برای مصلحت اندیشی نبازیم . این سخنان به معنی ناامیدی، آتش‌افروزی و دامن‌زدن به جنگ نیست. باید تلاش خود را برای مهار آتش جنگ به کار گیریم. غزه به قول آن روزنامه‌نگار اسرائیلی، «انسانیت‌زدایی» می شود. این سخن خیلی عمیق است که می‌گوید: آن‌گاه که یک ملت را فرو افتاده از انسانیت و واژگون از مدنیت بدانید، حتی فراتر از آپارتاید رفته‌اید. آپارتاید، تبعیض نژادی است؛ اما این دیگر انکار نژاد انسان‌ها در پایان دنیاست.

غزه و سونامی جديد نیهیلیسم

از دیر هنگامۀ بدینسو موج تازۀ نهیلیسم و پوچ‌گرایی یا جهان نیچه ای (مرگ خدا یا حقیقت)، بر جامعه بشری سایه افکنده‌است

امروزه نیهیلیسم و یا بی‌معنایی چنان بر زندگی انسان‌ها درآمیخته‌است که هیچ جامعه‌یی از آن در امان نمانده، آدمیان که در جهان غرب و کشور‌های توسعه یافته دنیا، در رفاه، آسایش و امنیت آزادی‌های جنسی زندگی می‌کنند و در عرصۀ علم تکنالوژی پیشرفت چشمگیری داشت اند و از زندگی مرفه و آرام تجربه‌هایی را کسب کردن، امروزه دچار فقدان معنویت و معنا در زندگی شده‌اند، طوری‌که نهیلیسم و پوچ گرایی و بی معنایی از مدرنیته و زندگی مدرن به وجود آمده‌است نه از زندگی سنتی و دینی . در چنین زمانه ای که بخشی از جامعه ای بشری با دنیایی مردن آشنای کامل دارند و در آن زیست می‌کند، بخش دیگری یا حتی بخش بیشتر از جوامع بشری هستند که هنوز با دنیایی مدرن آشنایی ندارد یا تجربه زیسته در آن کسب نکرده اند، اما اینها هم بنا بر دلایلی از امواج جدید و عظیم نهیلیسم که هر لحظه سرازیر میشود در امان نمانده و حتی تا جای که تمام زندگی انسانها را در دنیا با، موج جدید نهیلیسم که تمام ارزش‌های انسانی و اخلاقی را به نابودی می‌کشاند، یا انسان و انسانیت فدایی چیزهای بی ارزش می‌کند به سرمیبرد. از وضع بد اقتصادی اجتماعی گرفته تا فقر آوارگی و بی‌خانمانی انسانها و وضعیت بد و کشمکش‌های سیاسی حکومت‌ها و یا قدرت آفرینی قدرت‌طلبان قدرتمندان بر سری هیچ، تا جنگ‌ها و اختلاف بین قدرت‌ها که منجر به کشته شدن افراد بیگناه و بی دفاع می شود تا اتفاقات اخیر و فجایع بزرگی که در غزه اتفاق افتاده‌است، و همچنان رخ می‌دهد و هر لحظه از کودکان و زنان مردان بیگناه و بی دفاع و مظلوم غزه قربانی گیرد؛ بیان گر یک موج تازه نهیلیسم است که بر زیست جهان بشری سیطره پیدا کرده‌است و جایگزین انسانیت و ارزش انسانی شده‌است . بناً انسان امروزی که در زندگی از سوی به پوچی رسیده(توسعه یافته) و از سویی هم به یک ناامیدی و تلقي تقدیرگرایانه وضع بدی در زندگی ( جوامع اسلامی توسعه نیافته ) دارند، هنوز در دفع این پدیده ناکام مانده‌است. از این لحاظ امروزه اکثر کشور‌ها اعم از اسلامی و غیر اسلامی بخاطری رابطه سیاسی و اقتصادی عمیق شان با کشورهای توسعه یافته و قدرتمند، نمی خواهند در مقابل جنایت‌های اسرائیل در غزه و مردم فلسطین از مردم مظلوم فلسطین حمایت نماید یا جلوی جنایت‌های اسرائیل یا همکاران آن را بگیرند. از نظر جامعه شناسانه ترش اگر بگویم منفعت طلبی و خود محوری یا فردگرایی تا جایی از این پدیده سرچشمه گرفته‌است

باید نیازهای واقعی افراد را شناخت و جهت تأمین آنها کوشید نیازهایی که منافع گروه معینی آن را به فرد تحمیل می کند و کار توان فرسا فشار و خشونت بیدادگری و تیره بختی بدنبال دارد نادرست است تامین این نیازها ممکن است منشا آسایش فرد باشد ولی فرد را از درک بدبختی‌های عمومی باز می دارد و فرصت مبارزه را به او نمی دهند و باعث تیره بختی و یا تاریکی یا بی معنایی در زندگی می شود.

غزه و پولی شدن انسان

از نظر هربرت مارکوزه فیلسوف و جامعه شناس آلمانی که با ده تک ساحتی شدن انسان و جامعه می‌گوید: انسان تک ساحت یا جامعه تک ساحت فقد بر اساس ثروت و پول قضاوت می شود وی می گوید به همان نسبت که وضع اقتصادی جوامع بشری بهبود یافته آزادی و ارزش انسانی اعتبار خود را از دست داده‌است و از معنای کلی خود فاصله گرفته‌است.

امروزه ما در جهانی زیست می کنیم که زندگی معمولی افراد بخش مهم آن وضعیت اقتصادی مردم است. یعنی همه چیز بر اساس سرمایه و پول شناخته می شود و ارزش‌گذاری می شود.

معیشت و رفاه، امنیت آسایش و مسکن غذا و بهداشت، آموزش و غیره از نیازهای اولیه هر جامعه و انسانی است. بنابراین برای اینکه افراد یک زندگی انسانی خوب را تجربه نمایید، باید درصدد برآورده شدن این نیاز‌ها تلاش نمود. از این رو باید نیاز‌های واقعی و اولیه افراد را شناخت و در جهت تأمین آن کوشید.

بناً یگانه چیزی که بر انسان‌ها مهم تلقی می شود، ثروت و پول است که از خواست گاهای نظام‌های اقتصادی خصوصاً سرمایه داری(capitalism) و لیبرالیسم(liberalism) و یا نئولیبرالیسم (no liberalism) به شمار می آید، که یکی از بزرگترین چالش‌ در نظام سیاسی و اقتصادی نئولیبرالیسم در این زمانه این است. نئولیبرالیسم مجموعه از باورها و توصیه‌های سیاسی است که در آن در قدم اول جامعه منافع اجتماعی بشری وجود ندارد و دوم دولت وجود ندارد. یعنی به عبارت دیگر فرد در ذهیت نئولیبرال عدالت اجتماعی معنای ندارد، فرد و فردگرایی معنا دار تلقی می شود، نه جامعه که و منافع ملی و عدالت اجتماعی در آن باشد.

از لحاظ جهان امروز خصوصاً از نظر حکمرانی اقتصادی سیاسی شدیداً تحت نفوذ اندیشه نئولیبرالیسم قرار دارد و پدیده جهانی شدن این روند یعنی عدالت زدایی و فرد گرایی هم اساساً با تکیه بر همین مبنای فکری شکل گرفته‌است. ادعای اساسی نئولیبرال‌ها این است که به اتصالات دادن به نیروی‌های بازار و گشودن راه‌های مناسب تری برای تضمین آزادی فعالیت‌های اقتصادی و حق مالکیت خصوصی می توان رفاه و سعادت انسان‌ها را افزایش داد اما در اصل مسئله این چنین نیست. آنها با بازاری و کالایی کردن همه چیز حتی انسان و جامعه می خواهد تمام ارزش‌های انسانی و اجتماعی را هم بی ارزش بازاری کند، طوری که ارزش هر انسانی بر اساس میزان ثروت مالکیت، سرمایه، دارایی، پول و امکانات که در اختیار دارد تعریف شود. یعنی ثروتمندان قدرتمندان سرمایه داران افراد با ارزش و کسی هیچ در اختیار ندارد و یا فقیر است از نظر ذهنیت نئولیبرالی بی ارزش دیده شده طوری که ارزش انسانی ندارد و برای آن ارزشی هم قائل نمی‌شود.

با این خصوص چرا کشورهای ثروتمند از مردم فقیر و بیچاره غزه که نه ثروت دارد و نه قدرت و سرمایه مالی دفاع کند؟

چون تعریف انسان و انسانیت در نظر نئولیبرال گرایان، این است که همه باید چنان به ثروت و منافعی شخصی گرویده بشود که انسان بر اساس پول تعریف شود، نه ارزش انسانی و ذاتی آنها. از این رو دولت هم نباید بر خصوصی سازی و یا کالایی سازی جامعه دخالتی کند.

یعنی این که یک عده همیشه در رفاه زندگی خواهد کرد و دیگران که اکثریت جامعه بشری هستند در فقر بدبختی قربانی این سیاست‌ها شوند کسی صدایی آنها را نشوند. چون منطق بازار آزاد و بازاری کردند جامعه انسانی این است که آنهایی که دستشان در کار است و یا توانایی و قدرت ثروت دارد دیگران را با چشم حقارت بدبخت و افرادی تهی از ارزش می‌داند . این است که فقیران همیشه فقیرتر می شود، ثروتمندان همیشه ثروتمندتر می شود، با این کار نئولیبرالیسم ذهنیت و زندگی افراد بر سوی منافع شخصی سوق می‌دهد، و انسان فقط بر اساس منافع شخصی و خود زندگی می‌کند و می اندیشد و فکر می‌کند، نه بر اساس منافع جمعی و انسانی و بشری. بناً حالا روشن خواهد شد که چرا خیلی‌ها برای اینکه منافع شخصی شان در خطر می افتد و یا منافع و امنیت دولتی آنها در تهدید می شوند نه تنها از غزه و فلسطین دفاع نمی‌کند بلکه حتی می گویند باید اسرائیل را به رسمیت شناخت و در صدد آن اند که جنایات اسرائیل را دفاع مشروع جلوه بدهند. از رو این می تواند نئولیبرالیسم و سرمایه به معنایی ارزش زدایی و انسان زدایی یا بی ارزش کردن انسان و جامعه تلقی نمود. جنایت‌ها و فجایع که اسرائیل علیه فلسطین بار آورده، که منجر به کشته شدن هزاران افراد بیگناه منجر شده‌است سیاست خارجی دولت‌های تمامی جهان و منطقه خصوصاً کشورهای اسلامی در مقابل غزه طوری است که هر کدام برای اینکه از طرف اسرائیل و کشورهای حامیی اسرائیل تهدید نشود و خطری برای آنها ایجاد نشود، بی طرفی گرفته و یا نمی خواهند از غزه و فلسطین دفاع کند چون منافعشان در خطر می افتد. اگر امروز برای فلسطین و غزه قدمی بردارد، می ترسند دیگر مورد توجه قدرت‌ها ثروتمندان و سرمایه داران نظام‌های سیاسی اقتصادی قرار نگرید.

از این بی توجهی دولت‌ها و کشورهای اسلامی میتواند به درستی فهمید که ارزش هزاران انسان فقیر و ناتوان در مقابل منافع شخصی و ثروت مثل پری کاهی است که بر باد رفته‌است.

غزه و سیاسی شدن زندگی

انسان‌ها از زمانۀ پا به عرصۀ علم آگاهی گذاشتن و وارد زندگی عقلانی و آگاهانه شدند که در آن اکثریت فعالیت‌ها و کنش‌های شان بر اساس تعقل‌ درک و تفکر آگاهی صورت می گیرد، طوری که نا خودآگاهی با سیاست و قدرت یا با خشونت و جنگ بیگانه شده بودن.

خصوصاً مردمان که در جوامع توسعه یافته یا بعضی کشور‌های منطقه زندگی می‌کنند، این را در خود احساس می‌ کردند طوری که مثل الگوی قرار گرفته بودن برای دیگر جوامع در عصر پیشرفت و زندگی.

اما از دیر زمانه ای است که این شعار‌ها و بیگانگی آنها، با سیاست و قدرت، با هم آشتی کرده، و سیاست و با زندگی عادی و معمولی امروزی درآمیخته شده‌است؛ طوری که حتی اگر اغراقی نشود، در چنین زمانه ای نمی توان زندگی سیاسی نداشت با وضع که در جامعه بشری حاکم است. البته باید روشن شود که زندگی سیاسی نه به معنایی اخص بلکه زندگی سیاسی به معنایی اعم کلمه را باید در نظر گرفت. چرا که شرایط و اوضاع احوالات در زیست جهان بشری پیش آمده که نمی تواند از آن چشم پوشی کرد و یا آن را نادیده و تلقی نمود، ساده پنداشتن و یا بی‌طرف قرارگرفتن و خلوت گزیدن و یا در کنجی نشستن و از دور برای نابودی ظالم لعنت کردن، یا برای پیروزی مظلوم دعا نمودن یا خدا و پیامبر یا امامان معصوم را واسطه قرار دادن، نمی‌شود گفت که هنوز احساس انسانی در وجود هر شخص زنده‌است، و به انسان و ارزش‌های انسانیت ارزش قائل ایم، چون در دفاع از مظلومان غزه و در نفرین و لعنت سرکوبی جنایت‌های اسرائیل شب تا صبح دعای و مناجات نمودیم.

در روایات آمده‌است که پیامبر اسلام ص روزی برای جهاد فراخواند، یک عده گفتن ما کنج مسجد را بر کشتن انسان ترجیح می دهیم و برای پیروزی مظلومان و مسلمانان دعا می کنیم و از خدا میخواهیم که آنها را بر دشمنانشان پیروز گرداند. در چنین هنگامه ای که آنها نیازمند کمک و پشتیبانی است، با دعا و توسل نمی‌شود از دور بر آنها کمکی کرد.

بنابراین شایدم تلقی نمودن زندگی به سیاسی شدن خوب به نظر نرسد اما چه کنیم که امروزه شاید تنها ترین راه برای احساس و ارزش‌گذاری و ارزشمند دانستن انسانهاست، سیاسی شدن زندگی معمولی روزمره انسانها در این زمانه ای و عوج آگاهی و علم دانش امری خیلی پیچیده‌است، حتی تا جایی که خیلی‌ها بخاطر اینکه با سیاست و دستگاهی سیاسی خاصی مناسبات خوب ندارد و یا نمی خواهند وارد عرصه ای سیاسی و قدرت بشود، در مسئله غزه و فلسطین نمی تواند خلوت گزینی و گوشه نشینی را اختیار کند، اما کسانی هم هستند که از اسلام و دین برداشتی غلط و مغرضانه دارد و برای اینکه بتواند این را اثبات کند، بر جنایت و اعمال ضد انسانی و انسان زدایی اسرائیل رضا می دهد.

خواسته یا ناخواسته این روند تا جایی در زنده‌گی ما دخیل شده که موضوع‌های عرفی و اجتماعی رنگ بوی سیاسی به خود گرفته‌است، و دیدگاه انسان‌ها به قدرت‌های جهانی و مدعیان حقوق بشری تغییر کرده‌است. طوری که آن‌ها با اختلافات و معترضان جدی روبرو شدند، اکثریت جوامع از این وضع فجیع و جنایت ضد بشری رژیم صهیونیستی در غزه صورت گرفته‌است، و با اسرائیل و فلسطین هیچ مناسبتی ندارد را هم را میدان کشانده و وارد این روند سیاسی شدن زندگی نمودند.

درود بر شهدای مظلوم غزه که مرگ با عزت را بر زنده‌گی با ذلت ترجیح دادند.

این مقاله بيانگر نظر نویسنده است، پژواک در قبال آن مسؤوليتى ندارد.

بازدیدها: 250

GET IN TOUCH

SUGGEST A STORY

آژانس خبری پژواک علاقمند است تا گزارش های شما را نشر کند. در صورت تمایل با کلیک کردن بر روی این لینک با ما تماس بگیرید.

PAJHWOK MOBILE APP

اپلیکیشن پژواک را بر روی تلفن هوشمند خود نصب کنید تا آخرین خبرهای ما را دریافت کنید. بیشتر