شهر غزنی (پژواک، ۲۷ جدی ۱۴۰۱): پیرمردی بهنام جانان ماما، باشندۀ ولسوالی خواجهعمری ولایت غزنی، غم سه فرزند خود را که در جنگهای گذشته از دست دادهاست، با نواختن توله فراموش میکند.
وی اکنون ۷۰ ساله است و با سایر اعضای باقیماندۀ خانوادهاش در منطقۀ قلعهنو ولسوالی خواجهعمری در ۱۵ کیلومتری شمال شهر غزنی زندهگی پر از رنج و درد را سپری میکند.
او – که با هر سُر توله قطره قطره اشک از چشمانش میریزد و با هنر انگشتانش از بند بند توله آواز سوزناکی را در میآورد– در مصاحبه با آژآنس خبری پژواک گفت، از پنج دهۀ گذشته توله مینوازد که وی با این کار درد وطن و جدایی اولادهایش را فراموش میکند، اما دیگران از نواختن آن لذت میبرند.
جانان ماما افزود، اگر خودش هرچقدر غمگین باشد، اما برای دیگران خوشی بخشیدهاست.
وی که اشک از چشمانش جاری و در میان چین و چروک صورتش گم میشد، داستان زندهگی خود را چنین آغاز کرد: «زندهگیام پر از درد است، لذت زندهگی را نچشیدهام، در سن هفتاد سالگی نیز آنقدر درد و غم را متحمل شدهام که ممکن افراد بسیار کمی آن را تجربه کرده باشند.»
او میگوید، در کودکی پدر و مادر خود را از دست دادهاست، هشت کاکا داشت، آنان چنان ظلم در حق او انجام داده که قابل گفتن نیست و وقتی بزرگ شد، از دست برادرانش روز خوبی را ندیدهاست.
به گفتۀ موصوف، زندهگیاش با همین پستی و بلندیها پیش میرفت که پنج سال قبل در زمان جمهوریت، دو پسر جوانش – که هر دو در صفوف پولیس ایفای وظیفه میکردند – در یک روز کشته شدند.
وی میافزاید، هر دو فرزندش ازدواج کرده بودند که از یک فرزندش یک بیوه و چهار اولاد و از دیگرش یک بیوه و پنج اولاد باقی ماندهاند.
وی میگوید که پس از این رویداد پسر جوان دیگرش – که هنوز ازدواج نکرده بود – در درگیری میان طرفهای دخیل در جنگ کشته شد.
جانان ماما در ادامۀ صحبتهایش با صدای بغض گرفته گفت: «اولادهایم آرزوهای زیادی داشتند، اما هیچ یک آن برآورده نشد، آنان میگفتند که ما به کشور خدمت میکنیم اما هر دوی آنها را در روز اول عید قربان کشتند و پسر دیگرم در جنگ جان خود را از دست داد».
به بیان وی، یک فرزندش از راههای قاچاقی به خارج رفتهاست، اما فرزند کوچکش – که همیشه مریض میباشد – در خانه به سر میبرد.
موصوف افزود، در گذشته رانندۀ موتر بابری بود، اما اکنون بیکار است و با پنج اولاد باقیماندۀ خود و یتیمان فرزندان شهیدش زندهگی پر از رنج و درد را سپری میکند.
وی میگوید، تنها درد فرزندانش نیست که وی را با این وضعیت مواجه کردهاست، بلکه دردها و رنجهای وطن، قلب وی را تکه تکه کردهاست.
او گفت: «درد و رنج چندین دهۀ وطن، مرگ جوانان، دهها هزار بیوه و یتیم و سایر مشکلات کشور، مواردی است که قلب من را تکه تکه کرده و هنوز هم رنج میبرم.»
به بیان او، با جنگهای طولانی و دوامدار، انسانیت و شفقت از وطن ما دور شده و احساس از بین رفته است؛ هیچ کس درد و غم پیرمردان، جوانان رنج دیده، مادران بیفرزند و کودکان یتیم را درک نمیکند.
وی افزود: «نه حرص مال دنیا دارم، نه فقیر هستم و نه مقصد دیگری دارم؛ اما تقدیر خود، روزهای بد کشور، مرگ پسرانم و جوانان زیبای کشور، مرا بسیار میرنجاند.»
جانان ماما میگوید، همین دردها و رنجها را با نواختن توله فراموش میکند، هر شام به سر تپۀ قریه بالا میشود و تا ناوقت شب با چشمان اشکآلود نی مینوازد.
به گفتۀ او، گاهی اوقات جوانان نیز وادارش میکند که نی بنوازد، آنها را شبانه به مهمانخانۀ خود دعوت میکند و تا ناوقت شب توله مینوازد که با این کار از دردش کاسته میشود و جوانان نیز از سرودههای وی لذت میبرند.
بزرگترین آرزوی جانان ماما این است که در کشور صلح برقرار شود، جوان دیگری کشته نشود و نه هم مادری بیفرزند شود.
وی از حاکمان کنونی میخواهد که از این فرصت موجود برای برقراری صلح و ثبات دایمی در کشور استفاده کنند.
محمد امین خلج یکی از همسایهگان وی به پژواک گفت، جانان ماما واقعیت هم دردها و رنجهای زیادی را متحمل شدهاست، با نواختن توله همیشه به گریه میافتد.
وی افزود، او بیشتر اوقات جوانان را به مهمانه خود دعوت میکند و برای آنان توله مینوازد که با این کار وی دردهای خود را فراموش میکند و اما برای جوانان خوشی میبخشد.
به گفتۀ وی، جانان ماما در نواختن توله مهارت خاصی دارد.
این تنها جانان ماما نیست که به دلیل شرایط رنج و درد میکشد، بلکه هزاران تن و خانوادههایی در کشور وجود دارند که جنگ چند دهۀ گذشته آنان را به گلیم غم شاندهاست.
بازدیدها: 1374
تماس با ما
خبرنامه
ارسال گزارش
اپلیکیشن موبایل پژواک