کابل (پژواک، ۴ ثور ۱۴۰۳): څانگه هوتک، دختر نوجوانی است در شهر کابل که در زمان کودکی در یک حادثه دید چشمانش را از دست داد، اما او نابینایی را پایان ندید، بلکه با دستانی که میبافند، میآموزند و خلق میکند، توانست درهای تازهای بهروی زندهگیاش باز کرده و نور امید را در دنیای تاریک خود بتاباند.
څانگهٔ ۱۴ ساله که باشندهٔ هودخیل شهر کابل میباشد، درست ۷ سال قبل زمانی که چشمانش دنیا را میدید با خانوادهاش جهت اشتراک در یک محفل خوشی راهی جلالآباد شد، اما نمیدانست که در این سفر چه بلایی به سرش خواهد آمد و با حادثهای مواجه خواهد شد که برای همیشه دید چشمانش را از او خواهد گرفت.
څانگه که با خانوادهاش در موتر سوار است و همه سرگرم قصههای شاد بودند، ناگهان ماین جاسازی شده در کنار سرک منفجر شده، همه چیز به خود رنگ دیگر گرفت. در آن حادثه څانگه دید چشمانش را از دست داد وسایر راکبین موتر زخمیهای سطحی برداشته بودند.
وی میگوید که در این مدت هیچ چیزی را دیده نمیتواند و تنها حس روشنایی و تاریکی را دارد. به گفتۀ او، پس از آن حادثه زیاد تداوی کرده، اما داکتران گفتند که تداوی وی در داخل کشور امکانپذیر نیست، اما آنها امکانات مالی ندارند که برای تداوی به خارج از کشور بروند.
اما څانگه چگونه توانست که با دنیای تاریک کنار بیاید؟
څانگه نظر به تشویق و تلاش خانوادهاش دست از آموزش نبرداشت و با گذشت هر روز یک مهارت را آموخت و تلاش نمود که دنیایش پر از رنگها باشد.
وی که در انستیتیوت روشندلان شهر کابل تا صنف ششم درس خوانده میگوید که درسهایاش بسیارخوب سپری میشد و ساعتها برای مضامین مکتباش وقت میگذاشت تا بتواند آن را خوب یاد بگیرد.
او در ادامه میافزاید: «حتی وقتی که به مهمانی میرفتم با خودم کتابهایم را میبردم و درسهایم را میخواندم، کوشش میکردم که نباید وقت خودم را ضایع بسازم تا بتانم به جایی برسم و تا صنف ششم اول نمره بودم.»
څانگه در هر حال حاضر که به مکتب نمیرود، به آموزش دروس دینی و حفظ قرآنکریم رو آوردهاست و تا کنون سه سپاره را حفظ کردهاست.
وی افزود، هر زمانی که تلاوت میکند یک حس بسیار خوبی به او دست میدهد و با آن آرام میشود.
موصوف در مورد اینکه چگونه قرآنکریم را حفظ میکند گفت: «شاید برای خیلیها سوال باشد که چگونه من به حفظ قرآنکریم پرداختهام، با قلم قرآنی ابتدا چندین بار صوت قرآنکریم را گوش و حفظ مینمایم.»
څانگه در کنار قرائت و حفظ قرآنکریم به کورس آموزش زبان انگلیسی نیز میرود.
څانگه در کنار تمام این فعالیتهایش متفاوتتر از هر دختری با چشمان نابینا به هنر دستی که همانا بافندگی است نیز مهارت دارد و بیشتر اوقات به آن مصروف میباشد. او هنر بافندهگی را در مکتب یاد گرفتهاست.
او که علاقۀ شدید به بافندهگی دارد میگوید که برخی اوقات در این زمینه با مشکلاتی نیز روبهرو میشود و دانههای بافت از پیشش اشتباه میشود، اما دوباره میتواند درستش کند.
څانگه میتواند که جاکت، پتلون، دستمال گردن و جراب ببافد.
دخترنابینا اما همکار مادرش
او در کنار اینهمه مهارتها مادرش را در کارهای روزمرۀ خانه نیز همراهی میکند.
څانگه خانه را جارو میکند، ظروف را میشوید و خمیر درست میکند؛ این فعالیتها را بدون نیاز به دیدن و تنها با تکیه بر حس لامسه، تجربه و دقت بالا انجام میدهد.
علاقهمندی به سرایش شعر
څانگه به سرودن شعر نیز علاقه دارد و تازه در این راه قدم گذاشته و تلاش میکند که یک شاعر خوب باشد.
او با وجود نداشتن بینایی تلاش میکند که دنیای درونش را با واژهها نقاشی کند؛ گاهی در خلوت خود شعر میگوید، شعرهایی که از احساسات ناب، نگاه متفاوت به جهان و تجربههای برخاسته از لمس زندگی در سکوت و تاریکی سرچشمه میگیرد.
نابینایی، مانعی برای فعالیت بدنی څانگه نشدهاست
با وجود نابینایی، څانگه هوتک با علاقه و پشتکار، فعالیتهای ورزشی خود را بهصورت منظم انجام میدهد.
څانگه برای سلامت بدنی خود، با وجود نابینایی به کمک پدرش بایسکلرانی را آموخته و برخی اوقات ورزش بایسکلرانی و یا ریسمان بازی را انجام میدهد.
به گفتهٔ وی، تمرینات او معمولاً با همراهی پدرش است یا با استفاده از مسیرهای مشخص و آشنا انجام میدهد.
وی آرزود دارد، در کنار اینکه تعلیم و تحصیلاتاش به سطح عالی برسد و در رشتهٔ ورزش رشد کند.
در همین حال، محمدقیس هوتک پدر څانگه میگوید که دارای ۵ فرزند است؛ دو دختر و سه پسر که اولاد کلانش څانگه میباشد.
به گفتۀ او، څانگه با وجود اینکه نابینا است، اما در هیچ قسمت زندگیاش ناامید نیست.
وی افزود: «ماهم کوشش میکنیم که از وی حمایت کنیم تا به یک جایی برسد.»
پدرش با اشاره به مهارتهای څانگه گفت، از جمله مهارتهایی که این دارد بایسکلرانی، ریسمان بازی، دوش، صنایع دستی، شعر و شاعری است.
او از جهانیان نیز میخواهد که از دخترش حمایت کرده و وی را در بازیهای المپیک سهم دهد تا بتواند نام افغانستان را روشن کند.
برادری که در کنار خواهر نابینایش ایستاده است
در میان تمام چالشهایی که در زندهگی برای څانگه هوتک رقم خورده است، حضور گرم برادر څانگه در کنار او، یک فضای همکاری و صمیمانه را به بار آوردهاست.
ذاکر نایک برادر دومی څانگه است، او تنها یک برادر نیست، بلکه یک همراه واقعی، یک دوست صمیمی و قهرمانی است که همیشه کنارش بوده؛ از قدمزدن در کوچهها گرفته تا کمک در کارهای خانه یا حتی شنیدن شعرهایی که خواهرش میگوید، این برادر لحظهای او را تنها نگذاشتهاست.
همکلامی بین این برادر و خواهر نابینایاش فراتر از گفتگوست؛ ترکیبی از درک، احترام و محبت عمیق. خواهر نابینا، بسیاری از مسیرهای نادیده را با کمک برادرش پیموده؛ کسی که بدون اینکه بخواهد دیده شود، همیشه پشت صحنهٔ موفقیتهای او ایستاده است.
در همین حال، استاد گلمحمد سجاد، آمر انستیتیوت روشندلان کابل مربوط آمریت آموزشهای ویژۀ ادارۀ تعلیمات تخنیکی و مسلکی میگوید که څانگه یکی از شاگردان لایق انستیتیوت روشندلان بود و به درجهٔ عالی از صنف ششم این انستیتیوت در سال ۱۴۰۳ فارغ گردیدهاست.
وی افزود: «با آنکه څانگه نابینا است، اما هیچ گاهی نابینایی مانع استعدادهای او نشده، وی با زحمات زیاد توانست یکی از شاگردان ممتاز این لیسه باشد.»
این تنها څانگه نیست که دید چشمانش را از دست داده، بلکه تعداد زیادی از شهروندان کشور با از دست دادن اعضای مهم وجود شان در نتیجهٔ جنگ و ناامنیهای گذشته، زندهگی پر از مشقت را پیش میبرند.
GET IN TOUCH
NEWSLETTER
SUGGEST A STORY
PAJHWOK MOBILE APP