با گذشت بیش از صد سال از استقلال افغانستان، به نظر میرسد که عصر امانی (۱۹۱۹-۱۹۲۹) عصر شکوفایی و رونق در سیاست خارجی افغانستان بوده است. پس از فروپاشی حکومت امانالله خان دیگر افغانستان آن رونق و شکوفایی را تجربه نکرده است. به عقیده نگارنده دوره امانالله خان عصر طلایی در سیاست خارجی افغانستان بوده است. در این نوشته بر آنم تا به صورت فشرده نگاهی به سیاست خارجی امانالله بیندازم؛ هرچند سیاست خارجی امانالله خان نیازمند پژوهشهای مفصلتر و گسترده است.
تا دوره قبل از امانالله خان، سیاست خارجی افغانستان در راستای اهداف و منافع بریتانیا تعریف میشد و افغانستان استقلال عمل در سیاست خارجی خود نداشت و اصول و خطوط سیاست خارجی افغانستان را ویسرای بریتانیا تعیین میکرد.
به عقیده بسیاری از کارشناسان، آغاز سیاست خارجی افغانستان از عهد امانالله آغاز شده است و برای اولین بار پس از چندین سال افغانستان از استقلال عمل در سیاست خارجی خود برخوردار بوده است. امانالله در نخستین اقدام، تلاش برای کسب استقلال کرد. داکتر محمداکرم عارفی، استاد علوم سیاسی، به این عقیده است که امانالله برای رسیدن به استقلال از سه شیوه کار گرفته است:
- استراتژی جنگ: نخستین استراتژی امانالله خان برای رسیدن به استقلال، تدارک دیدن جنگ با ارتش بریتانیا بود. استراتژی جنگی امانالله به شکلی بود که قبل از حمله نیروهای افغان، قبایل آن طرف مرز شورش میکند و آن زمان حمله از سوی افغانستان آغار خواهد شد. حمله از سوی افغانستان در سه جبهه آغاز شد که در جبهه مشرقی نیروهای افغان منتظر شورش قبایل نماندند و حمله را آغاز کردند که عقب زده شد. در جبهه خوست، نیروهای افغان یک بخش از قلمرو بریتانیا را تصرف کردند و در جبهه قندهار نیز نیروهای افغان پیشرفت خاص نداشتند. البته جنگ برای مدت زیاد طول نکشید و هر دو طرف متارکه جنگ اعلان کردند و نمایندهگان طرفین وارد مذاکره شدند.
- استراتژی مذاکره: امانالله برای کسب استقلال افغانستان، هیاتی را برای مذاکره به هند بریتانوی فرستاد تا در مورد استقلال افغانستان بحث و گفتوگو کنند. این مذاکرات در چندین دوره بینتیجه به پایان رسید. تا اینکه سرانجام دو طرف در سال ۱۹۲۱ در شهر راولپندی به توافق رسیدند و بریتانیا استقلال افغانستان را به رسمیت شناخت.
- استراتژی فشار: ضلع سوم و کاملکنندهی استراتژی استقلال امانالله استفاده از فشار بود. به همین منظور امانالله خان هیاتی از طریق بخارا به مسکو، مرکز شوروی و از آنجا به جانب اروپا فرستاد تا در مورد شناسایی افغانستان منحیث یک کشور مستقل بحث و گفتوگو کنند. توافقات این هیات به کشورهای خارجی بالاخص شوروی سابق فشار مضاعف را روی انگلیسها وارد کرد و همینطور بود که انگلیسها به استقلال افغانستان تن دادند و آن را پذیرفتند.
طرح این استراتژی سهبعدی خیلی زیرکانه و واقعبینانه بود و این امر بیانگر درک دقیق و ژرف شاه از مسایل بینالمللی است. در این دوره افغانستان با کشورهای معتددی روابط برقرار کرد و حتا هیاتی به ایالات متحده برای مذاکره فرستاده شد.
اهداف سیاست خارجی امانالله نیز نظر به نیازهای عینی افغانستان طرح و آماده شده بود. اولین هدف سیاست خارجی امانالله کسب استقلال بود که در بالا به صورت فشرده ذکر شد. دومین هدف سیاست خارجی افغانستان، توسعه روابط افغانستان با سایر کشورهای جهان بود. در این دوره افغانستان با کشورهای معتددی پیمان دوستی امضا کرد که مهمترین آن روسیه/شوروی، آلمان، ایتالیا، فرانسه، ترکیه و ایران بود. سومین هدف امانالله در سیاست خارجی، حضور فعال در جهان اسلام بود. امانالله در این دوره بر استقلال ملتهای اسلامی تاکید داشت و تلاش داشت نقش فعال در جهان اسلام بازی کند.
چهارمین هدف سیاست خارجی امانالله، توسعه و ترقی افغانستان بود که وی تلاش فراوان کرد تا افغانستان را به کشوری مدرن مبدل کند. امانالله در این راستا از کشورهای آلمان، روسیه و فرانسه کمک گرفت و به نتایج خوبی رسید.
به عقیده نگارنده در این دوره دستگاه دیپلماسی افغانستان نیز فعال بود و وزیران حکومت امانی افراد کارکشته و کارفهم بودند. محمود طرزی، نخستین وزیر خارجه افغانستان و محمدولی دروازی، نقش مهمی در موفقیت سیاست خارجی امانالله داشتند. دستآوردهای سیاست خارجی افغانستان در این دوره ملموس بود.
کلام آخر اینکه به همان سرعت که پلان مدرنیزاسیون افغانستان آغاز شده بود، به همان سرعت به دلیل شتابان بودن آن به پایان رسید و مورد قبول جامعه سنتی افغانستان واقع نشد.
يادداشت: این مقاله از ویب سایت هشت صبح گرفته شده و بيانگر نظر نویسنده است، پژواک در قبال آن مسووليتى ندارد.
Views: 29
GET IN TOUCH
NEWSLETTER
SUGGEST A STORY
PAJHWOK MOBILE APP