شبرغان (پژواک، ۲ثور ۱۴۰۴): در گوشهای از شهر شبرغان، مرکز ولایت جوزجان، صابرۀ ۲۰ساله زنی که به دلیل ازدواج اجباری از ادامهٔ تعلیم محروم گردیده و همچنان مورد خشونت فزیکی نیز قرار گرفته، از خانوادهها میخواهد که با وادار کردن فرزندانشان به ازدواج اجباری، آینده و زندهگی آنان را تباه نکنند.
یکی از قربانیان ازدواج اجباری
صابرۀ ۲۰ ساله، باشندهٔ شهر شبرغان ولایت جوزجان، یکی از زنان است که پنج سال پیش از سوی پدر و مادرش مجبور شد تا با مردی ازدواج کند که ۱۵ سال از او بزرگتر بود.
صابره که در آن زمان در مورد زندهگی متاهلی چیزی نمیدانست، با کارهای امور منزل آشنایی نداشت و هنوز در صنف هفتم مکتب درس میخواند، به امید خوشبخت شدنش و داشتن یک زندهگی آرام، به خانهٔ بخت رفت.
وی میگوید: «وقتی عروسی کردم و به خانهٔ شوهر رفتم، فکر میکردم که مانع درس خواندنم نمیشوند، فکر میکردم که مادرش مرا مثل دختر خود دوست خواهد داشت و شوهرم مرا چون ملکهها نگاه خواهد کرد؛ چونکه بسیار سنم خورد بود.»
صابره با کشیدن آه سرد افزود، اما چنین نشد و برخلاف توقع او و خانوادهاش با خشونتهای بسیار فجیعی مواجه گردید.
زندهگی مشترک صابره زیاد بهطول نهانجامید، فقط چهار ماه با شوهر و خانوادهاش سپری کرد؛ زیرا خشونتهایی که علیه او صورت میگرفت، او مجبور به فرار شد و برای همیشه به خانهٔ پدرش برگشت.
موصوف میگوید: «۴ ماه را با خانوادهٔ شوهر سابقم تیر کردم، ولی چهار ماه عین چهار سال بود، از روزهای اول عروسی که لت و کوبم را شروع کردن.»
صابره که با یاد کردن خاطرات تلخ زندهگی متاهلیاش بسیار متاثر شده بود گفت: «مره بجای اینکه غذا بتن، زدن میکردن، بد و رد میگفتن، زندهگی برایم زندان شده بود و برای ادامهٔ زندهگی در خانهٔ شان برایم امیدی نمانده بود تا اینکه فرار کردم و به خانهٔ پدر آمدم، پدرم با دیدن زخمها و کبودیهایی که در بدنم وجود داشت، شوکه شد و تصمیم گرفت که طلاقم را بگیرد.»
پایان شبها و روزهای تاریک و یک آغاز جدید
صابره میگوید، پس از گرفتن طلاق نفس راحت کشید و به داشتن یک زندهگی راحت امیدوار بود. او نظر به مشوره و تشویق یکی از اقاربش به دروس مکتب ادامه داد و پس از ختم دروس مکتب شامل برنامۀ آموزشی قابلگی گردید.
صابره هرچند پس از طلاق در خانهٔ پدر آرام نبود؛ زیرا از هرطرف طعنه میشنید، بیشتر اوقات پدر و مادراندرش با او رفتار خوب و مناسب نداشتند، ولی به راهش ادامه داد.
او افزود: «در خانهٔ پدر درس خواندم، قابلگی را خلاص کردم و برای آیندهٔ خود تلاش کردم و از اینکه یک مسلک را یاد گرفته بودم که از طریق آن به پا میایستم، زیاد خوشحال بودم.»
اما سنتهای ناپسند در جامعه، یک بار دیگر مانع ادامهٔ خوشی صابره گردید
به گفتهٔ صابره، خوشحالیاش بهطول نه انجامید و سنت ناپسند حاکم در جامعه مانع رسیدن به آرزوهایش گردیده بود.
وی میگوید: «در اوج رسیدن به موفقیت بودم، تازه در یک کلینیک درخواست کار داده بودم که والدینم نظر به سنت رایج در جامعه که نباید یک دختر مجرد در خانهٔ پدر بماند و کار کند، تصمیم گرفتند که مرا دوباره عروسی کنند و هر روز مرا مجبور میساختند که این تصمیم شان را بپذیرم.»
او که اشک دور چشمانش حلقه کرده بود گفت: «ستمهایی که در ازدواج قبلی دیده بودم، ترس اش هنوز هم در دلم بود، در روز طلاق قسم خورده بودم که دیگه هیچ وقت ازدواج نکنم، همی باعث شد که با برادر کوچکم نزد خواهر بزرگ خود ایران بروم، ولی افسوس که در ایران نیز عین داستان از سر گرفته شد و خواهرم مرا تشویق به ازدواج میکرد.»
آیا صابره به تصمیم خانوادهاش تن در داد؟
صابره میگوید که فشارهای والدین و اقاربش به حدی بالایش تاثیر گذاشت که اینبار تصمیم به خودکشی بگیرد و یک شب یک پاکت دوا را خورده بود، اما از مرگ نجات یافت.
او میگوید: «وقتی که اقدام به خودکشی کردم و نجات یافتم، پدرم از تصمیمش منصرف شد و دیگه مرا مجبور به ازدواج دوم نکرد.»
وی از خانوادهها میخواهد دختران شان را قربانی رسمهای ناپسند نکنند و زندگی شان را مانند او برباد نکنند، بگذارند خودشان تصمیم بگیرند و با آرامش زندهگی کنند.
اما این تنها صابره نیست که ازدواج اجباری خوشی و خوشبختی او را ازش گرفته بود، بلکه دختران زیادی اند که با چنین سرنوشتی دچار شدهاند.
گلثوم زن دیگری که باشندهٔ قریه «صوفی قله» شهر شبرغان است میگوید که در سن ۱۴ سالهگی مجبور به ازدواج اجباری گردیدهاست.
اکنون که ۸ سال از ازدواج اجباری گلثوم میگذرد و مادر یک دختر و یک پسر است میگوید که والدینش او را در بدل یک میلیون افغانی به پسری عروسی کردند که ده سال با هم تفاوت سنی داشتند.
گلثوم با مردی که ۱۱سال بزرگتر از خودش بود، مجبور به ازدواج گردیده بود، میگوید: «نو صنف هفت مکتب بودم، به درس و تعلیم زیاد علاقه داشتم که خواستگارها میآمدن، پدر و مادرم همیشه میگفتند که جوان شدی و وقت عروسی شدهاست، درس مهم نیست … بالاخره مره مجبور کدن با بچه که ۲۵ ساله بود، نامزد و عروسی کدم.»
وی اندکی خاموشی اختیار کرد و چشمانش به نقشهای فرش روی خانهٔ شان راه کشیده بود، گویا که در نقشهای آن آرامشی را جستجو میکرد که از ایام نوجوانی از دست داده بود.
او پس از لحظهای سکوت تلخاش را شکست و به سخنانش ادامه داد: «بسیار خوش داشتم که مثل دیگه دخترهای همسن و سال خود مکتب برم و درس بخوانم و در آینده معلم شوم، معلم شدن یکی از خوبترین ارمانهای زندهگی مه بود که پدر و مادرم با عروسی کردن از من گرفتند.»
گلثوم که به کودکانش خیره شده بود گفت: «خیر عروسی خو کردم، ولی در همی مدت یک روز دل خوش نداشتم، از یک طرف خودم چیزی از سردی و گرمی روزگار نمیفهمیدم و از طرف دیگه شوهرم مره درک نمیکرد، نه مه به گپهایش گوش میدادم و قبول میکردم و نه او میتوانست که گپهای مره قبول کنه، همی اختلافی که از اول بین ما وجود داشت و تا حال ادامه دارد، بین ما زیاد جنجالها میشه و حتی بسیار اوقات لتوکوبم میکنه.»
به گفتۀ گلثوم، والدینش به دلیل اینکه خانوادهٔ شوهرش پولدار بود و پول زیادی به عنوان طویانه میدادند، مانع درس و تعلیماش شده و وی را مجبور به ازدواج کردند.
او که میگفت، به درسهای فرزندانش توجل بیشتر خواهد داشت افزود: «مه هیچ وقت دختر و پسر خود را مجبور به ازدواج نمیکنم، باید درس بخوانند و هر زمانی که ازدواج میکردند باید رضایت داشته باشند.»
یکی از آگاهان حقوق زن: با سنت ناپسند ازدواج اجباری مبارزه صورت گیرد
شگوفه علی بیک، یکی از فعالان حقوق زنان در جوزجان به پژواک گفت که ازدواجهای اجباری از گذشتههای بسیار دور به دلایل مختلف در کشور وجود دارد.
وی میگوید که سطح سواد پایین میان اعضای خانوادهها، مشکلات اقتصادی و سنتهای ناپسند حاکم در کشور از دلایل ازدواجهای اجباری میباشد.
به گفتهٔ او، این ازدواجهای اجباری و در برخی موارد ازدواجهای قبل از رسیدن به سن بلوغ، مشکلات زیادی را به بار میآورد که در برخی موارد سبب ایجاد خشونت میان زوجها و حتی سبب از هم گسیختن شیرازهٔ زندهگی و منجر به طلاق میگردد.
به باور او، باید با این پدیده مبارزه جدی صورت گیرد و به مردم آگاهی داده شود.
آگاهان دین: ازدواج باید وسیلۀ خوشبختی باشد، نه درد و اندوه
مولوی روحالله، یک تن از عالمان دین در جوزجان میگوید: «در اسلام، رضایت دختر یکی از شرایط مهم ازدواج است. پیامبر اکرم (ص) فرمودهاند: [زن بیوه بدون اجازهاش و دختر بدون رضایتش به ازدواج داده نشود.] اگر دختری را بدون رضایتش شوهر دهند، چنین نکاحی از نظر شرع جایز نیست. ازدواجی که در آن محبت، تفاهم و رضایت نباشد، ظلم است نه سنت.»
با این حال، مفتی نصرتالله منصور رئیس حج و اوقاف ولایت جوزجان گفت که ازدواج اجباری و در سنی که دختر به بلوغ نرسیده، کار درست نیست.
وی افزود: «ازدواج در سن پایین، وقتی که دختر هنوز به بلوغ فکری نرسیده میتواند عواقب خطرناکی داشته باشد. اسلام سن مشخصی تعیین نکرده، اما عقل و تجربه را معیار قرار داده است. ما به خانوادهها توصیه میکنیم که نه تنها به بلوغ جسمی، بلکه به بلوغ عقلی و آمادگی روانی دخترانشان توجه کنند. ازدواج باید وسیله خوشبختی باشد، نه درد و اندوه.»
وی میافزاید که مسؤولان در این ریاست، همیشه تلاش کردهاند، از طریق علمای دین و برزگان قوم در مورد این مسایل به مردم آگاهی دهند تا دختران شان را مجبور به ازدواج اجباری نکنند.
GET IN TOUCH
NEWSLETTER
SUGGEST A STORY
PAJHWOK MOBILE APP