نیلی (پژواک، ۱۰ دلو ۱۴۰۱): حسین قربانی مرد معلولی که در سردترین شب و روزهای زمستان بهخاطر پیدا کردن لقمه نانی برای خود و خانوادۀ چهار نفریاش توسط ویلچر در جادههای کابل صبح تا شام کردیت کارت میفروشد میگوید، اگر جنگ نمیبود، اکنون از معلولیت و فقر زجر نمیکشید.
پس از هشت سال ایفای وظیفه در صفوف اردوی ملی، زمانی که حسین قربانی میخواست از جنگ دور باشد و در زادگاهاش در گوشۀ شهر نیلی مرکز دایکندی برای همیشه در آرامش زندهگی کند؛ اما شانس او را یاری نکرد و در مسیر راه در چهارچینۀ ارزگان طعمۀ انفجار ماین شد و بدنش از کمر به پایین برای همیشه از کار افتاد.
جنگ اکنون کابوس هر شب او میباشد.
او باشندۀ اصلی نیلی مرکز ولایت دایکندی میباشد و از مدتی به اینسو در یک خانۀ کرایی در گوشهیی در شهر کابل زندهگی میکند.
وی به پژواک گفت: «هشت سال در اردوی ملی بودم تازه ترخیص گرفته بودم که دیگر در خانه پهلوی زن و فرزند خود کار و زندهگی کنم، سوار بر یک موتر بودیم که در منطقۀ چهارچینۀ ارزگان ماین انفجار و زندهگیام را تباه کرد.»
موصوف علاوه کرد، تمام بدبختیها و مشکلات از جنگ بوده، اگر جنگ نمیبود، خود و امثال او اکنون از معلولیت زجر نمیکشیدند.
معلولیت و رنج کشیدن از آن، داستان ناتمام وی است که از ۸ سال به اینسو دامنگیر او میباشد.
موصوف افزود، در سال ۱۳۹۳ وقتی انفجار ماین قسمتی از وجودش را گرفته، زندهگی خود و خانوادهاش به جهنم مبدل گشتهاست.
او تصریح کرد که وجودش او را یاری نمیکند و تنها توسط ویلچر میتواند حرکت کند.
به گفتۀ او، خانم و فرزندانش تمام مشکلات او را بر دوش میکشد و با او همکاری میکنند.
موصوف میگوید: «وقتی به این روز افتادم امیدم از زندهگی کنده شد، اعضای فامیل حرکت میدهند، بیرون میبرند، واقعا بیخی از زندهگی خسته شد.»
حسین قربانی تاکید میکند که تمام خوشبختیها در وجود سالم نهفتهاست و وی آرزو میکند که صلح موجود همچنان برقرار بماند و کسی مانند او در جنگ و ناامنی آسیب نبیند.
علاوه بر رنج کشیدن از معلولیت، پیدا کردن لقمه نانی برای خود و خانوادهاش نیز یکی از تلختراین داستانهای زندهگی او میباشد.
وی میگوید، یک خانم و دو فرزند خورد سال دارد و برای تۀمین مخارج آنان با سختترین مشکلات روبهرو میباشد.
او افزود، برای پیدا کردن لقمه نانی چندین سال در شهر نیلی توسط ویلچر دست فروشی کرد؛ اما هیچگاه نتوانست که به صورت درست هزینههای خانواده را تامین کند.
وی گفت: «اگر مانند اکنون صلح برقرار میبود و جنگ زندهگی ما را نابود نمیکرد، کار میکردم مصارف خانه را به گونۀ تأمین میکردم، ضرورت نبود که دنبال کمک مردم باش.»
او راه کابل را در پیش گرفت تا شاید آنجا مرهمی برای زخم تپندهاش پیدا شود.
موصوف تصریح کرد، از مدتی که در کابل زندهگی میکند، تنها یک ویلچر از صلیب سرخ دریافت کرده و مؤسسات هیچ همکاری با او نکردهاست.
وی افزود، ۵۰۰۰ معاش ماهانه که از طریق وزارت شهدا و معلولین دریافت میکند، به گفتۀ او، برای تأمین نیازمندیهای خانوادهاش کافی نمیباشد.
روایت تلخ او در این زمستان سرد، بیشتر جانسوز است.
حسین میگوید، در این سرمای زمستان هر صبح با ویلچر در جادههای کابل کریدیت کارت میفروشد تا از این طریق مخارج اولادهایش را تأمین کند.
او تصریح میکند که در این هوای سرد توانایی نشستن در روی جادهها را ندارد، اما از جبر روزگار آن تحمل میکند.
اما با وجود این همه، او خرسند است که ترس از ناامنی نیست و میتواند در فضای امن کار وبارش را ادامه دهد.
موصوف علاوه کرد که توان خریداری مواد سوخت را ندارد و گاهی از همسایه و گاهی هم روزانه چوب برای سوخت میگیرد تا از تلف شدن خود و خانوادهاش جلوگیری شود.
با این حال، ریحانه خانم حسین قربانی به پژواک میگوید از روزی که همسرش معلول شده تمام مشکلات زندهگی بر او تحمیل شدهاست.
او افزود: «هرچند خودم کار نمیکنم و کار نیست، برای نان اولادهای خود زیاد تلاش میکنم ما جز خدا هیچ کسی را نداریم که بیاید یک چیزی با ما کمک کند.»
او از مردم و حکومت میخواهد که با آنها کمک کنند.
همچنان، این معلول جوان میگوید، زمانیکه نمیتواند برای فرزندانش لباس و پوشاک مناسب را خریداری، برای او بسیار دردآور میباشد.
با آنکه معلولیت تمام بدبختیها را بر سرش آوار کرده؛ اما از برقراری صلح خرسند است.
او از حکومت نیز میخواهد که در زمینۀ کمک و همکاری با معلولین تلاش کند
چناچکه که صحبتهای پایان او کلید میخورد از تمام مردم خواست تا با همدیگرپذیری و اتحاد در زمینۀ تأمین صلح و ثبات با حکومت همکاری کنند.
بازدیدها: 177
GET IN TOUCH
NEWSLETTER
SUGGEST A STORY
PAJHWOK MOBILE APP