زبان

آیا حساب کاربری در سایت پژواک ندارید؟

برای اشتراک اینجا کلیک کنید.

چالش روابط چین-افغانستان تحت شعاع اهداف امنیتی و ستراتیژیک پاکستان
چالش روابط چین-افغانستان تحت شعاع اهداف امنیتی و ستراتیژیک پاکستان

نویسنده: سید محمد اعظم

موضوع: چین، افغانستان و سایر کشورهای آسیای میانه به برنامۀ «یک راه-یک کمربند» به این دید می‌نگرند که برای بهبود، رفاه، امنیت و تحکیم روابط حسنه میان مردمان منطقه برنامه ریزی شده است. برعکس، ترس این نیز وجود دارد که پاکستان از سرمایه‌گزاری‌های چین و نیات نیک  که در بین کشورهای منطقه وجود دارد منحیث وسیله برای  پیشبرد پالیسی‌های خصمانه خویش در برابر افغانستان و هندوستان استفاده نماید. در نهایت برنامۀ «یک راه-یک کمبربند» باعث تقویه جریان‌های دهشت افگن، جدائی‌طلبان و افراط‌گرایی در منطقه گسترش یابد و به جای تحکیم بیشتر روابط حسنه، تنش‌های منطقوی و دشمنی‌های بیشتر را میان کشورهای همجوار به وجود بیاورد. برای جلوگیری از چنین حالت نامطلوب، همه کشورهای شریک در برنامۀ «یک راه-یک کمربند»، به ویژه جمهوری مردم چین مسئولیت دارند، تا در برابر نیات و اهداف پاکستان هوشیار و محتاط باشند.

برنامه را طوری در منطقه عملی سازند که اهداف و آرمان‌های گنجانیده شده در برنامۀ «یک راه-یک کمربند» که همانا ریشه کن نمودن جریان‌های دهشت افگن، افراط‌گرا و جدائی طلبان از طریق مبارزه با فقر، بهبود معیشت، رفاه و تحکیم روابط حسنه بین مردمان منطقه است، بدست آید. بایست نگذارند که برنامۀ «یک راه-یک کمربند» آله دست سازمان استخباراتی-نظامی پاکستان قرار گیرد و برای ایجاد بی ثباتی و تشنج بیشتر در منطقه از آن استفاده نماید. برای جلوگیری از سوء استفادۀ پاکستان از این برنامه، نخستین گام باید این باشد که بین برنامه «یک راه-یک کمربند» در کُل و بخش دهلیز اقتصادی چین-پاکستان که جزء برنامۀ «یک راه-یک کمربند» است، اما دارای ویژه‌گی‌های خاص خویش می‌باشد که آن را از کُل برنامه به طور کامل متمایز می‌سازد، تفکیک بنیادی ایجاد شود. افغانستان باید شریک برنامه یک راه-یک کمربند شود. ولی از روی تحلیل منافع ملی، امنیتی و اهداف استراتیژیک و دراز مدت، نباید که شامل دهلیز اقتصادی چین-پاکستان شود. افغانستان دارای ویژه‌گی های خاص و بی مانند جیوپولیتیک در منطقه است که با استفاده از آن می‌‎تواند در داخل برنامۀ یک راه-یک کمبربند برای بهبود رفاه و امنیت مردم افغانستان و تمام منطقه از آن استفاده شود.

تشریح:

پس از خروج قوت‌های نظامی امریکا و ناتو از افغانستان و رسیدن دوباره تحریک اسلامی طالبان به قدرت، دولت جمهوری مردم چین محتاطانه خوشبینی خود را برای اتصال افغانستان به برنامۀ «یک راه-یک کمربند» ابراز داشته است[1]. به شمول افغانستان و تمام همسایه‌های آن، بیش از ۱۴۵ کشور، در پنج قاره جهان تفاهم‌نامه‌های شراکت در برنامه مذکور را با دولت چین به امضا رسانیده اند[2]. از زمان معرفی در سال ۲۰۱۳ میلادی تا به حال بیش از ۸۵۰ میلیارد دالر در کشورهای اشتراک کننده سرمایه گزاری شده است[3]. برنامه یک راه-یک کمربند چنان برنامه ریزی شده که از طریق بر و بحر چین را در مرکز اتصالات تجاری دنیا قرار می‌دهد.

تطبیق پروژه‌های عمرانی «یک راه-یک کمربند» ظرفیت تبدیل کردن کشور جنگ زده و محاط به خشکه‌ی چون افغانستان را به یک کشور به مراتب مرفه تر از امروز را دارد. فراهم سازی فرصت‌های استخدام در ساخت و ساز زیربناها، نرخ بیکاری را در کشور پائین می‌آورد. مهم‌تر از آن، ترانزیت پیمانه‌های بزرگ  نفت و گاز از طریق خاک افغانستان زمینه مصرف بیشتر این اقلام را در داخل کشور نیز مهیا می گرداند که به نوبه خویش باعث انکشاف اقتصادی در کشور خواهد گردید. تجارب نشان داده که رابطه مستقیم میان میزان مصرف انرژی و رشد اقتصادی کشورها به‌شکل پیوسته وجود دارد. به هر پیمانه که مصرف انرژی در یک کشور بالا برود به همان اندازه رشد اقتصادی آن نیز بالا می‌رود.

بدون در نظرداشت اتصال و یا عدم آن به برنامه «یک راه-یک کمربند» چین، برای افغانستان که در درجه بندی سویه رفاه در پائین‌ترین رده بندی میان کشورهای دنیا قرار دارد، نیک خواهد بود که همه موانع، از جمله محصول و تعرفه‌های گمرکی فراروی واردات نفت و گاز طبیعی را از میان بردارد، تا مصرف کننده‌ها، تاجران و سرمایه گزاران تشویق و ترغیب شوند که با سهولت و خاطر آرام در مارکیت محصولات هایدرو-کاربن مشارکت نمایند. یعنی زمینه برای مصرف بیشتر اقلام انرژی (سوخت) در کشور مهیا گردد و آن باعث رشد بیشتر اقتصاد ملی گردد.

تقویت مارکیت اقلام انرژی از طریق برداشتن موانع و فراهم‌سازی سهولت‌ها برای فعالین مارکیت نسبت به محصول و تعرفه‌های گمرکی، تعرفه‌های حق العبور و سایر اخاذی‌ها به مراتب در تقویت اقتصاد ملی نافع و مؤثر واقع می‌شوند. برداشتن موانع باعث می‌شود که نرخ اقلام انرژی پائین آمده و زمینه دسترسی به آن سهل‌تر شود. این امر خود باعث ایجاد صنایع و فابریکات، اشتغال زایی، آسان و ارزان سازی حمل و نقل (ترانسپورت) اجناس و مسافر، بیشتر شدن صادرات و جذب سرمایه‌گزاری‌های داخلی و خارجی در بخش تولیدات و در کُل، منتج به بلند شدن سطح رفاه عامه می‌شود. از آنجاییکه محصولات و تعرفه‌های گمرکی مهم‌ترین منابع عواید دولتی اند، همه حکومت‌ها و رژیم‌ها در افغانستان در طول تاریخ محصول و تعرفه‌های گمرکی بر واردات نفت و گاز وضع کرده اند که همواره باعث کندی و رکود فعالیت‌های اقتصادی از جمله صنعت در کشور گردیده است. در حالی‌‎که وضع چنین اخاذی‌های رسمی بر کالاها، محصولات و اجناس همانند تنباکو و عطریات هم به خزانه دولت نافع و سودآور واقع می‌شود و هم از به هدر رفتن سرمایۀ ملت جلوگیری می‌کند. اما، استمرار اخاذی‌های دولتی بر واردات اقلام انرژی(نفت و گاز) در واقع ضربه و نقصان را روی پیکر اقتصاد ملی وارد و از رشد مؤثر آن جلوگیری می‌نماید.

با ایجاد راه‌های مواصلاتی و کشیدن پایپ-لاین‌های نفت و گاز طبیعی از طریق خاک افغانستان، چین به طور مستقیم و بدون ترانزیت از کشور سومی می‌تواند با سه حوزۀ مختلف: 1) آسیای مرکزی، 2) شرق میانه، و 3) جنوب آسیا وصل گردد. اتصال چین به هر یک از این مناطق دنیا اهمیت فوق‌العاده به لحاظ سوق الجیشی برای ستراتیژی سازان چین دارد. در نزد دولت مردان چینی، بقای چین مربوط و منوط به اقتصاد خوب، و زنده نگه‌داشتن اقتصاد خوب مربوط و منوط به دسترسی بدون اخلال به منابع مطمین انرژی می‌باشد[4]. با وجود پیشرفت‌های قابل ملاحظه در تولید انرژی از منابع همچو بادی، آبی و هستوی، بیش از ۸۵٪ نیازمندی‌های انرژی چین از منابع سوخت فسیلی (ذغال سنگ، نفت و گاز طبیعی) تأمین می‌شود. ۶۰٪ کُل نیازمندی‌ها از ذغال سنگ (که اکثراً از منابع داخلی تأمین می‌شود)، ۲۰٪ از نفت، و ۶٪ توسط گاز طبیعی (سهم گاز طبیعی به‌صورت روز افزون در حال رشد است) تأمین می‌شود. در حالی‌که اکثر  منابع ذغال در داخل چین می‌باشد، ولی دسترسی مطمئن به منابع نفت و گاز طبیعی که انتقال آن اکثراً باید از خارج کشور صورت بگیرد، باعث می‌شود که جیوپالتکس انرژی در نزد پالیسی‌سازان چینائی اولویت بیشتر پیدا نماید.­­­­­­­­­­­

بر اساس آمار موجود، چین ۵۰٪ فولاد دنیا را تولید می‌نماید. بین سال‌های ۲۰۱۱-۲۰۱۳ پیمانه مصرف سمنت در چین بیشتر از آن بود که ایالات متحده امریکا در تمام قرن ۲۰ مصرف کرده بود. به اندازه ۳ تریلیون ذخایر ارز خارجی دارد. دولت چین همچنان مایل به تبدیل کردن اقتصاد آن کشور از صادرات به بیشتر شدن مصارف داخلی آن است. به گونه مثال مقایسوی، در سال ۲۰۰۰ به تعداد ۱.۹ میلیون عراده موتر در بازار چین و به تعداد ۱۷.۳ میلیون عراده موتر در بازار امریکا به فروش رسید. اما در سال ۲۰۱۹ به تعداد ۲۵ میلیون عراده موتر در بازار های چین و ۱۷ میلیون در بازارهای ایالات متحده امریکا به فروش رسیده اند. همچنان در ۲۰ سال اخیر مصارف نظامی چین ۶ برابر افزایش یافته و به ۲۴۰ بیلیون دالر در سال می‌رسد که پس از امریکا دومین بزرگ‌ترین بودیجه نظامی در جهان را دارا است.

با وجود این همه پیش‌رفت‌های فوق‌العاده، بزرگ‌ترین نقطه آسیب پذیری چین از لحاظ سوق الجیشی، وابستگی اقتصاد آن کشور به واردات اقلام سوخت بالخصوص نفت و گاز طبیعی می‌باشد. چین ۷۵ ٪ پطرولیم خود را از خارج وارد می‌نماید و دولت چین همواره سعی دارد، تا این نقیصه را با بکارگیری پالیسی‌های استراتیژیک پُر نماید. رقابت استراتیژیک بین چین و ایالات متحده امریکا در دو ساحه بیشتر از هر عرصه دیگر محسوس است: بحیره چین جنوبی و برنامه یک راه-یک کمربند. «اولی مشمول نقشه‌های جغرافیایی است و دومی نماینده‌گی از تلاش برای نقشه‌کشی نظم جدید اقتصادی جهان می‌نماید»[5]؛ و در هر دو عرصه مسائل انرژی به‌صورت ژرف در آن پیچیده است. بحیره چین جنوبی که اوقیانوس هند را با اوقیانوس آرام وصل می‌نماید و مهم‌ترین معبر تردد کالاهای تجاری جهان است. بیشتر از ۳۰٪ کالاهای تجاری تمام جهان، ۲/۳ تجارت بحری چین، و ۴۰٪ کالاهای تجاری جاپان از طریق بحیره چین جنوبی صورت می‌گیرد. از جمله روزانه ۱۵ میلیون بشکه نفت و همچنان ۲/۳ حصه کُل گاز طبیعی مایع جهان از طریق همین دهلیز بحری به چین و سائر کشورهای حوزۀ بحیره چین جنوبی ترانسپورت می‌شود. در واقعیت چین ۸۰٪ نفت خود را از طریق همین بحیره وارد می‌نماید.

کشورهای آسیای‌میانه دارای منابع سرشار گاز طبیعی و نفت اند. چین عمده‌ترین مارکیت اقلام صادرات انرژی آسیامیانه شمرده می‌شود. به‌گونه مثال؛ ترکمنستان نخستین کشوری بود که چین از طریق پایپ-لاین از آن گاز طبیعی را تورید نمود. ۸۳ ٪ صادرات ترکمنستان که عمدترین قلم آن گاز طبیعی است و از طریق ۳ لوله به چین صادر می‌شود[6]. بعد از عبور از ازبیکستان، قزاقستان، و قرغستان گاز طبیعی ترکمنستان به ایالت سینکیانگ چین که همانند ترکمنستان هم مرز افغانستان است می‌رسد.

برای کشورهای آسیای‌میانه که هر کدام شان محصور دوگانه در خشکه استند، سرمایه‌گزاری‌های چین در چوکات برنامه «یک راه-یک کمربند»، امید راه یافتن به آب‌های اوقیانوس‌ها را بیشتر نموده. محصور دوگانه در خشکه به کشور های گفته می‌شود که هم خود آنان و هم تمامی کشورهای همسایۀ آنان محاط به خشکه باشد. بی ثباتی‌های دوامدار در افغانستان مانع بزرگ بر سر راه وصل کشورهای آسیای‌میانه به آب‌های اوقیانوس هند و بحیره عرب می‌باشد. تاجاییکه بعضی از این کشور سعی نموده اند، تا راه‌های بدیل افغانستان را با وجود دشواری‌های تخنیکی و قیمت گزاف اقتصادی آن جستجو نمایند.  به‌گونه مثال؛ ازبیکستان در سال‌های اخیر سعی نمود، تا اختلافات مرزی‌اش را با کشور قرغزستان حل نماید. به امید این که از طریق قرغزستان و ایالت سینکیانگ چین به دهلیز اقتصادی چین-پاکستان وصل شود و از آن طریق به بحر هند راه پیدا نماید. موجودیت منابع سرشار نفت و گاز طبیعی در کشورهای آسیای مرکزی، نزدیکی این کشورها از لحاظ جغرافیائی به چین و همچنان وصل چین از طریق همین کشورها به ایران، سائر کشورهای حوزۀ نفت خیز شرق‌میانه و کشورهای اروپائی شاید دلایلی بوده که در سال ۲۰۱۳ رئیس جمهوری چین آقای شی جین‌پینگ طی سفر خویش به شهر آستانه پایتخت قزاقستان راه اندازی برنامه «یک راه-یک کمربند» را برای نخستین بار اعلان کرد.

چین در نظر دارد طی ۲۵ سال آینده، ۴۰۰ میلیارد دالر امریکائی را در جمهوری اسلامی ایران سرمایه‌گزاری نماید، در عوض از جمهوری اسلامی ایران نفت وارد نماید.[7]

پاکستان منحیث تاج سر و ستون اصلی برنامۀ «یک راه-یک کمربند» نزد دولت چین شناخته می‌شود. پاکستان نزد پالیسی‌سازان چینی، در شرایط دشوار (جنگ با ایالات متحده امریکا و شرکای ستراژیک آن) مشکل‌گشا و ناجی چین و در حالت رفاه و شگوفائی، سفینه برای رساندن چین به مقام ابر قدرت یا سوپر پاور دنیا شناخته و تشخیص شده است. از اینرو، بزرگ‌ترین سرمایه‌گزاری‌های برنامۀ «یک راه-یک کمربند» در کشور پاکستان در حال انجام است[8]. سرمایه‌گزاری‌های چین در پاکستان جزء همین برنامه می‌باشد. در عین زمان دارای یک هویت منحصر و استثنائی نیز می‌باشد و بیشتر به نام دهلیز اقتصادی چین-پاکستان از آن یاد می‌شود.

دهلیز اقتصادی چین-پاکستان از منطقه کاشغر در ایالت سین کیانگ آغاز و با عبور از منطقه کشمیر که هم پاکستان و هم هند ادعای مالکیت بر آن را دارد[9]، الی بندر گوادر در ایالت بلوچستان پاکستان امتداد می‌یابد[10]. چین از لحاظ سوق الجیشی، بندر گوادر را بدیل تنگه مالاکا می‌شمارد. تنگه مالاکا اوقیانوس هند را با اوقیانوس آرام وصل می‌نماید و یکی از مهم‌ترین گذرگاه‌های اقلام تجاری در دنیا شمرده می‌شود. چین باور دارد در صورت جنگ فرضی میان خودش و ایالات متحده امریکا، نیروی‌های نظامی امریکا و متحدان آن می‌توانند تنگه مالاکا را به آسانی مسدود نموده و از تورید اقلام انرژی مورد نیاز چین جلوگیری نمایند[11]. در آن صورت اقتصاد چین رکود نموده و قابلیت های نظامی آن نیز صدمه می بیند. ولی در صورت دسترسی به بندر گوادر، با وجود مسدود شدن تنگه مالاکا، چین می‌تواند نیازمندی‌های خود به اقلام انرژی بالخصوص نفت را از طریق دهلیز اقتصادی چین-پاکستان تامین نماید. به باور کارشناسان امور، انگیزه بنیادی طرح برنامۀ «یک راه-یک کمربند» و معرفی رسمی این برنامه در سال ۲۰۱۳ از طرف رئیس جمهوری چین آقای شی جین پینگ، اعلان پالیسی آسیا-محور بارک اوباما رئیس جمهوری سابق ایالات متحده امریکا در سال ۲۰۱۱ می‌باشد. چین پالیسی اوباما را که در عوض اروپا و شرق‌میانه، قاره آسیا را در محراق توجه استراتیژیک امریکا قرار داد، برنامه‌ی برای مهار چین تلقی نمود. بناً، چینائی‌ها، هراسان از تبعات پالیسی آسیا-محور امریکا، آرزو دارند، در روز بد که تنگه مالاکا بر روی واردات و صادرات چین از طرف امریکا و متحدان آن بسته شود، دهلیز اقتصادی چین-پاکستان دروازه واردات و صادرات از طریق بحر را بر روی چین باز نگه خواهد داشت.

تاریخ دنیا گواه است که یک قدرت منطقوی زمان می‌تواند به یک قدرت جهانی و حتی ابر قدرت تبدیل شود که بر بحر نیز تسلط پیدا کند. یعنی چین نمی‌تواند که رویای تبدیل شدن به ابر قدرت خود را به واقعیت تبدیل کند، مگر اینکه به بحر دسترسی داشته باشد و بر آن تسلط خود را تثبیت نماید. دریای جنوبی چین نظر به موقعیت جیوپولیتیک آن قابلیت تبدیل کردن چین را به ابر قدرت جهانی ندارد. اما دسترسی و بالاخره تثبیت تسلط بر اقیانوس هند با استفاده از خاک پاکستان، چین را توان‌مند می‌سازد که برای احراز مقام ابر قدرت دنیا منحیث کاندیدای جدی جایگاه خود را قایم نماید[12].

چین حرکات جدائی‌ طلبی، دهشت افگنی، و افراط‌گرائی را تهدیدات اصلی علیه منافع‌ملی خود می‌داند و ریشه همۀ همچو حرکات را با فقر و تنگ‌دستی مرتبط می‌داند. بناءً هدف اصلی برنامۀ «یک راه-یک کمربند» را که به نام ابتکار «راه و کمربند» نیز از آن یاد می‌شود، مبارزه با فقر و ایجاد زمینه‌های رشد اقتصادی قرار داده است. چین باور دارد که با بهتر شدن وضعیت رفاهی جوامع از طریق ایجاد شغل و فرصت‌های اقتصادی، ریشه‌های جنبش‌ها و حرکات جدائی‌طلبان، دهشت‌افگنان و افراطیون می‌خشکد. خشکاندن ریشه‌های حرکات منفی باور در جوامع و کشورهای که در همسایگی چین قرار دارند، دارای اولویت به مراتب بالاتر نزد تصمیم گیرنده‌های چینی دارد. زیرا؛ احتمال سرایت انگیزه و اعمال منفی باور به داخل قلمرو چین از این کشور ها متصور است.

بر علاوه دسترسی بدون اخلال به منابع مطمین انرژی حفظ سرحدات و جلوگیری از رخنه ابزار بی‌ثباتی از بیرون در صدر اولویت‌های استراتیژیست های چینی قرار دارد.

مطابق نقشه فعلی چین، افغانستان باید به دهلیز اقتصادی چین-پاکستان وصل شود که این به سود نه بلکه زیان همیشگی با تبعات خطرناک امنیتی برای افغانستان است. چون دهلیز اقتصادی چین-پاکستان بیشتر به یک برنامه ستراتیژیک و امنیتی شباهت دارد، تا برنامه اقتصادی. این دهلیز از منطقه کشمیر که هم پاکستان و هم هند بر آن ادعای مالکیت دارند می‌گذرد. اگر افغانستان مطابق نقشه فعلی به برنامه «یک راه -یک کمربند» شریک کرده شود، افغانستان نه تنها از لحاظ مواصلاتی و ترانزیتی، بلکه به لحاظ امنیتی-سیاسی نیز به پاکستان بیشتر وابسته خواهد شد. نظامیان پاکستان با راه اندازی برنامه‌های مخرب که منجر به سقوط نظام‌های دولتی و پرورش گروه‌های ضد دولتی در افغانستان گردیده،  طی چهار دهه گذشته همواره خواهان چنین نتیجه بوده اند. نظامیان پاکستان بدین باور اند که در جنگ فرضی تمام عیار با هندوستان، جغرافیه آن کشور آسیب پذیر بوده و ناکامی نظامی پاکستان را حتمی می‌سازد. به باور نظامیان پاکستان، نیروهای نظامی هندوستان، در صورت جنگ فرضی، می‌توانند با توجه به ساختار همانند یک نوار طویل جغرافیای پاکستان، قوت‌های نظامی پاکستان را از هم بپاشاند و خطوط ارتباطی، لوژستیکی و اکمالاتی آنان را به صورت عمودی قطع و کمربُر نماید. ولی اگر نظامیان پاکستانی دست باز و بدون مانع به خاک افغانستان را داشته باشند، نیروهای آن کشور می‌توانند با استفاده از آن مانور نظامی را اجرا و به ضد حمله علیه هندوستان بپردازند. برای رسیدن به اهداف این پالیسی، که به نام پالیسی «عمق ستراتیژیک پاکستان» در افغانستان مشهور است، نظامیان پاکستان تشخیص کرده‌اند که افغانستان نباید دولت مقتدر داشته باشد و نه هم روابط و همکاری های نزدیک با هندوستان. در عوض، افغانستان باید وابسته به پاکستان نگه‌ داشته شود. الحاق افغانستان به دهلیز اقتصادی چین-پاکستان بدون شک، افغانستان را بیشتر وابسته به پاکستان می‌سازد و در عین زمان افغانستان نه تنها از هندوستان فاصله می‌گیرد، بلکه عملاً در تضاد هندوستان قرار خواهد گرفت. نظامیان پاکستانی پالیسی خود را در زمان اشغال افغانستان توسط قشون سرخ اتحاد جماهیر شوروی و زمام‌داری جنرال ضیاالحق تدوین کردند و از آن زمان به بعد به طور مستمر برای تطبیق آن کوشیده اند.

راه‌های‌حل:

در گام نخست، تفکیک بین برنامۀ کلان اقتصادی «یک راه-یک کمربند» و دهلیز اقتصادی چین-پاکستان باید در همه سطوح مراعات گردد. این هر دو یکی نیست. افغانستان می‌تواند شریک برنامۀ «یک راه-یک کمربند» باشد، ولی منافع ملی افغانستان هرگز اجازه نمی‌دهد که همچنان شریک پروژه‌ی شود که توسط آن تمامیت ارضی هند، کشور که در طول تاریخ افغانستان با آن روابط حسنه و دوستانه داشته است، نقض گردد. افغانستان می‌تواند معاهده دو جانبه با پاکستان و یا هم کشورهای آسیای‌میانه داشته باشد که برویت آن اموال تجاری هر دو جانب بدون موانع به کشور سومی ترانزیت شود. مثلاً در صورت اجازه یافتن افغانستان برای صادرات و وارادات به هندوستان از طریق خاک پاکستان، آن کشور نیز اجازه داشته باشد که بدون موانع از طریق خاک افغانستان با کشورهای آسیای‌میانه تجارت نماید. این‌که افغانستان سرحد مستقیم با چین دارد و یا هم راه‌های بدیل برای وصل با چین از طریق آسیای‌میانه وجود دارد و از قبل ترانزیت کالاهای تجاری از آن آغاز گردیده، هیچ توجیه برای وصل افغانستان به دهلیز اقتصادی چین-پاکستان وجود ندارد.

اگر پالیسی‌سازان چینی با دید ژرف و همه جانبه به موقعیت جغرافیائی افغانستان و نوع روابط تاریخی این کشور با کشورهای همجوار بنگرند، باید بدانند که سرحد خیلی کوچک و کم عرض که آن کشور با افغانستان دارد می‌تواند راه بدیل و به مراتب مطمئن‌تر نجات چین در روز بد خواهد بود. افغانستان، بدون ترانزیت از کشور سومی، چین را با ذخایر نفت و گاز خلیج فارس، میادین گاز ترکمنستان و بنادر گوادر و چاه بهار وصل می‌نماید. البته بدون اینکه نقض تمامیت ارضی کدام کشور صورت گرفته باشد.

کشمیر یکی از خطرناک‌ترین مناطق دنیا است و هر لحظه خطر آغاز جنگ تمام عیار بین هند و پاکستان در آن وجود دارد. همچنان وضعیت کشورهای آسیای‌میانه از لحاظ سیاسی-امنیتی خیلی شکننده است. از طرف دیگر، جمهوری فدراتیف روسیه بر امنیت کشورهای آسیای‌میانه نفوذ وسیع داشته و به همین دلیل تمام کشورهای آسیای‌میانه به‌گونه‌ی وابسته به روسیه استند. در صورت تضاد منافع بین چین و روسیه؛ کشورهای آسیای‌میانه مجبور خواهند بود، تا برای امنیت نسبت به اقتصاد اهمیت بیشتر قایل شوند و بناءً پالیسی‌های خود را با پالیسی های فدراتیف روسیه همنوا و هم‌آهنگ نمایند. زیرا با روسیه پیمان های امنیتی عهد نموده اند. علاوتاً بی‌ثباتی در هر یک از پنج جمهوریت آسیای‌میانه تاثیر منفی بر وضعیت همه آنها می‌گذارد و پوتانسیل به خطر افتادن مواصلات محصولات هایدرو-کاربن به چین نیز بیشتر می‌باشد. در عوض، افغانستان نه در دشمنی بر سر مالکیت کشمیر میان پاکستان و هند شریک است و نه امنیت آن وابسته به فدراتیف روسیه. به طور مستقل و مستقیم پوتانسیل آن را دارد که منحیث مهم‌ترین فکتور در تامین امنیت انرژی چین نقش خود را ثابت نماید. در عوض، قبل از آن که چالش موجود به خطر واقعی تبدیل شود، چین وظیفه دارد تا افغانستان را از شر پالیسی‌های خصمانه پاکستان ستر نماید و اجازه ندهد که سرمایه‌گزاری‌های آن کشور توسط نهادهای نظامی-استخباراتی پاکستان منحیث وسیله رسیدن به اهداف خصمانه‌شان در افغانستان سوء استفاده شود. بهبود رفاه، ثبات و امنیت در افغانستان باعث می‌شود، تا چین با استفاده از خاک افغانستان مرفه، با ثبات و دارای امن هم امنیت انرژی خود را تامین نماید و هم ریشه‌های تحرکات دهشت افگنی، جدائی طلبان، و افراط‌گرائی را در همسایه‌گی خود بخشکاند. چنین نتیجه مطلوب را نمی‌توان در موجودیت پالیسی خصمانه عمق ستراتیژیک پاکستان انتظار نمود. چرا که اهداف برنامۀ «یک راه-یک کمربند» با اهداف پالیسی عمق ستراتیژیک کاملاً در تضاد هم واقع اند.

مآخذها:

[1] https://economictimes.indiatimes.com/news/international/world-news/willing-to-extend-china-pakistan-economic-corridor-to-afghanistan-chinese-foreign-minister-wang-yi/articleshow/93218325.cms

[2] httpsfd://greenfdc.org/countries-of-the-belt-and-road-initiative-bri/

[3] ibid

[4] Yergin, D. (2020). The new map: energy, climate, and the clash of nations. New York: Penguin Press.

[5] Yergin, D. (2020). The new map: energy, climate, and the clash of nations. New York: Penguin Press.

[6] https://www.oecd-ilibrary.org/sites/bac02dee-en/index.html?itemId=/content/component/bac02dee-en

 

[7] https://www.nytimes.com/2021/03/27/world/middleeast/china-iran-deal.html

[8] https://thegeopolitics.com/spoilers-of-peace-process-in-afghanistan-ghani-the-al-qaeda-irans-fatyeamyoun-army-and-also-india/

[9] https://economictimes.indiatimes.com/news/international/world-news/willing-to-extend-china-pakistan-economic-corridor-to-afghanistan-chinese-foreign-minister-wang-yi/articleshow/93218325.cms

[10] http://cpecinfo.com/chinese-plan-to-incorporate-afghanistan-into-bri/#

[11] https://thegeopolitics.com/spoilers-of-peace-process-in-afghanistan-ghani-the-al-qaeda-irans-fatyeamyoun-army-and-also-india/

[12] https://www.worldcat.org/title/beijings-power-and-chinas-borders-twenty-neighbors-in-asia/oclc/827955443

 

این مقاله بيانگر نظر نویسنده است، پژواک در قبال آن مسووليتى ندارد.

معرفی نویسنده: سید محمد اعظم، کارشناس ارشد در رشتۀعلوم سیاسی و پالیسی می باشد و تحصیلات عالی خود را در کابل و ایالات متحده امریکا به پایان رسانیده است. تویتر: @AlumniAzam

 

Visits: 995

تماس با ما

ارسال گزارش

آژانس خبری پژواک علاقمند است تا گزارش های شما را نشر کند. در صورت تمایل با کلیک کردن بر روی این لینک با ما تماس بگیرید.

اپلیکیشن موبایل پژواک

اپلیکیشن پژواک را بر روی تلفن هوشمند خود نصب کنید تا آخرین خبرهای ما را دریافت کنید. بیشتر