کابل (پژواک، ۲۴اسد ۱۴۰۱): یک سال از سقوط نظام پیشین گذشت، خانمهایی که در زمان تخلیه از کشور خارج شده بودند، برخی از وضعیت موجود شان خوشحال اند، اما برخی دیگر اظهار ندامت کرده و در آروزی برگشت به کشور اند.
درست یک سال قبل در همین روز (۲۴ اسد) حکومت پیشین سقوط کرد و نظام امارت اسلامی در کشور حاکم شد؛ با سقوط نظام پیشین از افغانها اعم از زن و مرد در پروسۀ تخلیه از سوی ایالات متحده امریکا از کشور خارج شده و در حال حاضر در کشورهای مختلف به سر میبرند.
پس از سقوط نظام سیاسی پیشین، دولت ایالات متحدۀ امریکا و برخی کشورهای دیگر برنامه تخلیۀ نظامی را راه اندازی کردند و تا ۳۱ اگست، دهها هزار تبعۀ خارجی و افغان به شمول مردان و زنان را از این کشور به بیرون انتقال دادند.
هنوز هم تعداد زیادی از همکاران محلی نیروهای امریکایی و کشورهای دیگر در افغانستان باقیمانده که منتظر خارج شدن میباشند.
آیا با ترک کشور، به دلیل ترسی که از تغییر نظام سیاسی وجود داشت، خانمها خوشحال اند و از وضعیت موجود شان رضایت دارند؟
آژانس خبری پژواک با برخی از خانمهایی که کشور را ترک کرده اند، مصاحبههایی را انجام داده که برخی ترک کشور را خوشایند دانسته، برای آیندۀ شان خوشبین اند؛ اما برخی از وضعیت موجود شان ناراضی بوده و امیدوار اند، هرچه زودتر زمینۀ برگشت به کشور برای فراهم گردد.
نجیبه محمدی ۲۵ ساله که فعلا در شهر ویرجینیای امریکا زندهگی میکند، گفت: «ترس از طالبان و برای اینکه بتوانم یک آیندۀ بهتر بسازم، مجبوربه ترک کشور شدم، تنها آمدم، بعضی موانع وجود داشت، فامیلم نتوانستند بیایند از جمله نبود پاسپورت و تذکره در زمان تخلیه خارج شدم.»
وی در مورد خاطرات روز تخلیه در ۲۴اسد سال گذشته میگوید: «تاریخ ۱۸ اگست ۲۰۲۱ بود که بسیار به سختی خود را تا دروازۀ میدان هوایی کابل رساندم. پاسپورت و بعضی کاپی اسناد پوهنتون پیشم بود، به زبان انگلیسی بلد بودم، با عساکر امریکایی گپ زدم، به راحتی اجازۀ ورود دادند.»
او در ادامه چنین گفت: «بعد از سپری کردن سه روز و سه شب در میدان هوایی کابل که بسیار دشواریها را تحمل کردم؛ هر طرف که میدیدم زن، مرد و کودک بود که میخواستند کشور را ترک کند و به طرف آیندۀ نامعلوم در حرکت بودیم؛ این 3 روز را به سختی گذراندیم، از یک طرف هوا زیاد گرم بود، از طرف دیگر امکان دسترسی به آب بسیار کم بود، مجبور که ساعاتها منتظر میماندیم، تا یک قطره آب برای رفع تشنهگی پیدا کنیم.»
او اضافه کرد: «بعد از ۳ روز سختی و مشکلات در میدان هوایی کشور، طرف قطر حرکت کردیم؛ برای یک شب در آنجا بودیم؛ بعدا طرف جرمنی تقریباً یک هفته در کمپ جرمنی ماندیم و از آنجا آمدیم امریکا تقریباً پنجاه روز در کمپ بودم و از آنجا انتقال دادند به جایی که آدرس داده بودم، خانۀ یکی از اقارب ما فعلاً همرای آنها زندهگی میکنم.»
او که تقریبا یک سال میشود، بدون فامیلش در امریکا زندهگی میکند گفت که زندهگی کردن در دیار غربت و دور از فامیل دشواریهای زیادی را در بر دارد، امید وار است روزی دوباره به کشور برگردد.
موصوف میگوید، وقتیکه یک زن از کشورش خارج میشود، زندهگی اش به مراتب تغییر میکند، مجبور میشود، به تنهایی در زندهگی مبارزه کند و بسیار قوی باشد، تمام مسؤولیتهای زندهگی را به دوش بکشد.
وی افزود: «از آمدن به اینجا پشیمان نیستم، چونکه مه اینجا میتوانم خود را پیشرفت بتم، در کنارش به فامیل و کشورم کمک کنم، از زندهگی کردن در این مکان، راضی هستم، اما سختیهای خوده دارد، زندهگی در خارج بسیار متفاوت است با داخل کشور، یکی اینکه اینجا تو باید کار کنی، تا یک لقمه نان حلال پیدا کنی، نان مفت کس برایت نمیته.»
در همین حال، مرضیه خانمی که با شوهر و فرزندانش به کانادا رفته میگوید: «اینکه چگونه و با چه مشکلاتی به اینجا رسیدیم، نمیخواهم بحث کنم، اما بسیار خوشحال استم از افغانستان و زندهگی کردن زیر حاکمیت طالبان نجات یافتیم، خوش استم.»
وی افزود، اکنون خودش و شوهرش کار میکنند و فرزندانش به مکتب میروند و زندهگی بدون تشویش را سپری میکنند.
اما برخی خانمهایی اند که اظهار ندامت و پیشیمانی میکنند.
مهناز نام مستعار یک تن از خبرنگاران، فعال حقوق زنان و کودکان که در زمان تخلیه از کشور خارج شده و فعلا در ایالت کالیفورنیای امریکا زندهگی میکند، به پژواک گفت، پس از تغییر نظام سیاسی، برایش ترس ایجاد گردید که مبادا برایش تهدیدی ایجاد گردد، از طریق پروسۀ تخلیه کشور را ترک کرد.
وی ضمن اشاره به ازدحام در میدان هوایی کابل و وحشتی که ایجاد شده بود گفت، پس از دریافت ایمیل از سوی دفتر مربوط شان و سفارت امریکا در کابل، او و یک خواهرش دوبار به میدان هوایی آمدند، تا اینکه به داخل میدان هوایی انتقال و زمینۀ سفر شان فراهم شد.
او که در حال حاضر سایر اعضای خانوادهاش در کابل به سر میبرند، به سخنانش چنین ادامه داد: «فعلا در ایالت کالیفورنیا زندهگی میکنم، بعد از آمدن طالبان به کشور و سقوط دولت، کشور به سوی یک حالت بی سرنوشتی در حال حرکت بود، من به عنوان یک زن که برای حقوق بشر، زنان و کودکان فعالیت داشتم، دیگر نمیتوانستم، به فعالیتهای خود ادامه بدهم و محدودیتهای وضع شدۀ فعلی نیز اکثریت زنان را از کار و فعالیت های اجتماعی باز داشته است.»
مهنا در ادامه علاوه کرد: «روزی که از کشور خارج شدیم که شش روز بعد از سقوط حکومت بود؛ بعد از این با تمام مشکلاتی که در میدان هوایی کشور وجود داشت و رفت و آمد بسیار دشوار بود، بالاخره وارد طیاره که همه افغانها را انتقال میدادن داخل شدیم، اول ما را قطر، عربستان و بعد به اسپانیا و بعد به امریکا منتقل شدیم که بعد از ماهها انتظاری فعلا در این شهر به تنهایی زندهگی میکنم.»
وی که در یک کشور بیگانه و دور از فامیلش زندهگی میکند گفت، در کل زندهگی در یک محیط بیگانه مشکل است، فرق نمیکند که زن یا مرد باشد.
او در ادامه چنین گفت: «وقتی با این همه مشکلات و سختیهایی را که در میدان هوایی و کمپهای خارجی گذراندم، به چیزی که فکر میکردم، آن چنان نشد، بسیار از آمدن پشیمان استم، بعضی وقت ها با خود میگویم ایکاش هیچ نمیآمدم، تمام درد و رنج را تحمل میکردم، اما در کشور خود در کنار فامیلم میماندم.»
او که بی صبرانه در انتظار باز گشتش به کشور است، اما میافزاید: «وضعیت کشور قسمی است که نمیتوانم به عنوان یک فعال مدنی و فعال حقوق زن دوباره به کشور برگردم، چون شرایط فعلی که در کشور حاکم است، مانع آمدن دوبارهام میشود.»
او در اخیر سخنانش چنین میگوید: «هر انسان آرزو دارد که در کشور خود برای وطن خود خدمت کند و من هم آرزو دارم که دوباره برگردم و به وطنم خدمت کنم، خواست و آرزوی من آرامش و صلح در افغانستان است که مردم بیگناه دیگر قربانی جنگ نشده و زندهگی آرام داشته باشند.»
فرحناز دختر دیگری که خبرنگار است، چنین درد دل میکند: «در یکی از ایالتهای امریکا زندهگی میکنم؛ زمانیکه نظام سقوط کرد، بسیار ناامید شده بودم، منم مثل دیگران تصمیم به ترک کشور گرفتم؛ بالاخره بعد از بسیار سختی و دشواری هایی که در میدان هوایی کشور مواجه شدم، بدون فامیلم آمدم چون وضعیت میدان هوایی کابل خیلی بد بود، گذشتن از میدان هوایی خیلی دشوار بود، فامیلم نتوانست که بیایند، در حالیکه من اسناد خبرنگاری داشتم.»
موصوف در ادامه گفت: «من با ترس وهراس خود را به میدان هوایی رساندم، وقتی به دروازۀ میدان رسیدم، از هر طرف فیرهای هوایی میکردند، هچکس را نمیماندند که داخل برود، رفتن از آن دروازه ناممکن بود، ولی من داخل رفتم.»
وی وضعیت میدان هوایی در آن روز را آشفته و غیرقابل پیشبنی خواند و گفت، در آن روز شاهد صحنههای بدی بود، خانمی را دید که 5 فرزندش را مانده بود و خودش با شوهرش پرواز کرده بودند.
او به سوال مبنی بر اینکه آیا از رفتن در خارج از کشور احساس پشیمانی نمیکند، افزود: «نمیدانم چه بگویم، ولی از آمدن به اینجا احساس پشیمانی میکنم؛ چون بسیار زندهگی کردن در کشور که بیگانه باشد و فرهنگ شان که هیچ نقطۀ مشترک با فرهنگ ما ندارد، سخت است و هیچ کشور مانند کشور خود آدم شده نمیتواند، چون ما در آنجا به دنیا آمدیم، بزرگ شدیم، تحصیل کردیم، گاهی خنده کردیم و گاهی گریه اما، درکنار فامیل خود بودیم، از هیچ چیزی ترس و هراس نداشتیم، چون امیدی داشتیم که کسی هست که مثل کوه پشت ماست، اما فعلا پشت ما به کی بند باشه، چون هیچ کس از فامیلم پیشم نیست، واقعا دلم برای روزهایی که در کنار هم بودیم، تنگ شده است.»
او از مشکلاتی که در این کشور مواجه شده است، گفت: «اما این احساس که دایماً برای هر اقدامی که انجام میدهم، در هر جایی که میروم و هر باری که برمیگردم، تحت نظر قرار دارم، من را به عنوان یک شخص محدود میکند. خسته کننده است.»
بازدیدها: 147
GET IN TOUCH
NEWSLETTER
SUGGEST A STORY
PAJHWOK MOBILE APP