هرات (پژواک، ۳۰ قوس ۱۴۰۰): میوند زمانی، شاعری که دردهای هموطنانش را با زبان شعر منعکس میسازد، از مردم، به خصوص قلم بدستان و شعراء میخواهد که برای حفظ صلح و زدودن خشونتها در جامعه، تلاش کنند.
افغانستان کشوری است که در چهاردهۀ اخیر در آتش جنگ میسوخت و این جنگها قربانیهای زیادی از افغانها گرفته است.
بر بنیاد برخی گزارشها، حدود یک میلیون تن در این جنگها زندهگی شان را از دست داده، شمار زیاد معلول شده و میلیونها انسان مجبور به مهاجرت به کشورهای دیگر شده اند.
در این مدت، تلاشها برای صلح نیز صورت گرفته، اما جنگها تحت عناوین مختلف ادامه داشته، تا که حدود چهار ماه پیش، پس از سقوط حکومت پیشین و خروج نیروهای خارجی از افغانستان، جنگ در کشور متوقف شد؛ اما هنوز هم برخی اوقات انفجارها و حملات هدفی زندهگی مردم را میگیرد.
اقشار مختلف جامعه همواره صداهای صلح خواهی شان را بلند نموده اند.
میوند زمانی، شاعر نُزده ساله و باشندۀ هرات است که از چند سال به اینسو علاوه بر فعالیتهای اجتماعی، برای صلح نیز همواره کوشیده است، تا از طریق شعر، صدای صلح خواهیاش را بلند نماید.
او در مصاحبه با آژانس خبری پژواک گفت، نمیتواند، درد و رنج مردم را تحمل کند و شعر را تنها راه حلی برای تسکین این رنجها میداند.
بر بنیاد گزارشها، در یک حملۀ مسلحانه در دوازدهم عقرب سال گذشته در پوهنتون کابل که مسؤولیت آن را گروه داعش بر عهده گرفت، ١٩ تن کشته شدند و ٢٢ تن دیگر زخم برداشتند که همۀ آنان محصلان و کارمندان ملکی این پوهنتون بودند.
میوند زمانی از این رویداد یادآوری میکند؛ از پیام «جان پدر کجاستی؟» پیام پدری به فرزند دلبندش و پیامی که بعد از ۱۴۱ تماس بیپاسخ ماند و هر گز جوابی را دریافت نکرد؛ زیرا پسر او در حملۀ یادشده جان باخته بود.
زمانی میگوید: «وقتی از این واقعه باخبر شدم با گلوی پر از بغض فریاد زدم، جان پدر کجاستی! و چند بیت شعر، تنها کاری بود که از دست من برمیآمد.»
او که در زمان مصاحبه نیز گلویش بغض گرفته بود، شعرش را به خوانش گرفت:
جان پدر کجاستی از تو صدا نمیرسد
پیش که و که هاستی از تو صدا نمیرسد
این دل غمگسار من باز به غم فرو نشست
حال چرا به راستی، از تو صدا نمیرسد
خوب به آرزو بس وقت فراغتت شده
با قلم آشناستی از تو صدا نمیرسد
خدمت این وطن ز تو، جان پدر تلاش کن
بال گشا رهاستی، از تو صدا نمیرسد
میوند زمانی، برای چندین واقعۀ خونین دیگر نیز شعر سروده و فریاد صلحخواهی او در نمونههای دیگر شعری این شاعر جوان نیز به چشم میخورد:
وطن صلح تو دایم چون خزان است
به هر جا میروم درد و فغان است
به هرجا میروم ماتم و غمها
فقط راکت فقط بمب در کمان است
زمانی میگوید، حال که شعلههای جنگ خاموش شده است، دیگر نمیخواهد، با اشعارش غمگین به سراغ مخاطبانش برود. او آرزو دارد که دیگر هیچگاهی مجبور نشود که شعر غمگین بسراید.
او میگوید که حال باید در مورد مسایلی صحبت شود که بر لبهای هموطنان جنگزدهاش، تبسم آورد.
وی از تمام مردم افغانستان به خصوص قلم بدستان و شعراء میخواهد که برای حفظ صلح و زدودن خشونتها در جامعه تلاش کنند.
GET IN TOUCH
NEWSLETTER
SUGGEST A STORY
PAJHWOK MOBILE APP