ایبک (پژواک،۲۲ حمل ۱۴۰۳): حبیبالله مرد ۴۰ ساله که در گوشهیی از شهر ایبک ولایت سمنگان کهنهدوزی (موچیگری) میکند میگوید که عید برای افراد بیبضاعت و غریب نیست؛ چون بزرگترین آرزوی و خوشی وی تأمین نفقه برای خانوادهاش میباشد.
مسلمانان در جهان سعید فطر و عید سعید اضحی را با گرمی تجلیل میکنند، در افغانستان نیز اکثریت مردم به مناسبت روزهای عید برای خود لباس نو آماده کرده و در کنار آن با هموارنمودن دسترخوان رنگا رنگ مملو از ميوه خشک و تازه و رفتن به خانه خویشاوندان و دوستان شان این روز به یکدیگر تبریک میگویند.
روزهای عید تنها برای کسانیکه توان خريد اين همه را دارند، شاید خیلی خوب و خوش باشد، اما هستند خانوادههایی که تنها آرزوی و خوشی شان دریافت لقمه نانی است.
حبیبالله که باشندۀ قریۀ گل قشلاق از مربوطات مرکز شهر ایبک ولایت سمنگان است هر صبح پس از نماز صبح ناگزیر است با پیراهن کار با هزاران امید و آرزو برای دریافت لقمه نانی راهی بازار شهر ایبک شود،اما گاهی نبود کار وی را ناامید کرده و وادار مینماید تا با دست خالی به طرف خانه و کاشانهاش برگردد.
وی که در یک گوشه از شهر ایبک سمنگان با لباسهای کهنه و رنگ آلود خود کفشهای مردم را رنگ میکرد در صحبت با خبرنگار آژانس خبری پژواک گفت:« ۴۰ سال عمر دارم و در یک خانواده فقیرانه و پنج نفری زندهگی مینمایم که تمام اعضای خانوادهام در طول روز منتظر اند تا از بازار شهر برای شان لقمه نانی را فراهم سازم که حتا گاهی قادر به خرید پنج قرص نان خشک نمیشوم.»
این مرد کهنهدوز گفت، هر چند در یک سال دو عید برای همه مسلمانان است، اما نبود کاروبار و مشکلات اقتصادی چنان وی را غرق خود کرده که حتا در طول سال روزی به نام عید را فراموش کردهاست.
موصوف در ادامۀ صحبتهایش افزود: «خیلی آرزو داشتم روزی سه فرزند قد و نیم قد من هم همانند دیگران با لباسهای جدید راهی مکتب و مدرسه شوند که این روزها احساس میکنم کم کم من از این آرزویم دور شده میروم.»
این تنها حبیبالله نیست که از فقر و مشکلات اقتصادی رنج میبرد، محمدعمر ملنگ باشندۀ اصلی ولسوالی درۀ صوف پایان سمنگان که در جادههای شهر ایبک با پا و دستان لرزان و قامت خمیده برای دریافت لقمه نانی خیر جمع میکند.
او میگوید: «روزها در شهر خیر جمع میکنم، اما شبهای سرد را در رستورانتها با دهها مشکل سپری مینمایم به دلیل فقر از خانوادهام نیز دور هستم، در خانهام برای خوردن یک لقمه نان خشک و یا یک (پو) روغن و برنج پیدا نمیشود که یک شب را فامیلم برنج پخته نماید که این خیلی مرا آزار میدهد چی برسد که ما چیزی به نام عید را بشناسیم.»
خبرنگار آژانس خبری پژواک وقتی از وی در مورد تجلیل از عید پرسید، با چشمان پُر از اشک و با دنیای از ناامیدی گفت: «من ۷۰ سال عمر دارم، سه پسر، چهار دختر دارم، وقتی طرف آنها میبینم خودم میدانم و خدایم واقعا برایم سخت است و اصلا توان دیدن برای فرزندانم را ندارم، اما چطور کنم جز خدا وند کسی نیست که برایش این همه درد و غم را حکایت نمایم.»
موصوف افزود که عید و یا غیر عید برای وی یکی است نه توان خرید لباس را برای خود دارد و نه هم برای اعضای خانواده اش و این برایش دشوار تمام میشود.
در گوشۀ دیگری از شهر ایبک مردی بهنام رجب شاه که با دستهای ضعیف و قامت خمیده از طلوع صبح تا غروب شام با حمل و نقل وسیله به نام (چرخ) که بیش از پنج سیر نیز وزن دارد از گوشه به گوشه دیگری منتقل کرده شب و روز خود را سپری می کند و میگوید روزانه ۱۰۰ تا ۱۵۰ افغانی از این وسیله بدست می آورد.
وی که باشندۀ اصلی سرِکندۀ ایبک مرکز سمنگان است میگوید که از سن ۷ سالهگی تاکنون که بیش از ۷۰ سال عمر دارد مصروف این شغل است، کارد، چاقو، داس، را با چرخاندن این وسیله توسط پاهایش چرخ مینماید که در بدل آن ۱۰ افغانی مزد اخذ میکند.
موصوف افزود: «خودم به دلیل نداشتن خانواده ناگزیرم شبها در رستورانتها بخوابم که پول درآمدم را در مجموع برای خود مصرف مینمایم و در روزهای عید من نیز همانند دهها کارگر دیگر برای دریافت لقمه نانی راهی کار خود میشوم و عیدی ندارم.»
بازدیدها: 37
GET IN TOUCH
NEWSLETTER
SUGGEST A STORY
PAJHWOK MOBILE APP