برای همه گان اشکار و هویداست که خانواده و نظام خانواده گی یکی از بنیادی ترین و اساسی ترین ارکان های مستحکم جامعه به حساب میرود. ملتها که در قالب دولتها و در جغرافیای مختلف جهان شکل گرفته اند از مجموعه اجتماعات، اقوام، نژادها و گروپ های مختلف با فرهنگ ها، ادیان، زبانها و طرز زندگی متفاوت از یکدیگر زندگی مینمایند که جز لاینفک همه اینها را خانواده ها تشکیل میدهد که در حقیقت مجموعه خانواده ها هستند که در کل باعث ایجاد ملتها و کشورها شده اند. اگر خانواده ها با یک نظام منظم خانواده گی امورات خانواده گی را به پیش ببرند و سیستم تعلیم و تربیه فرزندان خویش را بشکل درست آن مدیریت نمایند به یقین که ما شاهد بهبود نحوه زندگی و پیشرفت های مادی و معنوی در جامعه های خویش خواهیم بود. نحوه شکل گیری خانواده ها، طرز زندگی، ارتباطات درون فامیلی، سطح علم و دانش خانواده ها، وضعیت اقتصادی و غیره امورات خانواده ها و فامیل ها در هر کشور و جغرافیا متفاوت بوده و دیدگاه های مختلف در نحوه پیشبرد ان وجود دارد. با وصف این همه تفاوتها نظام خانواده گی در شکل گیری همه ابعاد جامعه حایز اهمیت فراوان میباشد. طرز تشکیل و انجام امورات روزمره خانواده همانند تجارت خانه ها، ادارات رسمی و سازمانها به مدیریت قوی و رهبری سالم ضرورت داشته که خلای ان باعث از هم پاشی نظام خانواده گی میگردد. امروزه مردم در سراسر جهان در سطوع و مقاطع مختلف سرگرم اموزش اصول تجارت، مدیریت و رهبری بمنظور پیشبرد موفق کسب و کار در ادارات رسمی و سازمانها میباشند اما کمتر کسانی هستند که این اصول بنیادی را در نظام خانواده گی تطبیق نمایند. اشخاص زیادی را عملا شاهد بوده ام که در مسلک، استعداد، طرز مدیریت و رهبری خویش از ممتازترین کسانی در میان هم مسلکان خویش بوده اند اما متاسفانه که در نظام خانواده گی، طرز تربیه و بهبود نظام خانواده های خویش از ناکامترین مردم بوده اند که یکی از دلایل اساسی ان اینست که افراد مدیریت خانواده و نظام خانوده گی را جدی نگرفته و انرا خیلی سطحی فکر نموده و تصور بران دارند که این نظام باید بدون هیچ تلاش و تدبیر به شکل درست ان به پیش برود که متاسفانه این طرز دید کاملا اشتباه بوده و منجر به متلاشی شدن خیلی از خانواده ها در سراسر از جهان شده است. علاوه بر این معضل نحوه تربیه فرزندان و شیوه بزرگ نمودن انها یکی از چالشهای دیگریست که مردم بشکل دوامدار درگیر ان بوده و در زمینه تربیه فرزندان شان دارای شیوه های بکاربردی مختلف هستند. گروه اول از والدین فکر میکنند که والدین باید در تربیه فرزندان و مدیریت خانواده از مدل نظامی که همانا استفاده از قوه قهریه، جبر و دیکتاتوری تمام میباشد استفاده نمایند که معمولا در این نوعیت از خانواده ها والدین نقش قوماندان و فرزندان نقش عساکر را بازی نموده و همه امورات خانواده همانند یک قطعه عسکری به پیش میرود. گروه دوم از والدین فکر میکنند که تربیه فرزندان و پیشبرد نظام خانواده گی یک عمل اتوماتیک بوده که بدون مداخلت هم بشکل درست ان به پیش میرود که در این خانواده ها والدین نقش بیطرف داشته و فرزندان هم با سلیقه ها و افکار منحصر به فرد خویش بگونه های مختلف عمل نموده که اکثرا باعث بروز مخالفت ها و تضاد دیدگاه ها در نحوه پیشبرد زندگی فامیلی شده و باعث هرج و مرج و بلاخره منجر به بی سرنوشتی و ناکامی خانواده میگردد. گروه سوم از والدین فکر میکنند فرزندانشان باید بصورت صد در صدی در کنترول و قیمومیت شان بوده و هیچ نوع عمل و برنامه یی را بدون تاییدی والدین به معرض اجرا نگذارند و در تمامی اعمال، روابط، برخوردها و سکنات شان تابع و فرمانبردار والدین باشند که معمولا در این خانواده ها والدین قوه خلاقیت، ابتکار و اعتماد به نفس فرزندان را بشکل شدید تخریب نموده که در طویل المدت باعث از بین رفتن مورال فرزندان شده و با مشکلات فراوان ذهنی، فکری و روانی درگیر شده و به شکل تدریجی به انزوای اجتماعی میروند که این کار خود تبعاد وخیم را در پی خواهد داشت. گروه چهارم از والدین کسانی هستند که همیشه فرزندان شانرا سرزنش نموده و بدون اینکه برای فرزندان خویش راه و چاه را نشان دهند از انها میخواهند که همانند انها شوند و هیچ نوع طریقه و یا مفکوره جدید را نپذیرند که این حالت فرزندان خانواده را در حاله از شک، تردید، ابهام و سردرگمی قرار داده و به یک سرنوشت نامعلوم سوق میگردند. و بلاخره گروه پنجمی از والدین با یک برنامه منظم در تنظیم، تربیت و شیوه عملکرد خانواده های خویش خیلی کوشا بوده و با احترام متقابل در رشد وپیشرفت خودی تلاش نموده و هر یکی از افراد خانوده با در نظر داشت لیاقت، استعداد وشایستگی خویش در رونق بخشیدن زندگی شخصی و فامیلی خویش مصروف میباشند. والدین در این نوع از کانون خانواده نقش یک مربی و یا راهنما را داشته و با فراهم اوری تسهیلات لازم میکوشند تا فرزندان شان اینده درخشان داشته باشند. حال افراد و یا والدین هر گروه متذکره فکر میکنند که هریک ایشان طریقه درستی را در تربیه و تعلیم فرزندان شان تعقیب مینمایند و هر یکی به دیگری راه و شیوه خویش را تبلیغ نموده و انرا منحیث بهترین راه شیوه به دیگران معرفی مینمایند. والدین تمامی از گروه های متذکره برای تعقیب شیوه های خویش دلایل خود را دارند که درست بودن و یا غلط بودن ان از حوصله این بحث خارج است اما چیزیکه از اهمیت خیلی بالایی برخوردار بوده اینست که فرزندان قبل از اینکه به توصیه ها، پندها واندرزهای شما گوش کنند و یا به خواست شما عمل نمایند به اعمال و کردار شما منحیث اولین الگو زندگی خویش دیده و انرا تعقیب مینمایند. معنی اینکه، فرزندان تان همانند یک تخته سفید هستند و شما هم همانند مربی و یا استاد که مارکر بدست داشته و در ذهن هایشان درس زندگی میدهید. قبل از اینکه از انها بخواهید که درست کار، صادق، امانتدار، کوشا، با ایمان، زحمتکش، باتربیه… باشند اول خود تان این اوصاف را در خود پیدا و عملی نمایید که فرزندان تان انرا بدون گفتن شما در زندگی شخصی خویش عملی نمایند و اما اگرخود در مسیر غلط روان باشید فرزندان تانرا هرگز نمیتوانید در مسیر درستی سوق دهید.این درست است که شما سرپرست و راهنمای فرزندان خویش هستید و در تربیه، بزرگ نمودن و تعلیم و تربیه انها نقش بزرگ و تاثیر گذار دارید اما این بدان معنا نیست که شما سرنوشت فرزندان خویش را بدون در نظر گرفتن خواست و علاقه شان تعیین نمایید و انها را مجبور به هر کار دلخوا خویش نمایید. درست است که شما انها را به دنیا اورده اید و در بزرگ نمودن انها از هیچ نوع سعی و تلاش دریغ ننموده اید که بدون شک سزاوار احترام مطلق بوده و فرزندان از هر لحاظ ( دینی، انسانی، اجتماعی ، حقوقی و…) ملزم به خدمتگذاری شما هستند اما طوری نشود که شما خواست، نظر، فکر، شیوه ، طریقه و همه عملکردهای خویش را بالایشان بطور اجباری چه مستقیم و یا غیر مستقیم تحمیل نماید. ازاین حقیقت که انها فرزندان شما هستند هیچ کسی منکر شده نمیتواند اما امکان دارد انها از شما هوشیارتر، فهمیده تر و دارای فکر و نظر عالی نسبت به زندگی و اینده خود باشند پس انها را ضمن فراهم اوری امکانات مالی و حمایه روحی و روانی بگذارید که به پوتنشیل و یا توانایی که دارند برسند و در ایجاد اینده خویش بکوشند. و در اخیر برای انسجام بهتر امورات خانواده گی پیشنهاد مینمایم که خانواده های عزیز ماه یکبار و یا هر مدت زمانی را که مورد توافق همه گان باشد را برای جلسات غیر رسمی درون فامیلی برای مدت چند ساعت تخصیص دهند که طی ان امورات و برنامه های هریک از اعضای خانواده بررسی، خلاها رفع و به مشکلات موجوده رسیدگی شده که در اخیر ان پلان امورات بعدی به توافق همه طرح ریزی گردد. اینکار باعث اتحاد و اتفاق اعضای خانواده شده و در پیشبرد منظم امورات تحصیلی ، مالی، اجتماعی و خانواده گی نقش بسیار ارزنده یی را ایفا مینماید.
يادداشت: این مقاله بيانگر نظر نویسنده است، پژواک در قبال آن مسووليتى ندارد.
Views: 90
GET IN TOUCH
NEWSLETTER
SUGGEST A STORY
PAJHWOK MOBILE APP