کابل (پژواک، ۷ جدی ۱۴۰۰): ریحانه رنج میبرد که از اثر فاصلۀ زیاد بین قریه و لیسۀ آنها پس از صنف هشتم از تعلیم باز مانده؛ اما میگوید که بخاطر داشتن علاقۀ بیشتر با تعلیم فعلاً در خانهاش در صنوف رایگان به کودکان قریه تدریس میکند.
ریحانه که ۱۷سال سن دارد، اولین شاگرد مکتب قریۀ «قلعه خیل» ولسوالی کوه صافی ولایت پروان است.
این مکتب نسوان ۱۰سال پیش تاسیس شده و اولین مکتب دخترانه در منطقۀ یادشده است.
ریحانه میگوید که وی و خواهر اش اولین دختران بودند که در این مکتب ثبت نام کردند و روزانه از قریۀ اش (یعقوبزیی) نزدیک به نیم ساعت پیادهروی میکرد؛ اما ماندهگی را احساس نمیکرد؛ بخاطر که به تعلیم علاقۀ بیشتر داشتند.
وی میافزاید که در منطقۀ آنها رفتن دختران به مکاتب در حالی اولین تجربه بود که شماری از باشندگان محل رفتن دختران به مکاتب را شرم میخواند.
ریحانه میگوید: «در ابتداء توجۀ همه قریه داران به سمت ما میبود، گپها و حکایات بیجای مردم ما را اذیت میکرد، تاحدی که بعضی اوقات برادرانم میگفت که دیگر مکتب نروید.»
اما وی میگوید که با گذشت اندک زمان ” گپهای بیجای مردم کاهش یافت و شماری از همسالان دیگر نیز در این مکتب ثبت نام کرد.”
به گفتۀ وی، با گذشت زمان تعداد دختران شامل در مکتب افزایش یافت، هر صبح تعدای زیاد دختران _که چادر سفید و لباس سیاه با بر تن میداشت_ اول به خانۀ آنها و بعداً یکجا به سوی مکتب حرکت میکردند.
وی افزود: “آهسته، آهسته رفتن تنها دو خواهر از قریۀ ما به سوی مکتب به کتار دختران تبدیل شد.”
ریحانه افزود که در صنف هشتم بخاطر به علاقۀ قبلی به سوی مکتب نمی رفت که این مکتب تا صنف هشت بود، وی هراس داشت که پس از این از درس محروم نشود.
بر اساس اظهارات وی، لیسه در بازار کوه صافی و از خانۀ وی فاصلۀ زیاد داشت و بخاطر رسیدن به این مکتب باید هر روز از یک طرف حدود یک و نیم ساعت پیادهروی میکرد.
وی افزود که این کار مشکل بود، خانوادهاش نیز اجازه نمیداد که روازنه این مقدار پیادهروی کند.
نامبرده میگوید، بخاطر داشتن علاقۀ بیشتر را تعلیم، خانواده، مردم دیگر قریه و معلمان را بیشتر تشویق کردند که مکتب قلعه خیل لیسه شود؛ اما این کار صورت نگرفت؛ بخاطری که این کار نیاز به تلاشها و سرگردانی داشت که انجام داده نشد.
به گفتۀ وی، برخی مردم دیگر نمیخواستند که مکتب به لیسه تبدیل شود؛ بخاطر که تعلیم دختران را شرم میدانست.
وی گفت که یک روز در خود بازار ولسوالی به لیسۀ دختران مراجعه کرد و به مدیرۀ لیسه گفت: “نمیتوانم هر روز تا این لیسه مراجعه نمایم، عنعنات پشتونها به شما واضح است، با زندهگی قریه و صدها مشکل دیگر نیز بلد هستید، با من همکاری کنید، من هفتۀ یک یا دو روز در چادری به لیسه میاییم و دیگر در بخش حاضری به من همکاری کنید.”
به گفتۀ وی، مدیرۀ لیسه با شنیدن این گپها گریه کرد؛ اما گفت که نمی تواند این کار کرد، بخاطری که روزانه از این لیسه نظارت میشود و نمی تواند به فساد متهم شود.
ریحانه میگوید که با شنیدن گپهای مدیرۀ مکتب دانست که پس از این آرزوهای تعلیم اش تکمیل نمی شود؛ به این اساس با تعلیم خدا حافظی کرد.
وی میگوید: “بعضی اوقات فکر میکنم خواب میبینم؛ اما این خواب نیست و همه حقیقت است که من تعلیم را ترک کردم.”
نامبرده می افزاید، بخاطر تعلیم ناتکمیل اش اندوهگین است؛ اما خوب است که اولین متعلم مکتب قلعه خیل بود، به روی دختران دیگر قریۀ دروازۀ مکتب را باز کرد و اکنون تعداد زیاد دختران در این مکتب مصروف تعلیم اند.
وی میگوید که بدون از کتاب روز اش نمیگذر و باوجود این که کودکان قریه به مکتب نیز میروند؛ اما وی بخاطر داشتن علاقۀ بیشتر به تعلیم در خانۀ شخصی اش صنفهای رایگان ساخته و کتابهای مکتب را به آنها تدریس میکند، تا از یک طرف مصدر خدمت به دیگران شود و از سوی دیگر رابطۀاش با قلم و کتاب قطع نشود.
ریحانه ابراز امیدواری کرد که حکومت، عالمان دین و بزرگان قوم چنین اقدام نمایند که روشنایی معارف در کشور روشن باشد، همه در چهارچوب اسلامی به تعلیم دست رسی داشته باشند کسی دیگر و مثل وی در آروزوی تعلیم باز نماند.
بازدیدها: 34
GET IN TOUCH
NEWSLETTER
SUGGEST A STORY
PAJHWOK MOBILE APP