زبان

آیا حساب کاربری در سایت پژواک ندارید؟

برای اشتراک اینجا کلیک کنید.

سرفرازی: رفاه و عزت تنها در وطن خود است

سرفرازی: رفاه و عزت تنها در وطن خود است

author avatar
27 Mar 2023 - 18:54
سرفرازی: رفاه و عزت تنها در وطن خود است
author avatar
27 Mar 2023 - 18:54

کابل (پژواک، ۷ حمل ۱۴۰۲): یک جوان افغان که سال‌ها در کشورهای خارجی به گونۀ غیرقانونی زنده‌گی کرده و اکنون در کابل یک شرکت خصوصی را ایجاد کرده‌ می‌گوید، عزت و احترام هر شخص در سرزمین خودش تأمین ‌‍می‌باشد، نه در کشورهای دیگر.

این جوان که محمدسلیم سرفرازی نام دارد و باشندۀ منطقۀ اونخی ولسوالی سیدآباد میدان وردک است می‌گوید، مهاجرت غیرقانونی به کشورهای بیگانه نه تنها خطر مرگ را به همراه دارد، بلکه فرهنگ و زبان آن نیز بیگانه می‌باشد و پیدا کردن کار در آنجا دشوار است.

او به آژانس خبری پژواک گفت، از طریق ایران و ترکیه به ناروی رفت و پنج سال را در آنجا سپری کرد، اما نه زبان آن کشور را یاد گرفته توانست و نه هم کاری برای خود پیدا کرد.

موصوف می‌گوید، اکنون شرکت ایزوگام را در کشور ایجاد کرده‌‌است و از کاروبار خود راضی است.

او گفت: «در سال ۱۳۷۶ خورشیدی از صنف دوازدهم فارغ شدم، مادر و پدرم سالخورده بودند و وضعیت اقتصادی ما خراب بود، پس نتوانستم به تحصیل خود ادامه دهم، از راه ایران و ترکیه با بسیار سختی به ناروی رفتم.»

سرفرازی افزود، پنج سال را در ناروی سپری کرد و بالاخره به این نتیجه رسید که هیچ کشوری نمی‌تواند مانند کشور خود به عزت و احترام انسان قایل شود و دوباره به کشور برگشت.

او افزود، اکنون از ایران به کابل ایزوگام وارد می‌کند که هم کاروبار خود را به راه انداخته و هم زمینۀ اشتغال برای چند تن دیگر را فراهم کرده‌است.

او در مورد دشواری راه‌های قاچاقی به کشورهای خارجی گفت: «هدف اصلی ما شهر تهران ایران بود که توسط قاچاقبر از ولایت نیمروز افغانستان به کرمان و سپس به تهران ایران منتقل می‌شدیم که نارسیده به این شهر در یک قریه از سوی پولیس دستگیرشدیم، زندانی شدیم و پس از چند روز شکنجه و تحقیق دوباره از ایران به افغانستان رد مرز شدیم.»

موصوف می‌گوید، زمانی که پولیس ایران آن‌ها را به خاک افغانستان برگشت دادند، از یک سو خرسند بود و از سویی‌هم  بخاطر وضعیت خراب اقتصادی خانواده‌اش ناراحت بود که اگر به خانه برگردد دکانداران از او قرض خود را می‌طلبند.

سرفرازی در حالی که اشک چشمهایش را با دستمال پاک می‌کرد و ساعت طلایی رادو در دستش می درخشید، گفت: «آن زمان اقتصاد ما بسیار خراب بود، این تصمیم خیلی دشوار بود که من دوباره در آن راه‌های سخت از نیمروز به ایران بروم و یا به خانه بروم، زیرا از دکانداران به قرض آرد و دیگر مواد را به خانه گرفته بودم و به آن‌ها گفته بودم که در ایران کار می‌کنم و در قدم اول به شما پول روان می‌کنم و قرض خود را می‌پردازم.»

وی افزود، با در نظرداشت وضعیت بدی اقتصادی در کشور سختی‌های سفر به ایران و خطر مرگ را پذیرفت.

موصوف گفت، یک‌بار دیگر با قاچاقبر صحبت کرد و پس از تحمل ۱۵روز پیاده‌روی، گرمی‌های شدید، گرسنگی و تشنگی شدید به تهران رسید.

سرفرازی می‌گوید، با رسیدن به تهران با همسایگان دیگر قریه‌اش – که قبلاً به صورت غیرقانونی به ایران رفته بودند – در کاروبار حفر چاه‌ها شریک شد.

به بیان او، یک روز سه تن از دوستانش در داخل چاه زیر خاک شدند.

سرفرازی می‌گوید، تلاش‌های زیاد را انجام داد اما هیچ کاری از دستش بر نمی‌آمد، مجبور شد تا با پولیس تماس بگیرد، پس از اندک تأخیر پولیس رسیدند، یک زخمی و دو جسد را از داخل چاه بیرون کشیدند.

موصوف افزود، پولیس دو جسد را با خود بردند و فرد مجروح که کمرش شکسته بود، به آنان سپردند؛ اما اینکه همه مردم در این کشور بیمۀ صحی دارند و افغان‌هایی که به صورت غیرقانونی به این کشور رفته اند، به دلیل نداشتن بیمه، در زمینۀ تداوی با مشکلات فراوان رو به‌رو می‌شوند.

او می‌گوید: «فرد مجرو شده را به شفاخانۀ نزدیک انتقال دادیم اما مسؤولین شفاخانه خواهان تذکره و کتابچۀ بیمۀ وی شدند، متأسفانه که ما به گونۀ غیرقانونی رفته بودیم و هیچ سندی را نداشتیم، بنابراین ما را از شفاخانه اخراج کردند.»

وی گفت: «در آنجا این را احساس کردم که «خپل وطنه ګل وطنه»، کشور دیگر هرگز نمی‌تواند مثل کشور خودم باشد.»

موصوف افزود، مریض را به یک شفاخانۀ دولتی دیگری به‌نام امام‌حسین منتقل کردند، با عذر و زاری زیاد مسؤولین شفاخانه را وادار کردند تا دوست زخمی آنان را بستر کرده و تداوی کنند.

او گفت: «روی عملیات جراحی و تداوی دوست زخمی ما چندین میلیون تومان هزینه شد که مریض این قدر پول را نداشت، بنابراین شفاخانه این مریض را در بدل پول گروگان گرفت و برای ما می‌گفت، تا زمانی که این پول را نیاورید این فرد همین‌جا بستر خواهد بود و پول هر شب و روز وی اضافه‌تر می‌شود.»

او می‌گوید، سپس شماری دیگر از همسایه‌های قریۀ ما در ایران – که آن‌ها نیز به گونۀ غیرقانونی برای کار به ایران رفته بودند – پول جمع‌آوری کردند و مریض را از شفاخانه خارج کردند.

موصوف افزود: «همان دو دوست ما که در داخل چاه جان‌ داده بودند از سوی  پولیس به یخچال شفاخانه سپرده شده بودند؛ زمانی که ما درخواست بیرون کشیدن آن‌ها را مطرح کردیم، مسؤولین شفاخانه گفتند که شما به پولیس مراجعه کنید و وارثان جان‌باخته‌گان را به آنان حاضر می‌کنید، تذکره و پاسپورت‌های آنان بررسی می‌شود، پس اگر پولیس تأیید کردند که این افراد وارثان جان باخته‌گان اند، این اجساد را به آن‌ها تحویل می‌دهیم کد در غیر آن اجساد یادشده در همین‌جا باقی خواهد ماند، تا ورثان اصلی آنان پیدا شود.»

وی گفت، اقارب این اجساد بالاخره مجبور شدند که از سفارت ایران در کابل ویزه دریافت کنند و به تهران بروند، تا این اجساد را دریافت و به افغانستان انتقال‌ دهند.

سرفرازی می‌گوید: «پس از این حادثه از کار کردن در ایران بدم آمد، از مردم قصه‌های اروپا را می‌شنیدم که آنجا پول است و زنده‌گی خوب، من هم از این سخنان متأثر شدم، خودم را به گونۀ قاچاقی اول از ایران به ترکیه و از آنجا خود را از راه آب با بسیار سختی‌ها به کشور ناروی رساندم.»

اما وی می‌گوید، زمانی که به ناروی رسید، در آنجا نسبت به ایران زنده‌گی‌اش دشوارتر شد؛ زیرا به گفتۀ او، از یک سو به زبان این کشور نه می‌فهمید و از سوی دیگر برای دریافت کار حداقل دیپلوم را باید در بخش مربوطه بدست می‌آورد.

سرفرازی گفت: «پنج سال را در ناروی سپری کردم اما نه زبان را یاد گرفتم و نه دیپلوم برای کار را بدست آوردم؛ پس این را بهتر دانستم که همان زنده‌گی فقیری قریه و خانه خود را قبول دارم و دیگر از کشورهای بیگانه بیزارم.»

وی افزود، با کمک سازمان مهاجرت ملل متحد دوباره از ناروی به افغانستان آمد و اینجا در جستجوی یک کار شد.

یه گفتۀ او، مدتی بعد برادرش یک مقدار پول برایش داد، قانونی و با داشتن ویزه به ایران سفر کرد و در آنجا با یک شرکت ایرانی ایزوگام توافق تجارتی کرد، اکنون از آن زمان در کابل کار ایزوگام را به پیش می‌برد.

سرفرازی می‌گوید، اکنون از کارش راضی است و نه تنها برای خودش زمینه کار را مهیا ساخته بلکه چند تن دیگر نیز با وی مصروف کار اند.

موصوف از آن‌عده جوانانی که به گونۀ قاچاقی به کشورهای دیگر سفر می‌کنند می‌خواهد: «فرصت کاری که در افغانستان وجود دارد و عزت و لذتی که در کشور خود است، در هیچ کشوری از جهان نیست؛ از همه جوانان می‌خواهم که به گفته‌های شیرین قاچاقبران بازی نخورند و به گونۀ قاچاقی به هیچ کشور سفر نکنند.»

وی از حکومت نیز خواست که برای جوانان در کشور خود زمینۀ کار را مساعد سازد.

Visits: 139

موضوعات مرتبط

تماس با ما

ارسال گزارش

آژانس خبری پژواک علاقمند است تا گزارش های شما را نشر کند. در صورت تمایل با کلیک کردن بر روی این لینک با ما تماس بگیرید.

اپلیکیشن موبایل پژواک

اپلیکیشن پژواک را بر روی تلفن هوشمند خود نصب کنید تا آخرین خبرهای ما را دریافت کنید. بیشتر