چکیده:
با در نظر گرفتن مسائل ویژهای که در شرایط کنونی جامعه مطرح میشود، چنانچه توسعه را مهمترین هدف دولت در نظر بگیریم و از آنجا که برنامههای توسعه به رهبری بوروکراسی و از طریق دستگاه اداری اجرا میشود، اهمیت اصلاح ساختار اداری به روشنی نمایان میگردد که در افغانستان؛ فساد، فسادی اداری در سازمان های دولتی و خصوصی هم از نظر موازی بودن و هم از نظر بروکراسی و بدون اصلاح ساختار اداری و افزایش کارآیی سازمانهای رسمی، نظام اداری بهجای آنکه نقش تسهیلکننده و پیش برنده در توسعه داشته باشد، میتواند به مانع عمدهای در اجرای برنامههای توسعه تبدیل شود. اقدامات جزئی، پراکنده یا موسمی و نگریستن به مسائل بوروکراسی از دیدگاهی صرفاً فنی و بدون بررسی و تحلیل جامعه شناختی ساختار اداری، به هیچ عنوان راه درمان بیماری مزمن دستگاه اداری کشور نخواهد بود و جز با اصلاحات اساسی، مسائل فراوان موجود در نظام اداری به ویژه فساد اداری ادارات موازی در افغانستان را حل نخواهد کرد.
کلید واژه ها:
فساد، فساد اداری، اداره، نظام اداری، مستخدم عمومی، مستخدم عمومی درقوانین افغانستان، سازمان و ساختار سازمانی
مقدمه:
مردم افغانستان از دید سنتی اعتقاد قوی به دین اسلام دارند و فواید و اضرار هرمسأله را از دید اسلام میبينند و افراد فاسد و رشوه خوار، منفورترین کسانی در جامعه میباشند (بها، 2015).
برخی مشکلات ریشههای منطقوی و جهانی دارند و تنها با اراده داخلی به آسانی قابل حل نمیباشند. اما فساد مالی و اداریکه در سالهای اخیر به اوج رسیده و مایه بسیاری از بدبختیهای جاری میباشد، محصول مستقیم حکومتداری ضعیف و نبود ارادۀ جدی در دستگاه دولت میباشد. به اساس تحقیق اداره بین المللی شفافیت، افغانستان از نظر شفافیت و حکومتداری در بین 183 کشور جهان، رتبه 180 را به دست آورده است (اتاق تجارت و صنایع افغانستان، 1391).
براساس گزارش این اداره، افغانستان با چهار درجه نزول و با کسب نمره ۵/۱ فاسدترین کشور دنیا از نظر اداری و اقتصادی معرفی شده است و شاید از نظر فساد در میان پنج کشوریکه بیشترین فساد اداری و مالی را دارند، مقام اول را داشته باشد؛ زیرا در دو سال گذشته افغانستان با کسب نمره ۸/۱ در مکان ۱۷۲ جدول رده بندی قرار داشت؛ اما در گزارش سال گذشته این سازمان با کسب نمره ۵/۱ و ۴ پله نزول به مکان ۱۷۶ این جدول رسیده است. گزارش امسال هنوز منتشر نشده است. موقعیت پایینتر در این جدول نشاندهنده فساد بیشتر در اداره و اقتصاد یک کشور به شمار میرود و شاخص نمره نیز عددی بین ۱ تا ۱۰ می باشد؛ اما تاکنون دیده نشده استکه کشوری نمره ۱ گرفته باشد، پس افغانستان با ۵/۱ نمره، فاسدترین کشور دنیا به شمار می رود (میرزاد، 1390).
در کنفرانس توکیو (۲۰۱۲)، کشورها و سازمانهای حامی افغانستان برای حمایت از این کشور، پیش شرطهایی را مطرح کردندکه افغانستان باید تعهداتی را برای اجرایی شدن آن بپذیرد؛ یکی از آن موارد، مبارزه جدی با فساد اداری بود (واعظی، 1393).
مبارزه با فساد اداری یکی از اولویتها و برنامههای عمده دولت افغانستان و جامعه جهانی بودهکه مانند سایر عرصههای چون امنیت، توسعه و بازسازی ناکام و نارسا بوده است. پس از 15 سال تلاش بیوقفه دولت افغانستان و جامعه جهانی در امر بهبود دولت داری و مبارزه با فساد اداری و صرف هزینههای هنگفت مالی، هنوز هم این پدیده به عنوان یک بیماری در ادارات افغانستان، از بالا تا پایین وجود داشته و دوسیههای فساد و اختلاس بدون اینکه بازگشایی و تحقیق شود، یکی پی دیگری یا بسته شده و یاهم انکار و فراموش میشود. بیشتر تلاشها در امر مبارزه با فساد اداری در حد شعارهای درون خالی بوده و مبارزه جدی و اساسی با این پدیده صورت نگرفته است. تاکنون دولت افغانستان نتوانسته یک میکانیسم درست و منطقیکه قادر به از بین بردن فساد و محاکمه عاملان آن باشد، ایجاد کند. دولت افغانستان به جای اینکه در این راستا راههای کوتاه و عملی را در پیش گرفته و خود مستقیماً با این پدیده مبارزه نموده و عاملان آن را محاکمه نمایند، تلاش نموده تا با ایجاد نهادها و سازمانهای کلان و هزینه بر، امر مبارزه با فساد را به دوش نهادهای سومی بگذارد (صادقی، 1390).
با آنکه ادارات و نهادهای مختلف در راستای مبارزه با فساد اداری از چندین سال در افغانستان فعالیت میکنند؛ یکی از نهادهای مشابه مبارزه با فساد اداری، اداره عالی نظارت و مبارزه با فساد اداری است. این نهادها و ادارات نه تنها به مبارزه با فساد و محاکمه عاملین آن کمک نکرده، بلکه خود باعث گسترش فساد و جلوگیری از مبارزه موثر با این پدیده گردیده است.
در حال حاضر، فساد به میزان زیادی در جوامع رشد نموده است و پیامدهای ضدتوسعهای آن برای همگان آشکار شده است. برخی از دلایل این امر متوجه کاستیها و ساختارهای موجود در نظام اداری است. در کمتر سازمان اداری میتوان بدون پرداخت رشوه، کاری از پیش برد. در بسیاری از ادارات، سازمانها، وزارتخانهها و شاروالیها تنها رشوه و رابطه بهجای ضابطه، در انجام امور اداری کارساز است. برخی از نیروهای نظامی و ترافیک بهصورت علنی از شهروندان رشوه مطالبه میکنند. اعطای پُستها در سازمانهای مختلف حتی در دانشگاهها نه براساس ضابطه، صلاحیت و شایستگی؛ بلکه براساس رابطهمداری، باندبازی صورت میگیرد. تصدی برخی مشاغل و یا عضویت در هیئت مدیرههای گوناگون با عناوین مختلف همچون مشاورکه با هدف ایجاد رابطه و سوءاستفاده از موقعیت وظیفهای صورت میگیرد، امری متداول است. مبارزه با فساد قبل از هرچیز مستلزم شناسایی عمق فساد وهمینطور شناسایی افراد فاسد و سوءاستفادهکننده است، فساد مرض مزمن هر اداره است. محو آن غیرممکن و به حداقل رساندن آن هدف تمامیدولتها میباشد. در یک دهه اخیر افغانستان هرساله مقام اول تا سوم فاسدترین نظام اداری را در جهان از آن خود میکند. فساد اداری به اندازه ناامنی و هراسافگنی برای حکومتداری خوب در افغانستان مشکلآفرین میباشد. در حقیقت فساد اداری عامل اصلی تمامی چالشهای موجود به شمول ناامنی در افغانستان است (خلیلی، 1394).
مردم افغانستان شاهد افتخارات فراوان در ادوار تاریخ خود بوده و از امتحانهای سخت سربلند بدر آمده اند؛ اما در عین حال خامیها و کاستیهایی در هر دوره وجود داشته که مانع بهرهبرداری از این افتخارات و موفقیتها گردیده است. در 15 سال اخیر نیز دستاوردهایی چون دموکراسی، توسعه تعلیم و تربیه، تلاشهای نسبی در عرصه تقویت زیرساختهای سیاسی و اقتصادی از اثر وجود پدیدههای تحمیلی چون جنگ، تروریزم، موادمخدر و نیز فساد مالی و اداری به نتیجه مطلوب نرسیده است و با گذشت هرسال اثرات مخرب این پدیدهها آشکارتر میگردد (اتاق تجارت و صنایع افغانستان، 1391).
دامنۀ تحقیق: این عنوان روی سه مورد میچرخد: قلمرو موضوعی، قلمرو مکانی و قلمرو زمانی.
قلمرو موضوعی: این تحقیق بالای موضوع (بررسی ابعاد حقوقی فساد اداری و ادارات موازی در افغانستان) در سال 1398 انجام شده.
قلمرو مکانی: این پژوهش در ساحه شهر کابل مرکز افغانستان انجام شده.
قلمرو زمانی: محدودۀ زمانی این پژوهش ماه سرطان الی ماه قوس سال 1398 است.
پیشینۀ تحقیق:
مطالعه تاريخ تمدنهاي باستان، بيانگر اين واقعيت است که فساد در جوامع بشري قدمتي به اندازه تمدن داشته و اکنون نيز يکي از مسائل مبتلا به کشورهاي جهان ميباشد. فساد، نابسامانيهاي بسياري براي جوامع بشري به دنبال داشته و جنگهاي پيدرپي، خشونتها و قيام عليه تمدنهاي حاکم، از بين رفتن سازمانها و در هم ريختن جوامع، اغلب ناشي از فساد بوده است (همدميخطبهسرا، 1384).
نكته مهم و هشداردهندهايکه از تاريخ ملل استخراج ميشود و در تحليل وقايع تاريخي به كرات به آن تصريح شده، اين است كه «فساد هيأت حاكم»، از علل عمده سقوط حكومتها و انحطاط و زوال تمدنها و شيوع و گسترش فساد اداري بوده است. به طوري كه بين «سقوط حكومتها و تمدنها» و «فساد اداري» رابطه مستقيمي وجود داشته است (سازمان مديريت و برنامهريزي کشور، 1380). مطالب متعددي در اين زمينه قبل از ميلاد تاکنون به رشته تحرير درآمده است (دشتي، 1379). به عنوان نمونه در حدود 2000 سال قبل در پادشاهي هند، كائوتيليا، نخستوزير وقت، كتابي با عنوان آرتا شاسترا نوشت كه در آن از فساد اداري در دستگاه دولتي بحث كرد و علت اصلي پيدايش فساد اداري در ميان كاركنان دولتي را تمركز همه امكانات و منابع در درون حكومت ذكر کرد. وي دولت را به كوزه عسل بزرگي تشبيه كرده است كه همه تمايل دارند به نحوي از آن انتفاع ببرند. در اين كتاب چهل راه اختلاس نيز برشمرده شده است. فريش (1994) و پيلاي (2004) معتقد بودندكه فساد اداري يكي از موانع اصلي در توسعه است. برخي پژوهشها چنين نتيجه گرفتندكه فساد اداري به پايين آمدن سطح سرمايهگذاريهاي خصوصي تأثير ميگذارد (وي، 2000؛ مائورو، 1995) و به شکل معنادار و واضحي سرمايهگذاري مستقيم خارجي را كاهش ميدهد (ژائو و همكاران، 2003) و اين روند به بحرانهاي مالي (وي و وو، 2001) و تخصيص منابع فرعي (آدس و دي تلا، 1999)، تحريف هزينه و بازده دولت (تانزي و داوودي، 1997)، درآمد بالاي نابرابر و فقر (گوپتا و همكاران، 1998)، تورم (المرهوبي، 2000) و پايين آمدن استانداردهاي زندگي (فاريا، 2001) كمك ميكند. همچنين پژوهشهاي تجربي نشان ميدهدكه وجود فساد زياد، موفقيت اجتماعي را كم ميكند (مائورو، 1998)، سطح سرمايه انساني را كاهش داده و اعتماد به نفس را از بين ميبرد (هاستد، 2002). اين پيامدها و آثار منفي فساد لزوم انجام پژوهشهاي دامنهدار در خصوص فساد اداري راكه سرمنشا فساد در جامعه ميباشد، بيش از پيش مورد تاكيد قرار ميدهد.
اغلب پژوهشهاي انجام شده در حوزه فساد اداري حتي نوع نگاه سازمان بينالمللي شفافيت به اين مقوله، به صورت کلان و با در نظر داشتن عوامل فراسازماني از قبيل عوامل سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي جامعه بوده و در مقايسه با خيل انبوهي از مطالعات مربوط به عوامل کلان موثر بر فساد، مطالعات مربوط به عوامل درونسازماني موثر بر فساد اداري در اقليت ميباشد. به عنوان نمونه، مطالعات حقيقي (1373)، رحمتي (1378)، ايوبي (1379)، سرداري (1380)، فرهادينژاد (1382)، دفتر بررسيهاي اقتصادي مجلس (1383)، رهبر (1384)، سامتي (1385)، خضري (1386)، فاني و عليزادهثاني (1386)، رفيعپور (1386)، براون (2005)، سازمان بينالمللي شفافيت (2007)، فوکو (2008) و موليار (2008) به صورت کلان و با در نظر داشتن عوامل فراسازماني از قبيل عوامل سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي جامعه ميباشد.
همچنين مطالعات اسفندياري و ديگران (1362)، اعتضادي (1380)، دادگر (1382)، شفيعيخورشيدي (1385)، محمدپناه (1386)، قليپور و نيکرفتار (1386)، آموندسن (2000)، ياسر (2005)، سلداديو و هان (2006)، کيمويو (2007)، اسکانلان (2008)، آلاتاس (2009) و سليم (2009) هرکدام بخشهايي از عوامل سازماني موثر بر فساد اداري را مورد بررسي قرار دادهاند و در برخي از آنها عوامل مربوط به نقش وظايف مديران در بروز فساد اداري کمرنگ ميباشد. در اين راستا، براساس آنچه از ادبيات و مباني نظري و مطالعات و پژوهشهاي مختلف استناد ميشد، عوامل مديريتي و سازماني متعددي شناسايي و گردآوري گرديدکه در اکثر مطالعات از آنها به عوامل موثر در بروز فساد اداري نام برده شده است. اين عوامل عبارت بودند از:
1) عوامل ساختاري (تشکيلات اداري، قوانين و سيستمها و روشها)؛ 2) فرهنگ سازماني؛ 3) ارتباطات (ويژگي روابط، گروههاي غيررسمي)؛ 4) عوامل رواني؛ 5) نظام پرداخت؛ 6) سيستم نظارت و کنترل (بستر کنترل و نظارت، تشکيلات نظارت و کنترل)؛ 7) وظايف مديريتي (برنامهريزي، سازماندهي، بسيج منابع و امکانات، رهبري و هدايت، نظارت و كنترل).
با توجه به اينکه بسياري از مديران سازمانها، ابزارهاي علمي لازم براي شناسايي و آسيبشناسي عوامل مديريتي و سازماني موثر در بروز فساد اداري و شيوههاي برخورد با اين پديده را در دست نداشته و اغلب با اين سؤال مواجه ميباشندکه علاوه بر عوامل فردي و عوامل فراسازماني، کدام يک از عوامل مربوط به وظايف مديريت و عوامل سازماني در بروز فساد اداري در سازمانهاي دولتي موثرند؟
اکثر پژوهشگران و سازمانهاي بينالمللي به ويژه بانك جهاني (2000)، كليتگارد و همكاران (2000)، پپيز (2005)، پارك (2003)، وان كلاورن (1989)، هايدنهايمر (1989)، لمبزدرف (1999)، سازمان بينالمللي شفافيت (2003)، هانتينگتون (1989)، جانستون (1997)، ناي (1989)، لانگ (2008) فساد اداري را در سادهترين و معروفترين تعريف، «سوءاستفاده از قدرت عمومي براي سود شخصي» در نظر گرفتهاند. به عبارت ديگر، در اين تعريف، هيچ جايي براي بخش خصوصي درنظر گرفته نشده است (تانزي، 2002،ص 149-150 و 189-178).
برخي پژوهشگران و سازمانهاي بينالمللي مثل برنامه عمران سازمان ملل (1998) و گروه چندمنظوره فساد شوراي اروپا واژه «فساد اداري» را به عنوان مترادف «رشوهخواري» به منظور شامل شدن هر نوع رشوه که مطالبه شده يا پرداخت ميگردد، به کار ميبرند. به عبارت ديگر، ساير مصاديق فساد اداري در اين تعريف ناديده گرفته ميشود.
عدهاي از انديشمندان و سازمانهاي بينالمللي، مثل اطلس (1987)، برنامه عمران سازمان ملل (1998) نيز فساد اداري را قوم وخويشپرستي، حمايت كردن از خود يا اطرافيان و دفاع از خود و ديگران تعبير کردهاند. با دقت در تعاريف موجود در سه مورد فوق، ملاحظه ميگرددكه همانند آنچه تانزي (1995) تاكيد دارد، سه انگيزه 1) نفع شخصي مستقيم؛ 2) دريافت رشوه نقدي يا غيرنقدي از شخص ثالث؛ و 3) کمک به دوستان و خويشاوندان به عنوان اساسيترين اركان تعاريف فساد اداري تلقي ميشوند.
برخي از انديشمندان و سازمانها مثل هوپ (2000)، ولفنسان (2000)؛ کميسيون آفريقا (2005)؛ آناند، آشفورث و جاشي (2005)؛ ويندسور (2004)، بنفيلد (1975)، ويندسور (2004) فساد اداري را از بعد اخلاقي و اجتماعي تعريف کرده و آن را به عنوان يک بيماري بينفرهنگي يا بازتاب يک شکست اخلاقي يا جدا شدن از هنجارهاي اجتماعي پذيرفتهشده يا انحراف نامطلوب اجتماعي تلقي کردهاندکه دستيابي به منافع شخصي غيرقانوني در آنها مورد تاکيد ميباشد. درحاليکه ممکن است به دليل عادي شدن فساد اداري، برخي از مصاديق فساد اداري در زمره هنجارهاي اجتماعي پذيرفتهشده هم قرار گرفته باشند.
در افغانستان سازمانهایی نظیر سیگار مربوط به ایالات متحده آمریکا (2013)، سازمان بینالمللی شفافیت (2007؛ 2014؛ و 2016)، دفتر ملل متحد برای مواد مخدر و جرم (2010)، دفتر آگاهی حقوقی وزارت عدلیه (2011)، از جمله تحقیقاتی است که در رابطه به فساد اداری انجام شده که افغانستان بیشتر از هرکشور دیگری آغشته به فساد نشان داده شدهکه حتا در میان 183 کشور دنیا در جایگاه دوم و سوم قرار گرفته است.
اهداف تحقیق:
بررسی ابعاد حقوقی فساد اداری و ادارات موازی در افغانستان.
هدف اصلی
هدف اصلی این تحقیق، شناخت ابعاد حقوقی فساد اداری و ادارات موازی مبارزه با آن در افغانستان است.
اهداف فرعی
- شناخت فساد و فساد اداری در کشور از دیدگاه قوانین افغانستان؛
- شناخت شباهتها و تفاوتهای تعاریف فساد اداری در ادارات موازی مبارزه با فساد در کشور؛
- ارائه یک راهکار مناسب برای ایجاد یک ساختار واحد مبارزه با فساد در افغانستان.
پرسشهای تحقیق
پرسش اصلی
بین ابعاد حقوقی فساد اداری و ادرات موازی درافغانستان چگونه رابطه وجود دارد؟
پرسشهای فرعی
- از دیدگاه قوانین افغانستان فساد اداری چگونه تعریف شده است؟
- چه تفاوتها و شباهتهایی بین تعاریف فساد اداری و ادارات موازی مبارزه با فساد در افغانستان وجود دارد؟
- چگونه میتوان یک راهکار مناسب برای ایجاد یک ساختار واحد مبارزه با فساد اداری در کشور ارائه داد.
فرضیههای تحقیق:
فرضیه اصلی
به نظر میرسد از دیدگاه حقوقی و فعالیتهای ادارات موازی مبارزه با فساد اداری رابطه ضعیف موجود است.
فرضیههای فرعی
- ممکن است بین تعاریف فساد ادارای از نظر قوانین ملی و بینالمللی رابطه نزدیک وجود داشته باشد؛
- گمان میرود بین تعاریف فساد اداری و ادارات موازی مبارزه با آن تفاوتهایی موجود است؛
- به نظر میرسد مهمترین راهکار مبارزه با فساد اداری ایجاد یک ساختار و تعریف واحد در افغانستان باشد.
رونق اقتصادی
یکی از عوامل فساد اداری رونق و رشد اقتصادی است. در حالت رونق معاملات اقتصادی و مبادلات مالی و پولی گسترش مییابد؛ فساد اداری از پیامدهای اجتنابناپذیر تمامی معاملات و مبادلاتی استکه پول، نقش واسطه را داشته باشد. یعنی پول یکی از انگیزههای اعمال فساد اداری میباشد. هراندازه مبادلات پولی زیاد شود، انگیزه برای اعمال فساد در اداره زیادتر میشود. افغانستان نسبت به دو دهه قبل از دهه به اصطلاح تحول شاهد یک رونق بسیار سریع وآنی بوده که عامل اصلی آن میلیاردها دالر کمکهای جامعه جهانی است. سرازیر شدن حجم بزرگی از پول نقد پس از کمبود شدید نقدینگی برای اقتصادی که تمامی زیربناهای آن به کلی ویران شده باشد، بسیار مخرب و بحرانساز است. فساد اداری یکی از پیامدهای منفی سیلاب و طوفان نقدینگی است.
نا کارآمدی نظام اداری:
فساد اداری یکی از پیامدهای منفی اداره ضعیف و ناکارآمد است. این نوع فساد بیشتر در ادارات دولتی دیده میشود تا بخش خصوصی. اداره ضعیف و ناکارآمد علاوه براینکه بستر مناسبی برای گسترش انواع فساد متعارف اداری فراهم میسازد، بسیاری از منابع مالی و فرصتهای سرمایهگذاری و اشتغالزایی را نیز میسوزاندکه خود نوعی از فساد میباشد. نظام فرسوده اداری و نبود سرمایه انسانی لازم عوامل اصلی نظام ناکارآمد اداری در افغانستان میباشد؛ نظامیکه چهل سال قبل برای اداره این کشور ساخته شده بودکه حتا در زمان خودش ناکارآمد عمل میکرد، امروزه بدون تغییر بنیادین و به روزسازی عهدهدار اداره کشور شده است. درحالیکه کشور سه دهه جنگ را پشت سر گذاشته، مقام اول در تولید و تجارت مواد مخدر در جهان را دارد، میدان رقابت قدرتهای بزرگ جهان و منطقه میباشد و فقر و بیکاری در آن بیداد میکند.
مدرن و به روزسازی نظام اداری و ارتقای ظرفیت منابع انسانی یکی از راههای مبارزه با فساد و جلوگیری از آن میباشد. یعنی اگر اداره مطابق به نیازهای زمان ساخته و از سرمایه انسانی به خوبی استفاده شود، نظام اداری با ظرفیت کامل کار میکند و فساد ناشی از بروکراسی اداری به حداقل میرسد.
اندازه و نقش دولت
اندازه و نقش دولت رابطه مستقیم با فساد دارد. یعنی هراندازه تشکیلات دولت کلان و کلانتر شود به همان اندازه فساد گسترش پیدا میکند و همچنین هراندازه مخارج دولت زیاد و زیادتر شود به همان اندازه فساد اداری افزایش مییابد. مدیریت موثر و نظارت دقیق هر دو از بایدهای نظام و اداره سالم میباشد؛ تشکیلات کلان موجب کاهش مدیریت موثر و نظارت دقیق میگرددکه هرکدام به نوبه خود فساد اداری را بهدنبال دارد.
منابع مالی و بهتر بگویم پول، انگیزه اصلی خلق و ظهور فساد در اداره میباشد. اگر پول بهعنوان مخارج دولت وارد چرخه اقتصادی گردد، انگیزه خوبی برای ورود مافیا و استفادهجویان در اداره میباشد، خصوصاً زمانیکه دولت و هر اداره دیگر با تورم تشکیلاتی و ضعف مدیریتی روبهرو باشد. دقیقاً مثل افغانستان امروزیکه هر روز تشکیلات دولت کلان و کلانتر میشود و کمیسیونهای جدید به آن اضافه میگردد و از طرف دیگر هیچ تلاشی در جهت ایجاد مدیریت سالم و نظارت قانونی صورت نگرفته است. افزایش مخارج دولت از چند میلیون افغانی به میلیونها دالر امریکایی، انگیزه و زمینه فساد را چنان فراهم ساخته بودکه حتا نهادهای به ظاهر قانونی برای اختلاس دالرهای بادآورده تاسیس گردید.
وجود کابلبانک و خلق بحران مالی آن در شرایط رونق، یکی از نمونههای فساد سازمانیافته است که عامل اصلی آن پر بودن کیسه دولت بود. همچنین حقوق و امتیازات سرسامآور بهعنوان معاش در ادارات دولتی نیز از پیامدهای منفی افزایش مخارج دولت در خلای مدیریت ناسالم میباشد. خرد ساختن تشکیلات دولت که خود هزینه بر و فسادآور میباشد، کاری بس دشواری است؛ اما هرچه سریعتر باید این کار صورت گیرد و یکی از راههای مبارزه با فساد و جلوگیری از آن میباشد.
کاهش مخارج دولت تنها به انگیزه مبارزه با فساد بدون دلایل اقتصادی پیامدهای منفی در پی خواهد داشت که کمتر از فساد اداری نمیباشد. کاهش تقاضا یکی از پیامدهای منفی کاهش مخارج دولت در شرایط رکود اقتصادی و ظرفیت بیکار میباشد. این درحالی استکه افغانستان برای مدت طولانی نیاز به افزایش تقاضا دارد. اما بازهم باید این کار صورت گیرد به شرط اینکه منابع مالی ذخیره شده در نتیجه کاهش مخارج دولت، باید صرف مخارج سرمایهگذاری و خریداری تولیدات داخلی گردد.
ناامنی
فساد اداری و ناامنی علت و معلول همدیگراند. ناامنی سبب میشود بخش اعظم نیروی دولت صرف تامین امنیت گردد. در نتیجه مدیریت و نظارت دولت بر فعالیتهایش ضعیف میگردد. ازطرف دیگر فساد بهعنوان آفت اداری سبب میشود که دولت نتواند اقتدار و حاکمیتش را حفظ کند، در این صورت برای مخالفین فرصت ناامن ساختن قلمرو دولت فراهم میگردد. در افغانستان هردو مشکل همزمان برای دولت ایجاد شده است و حل هرکدام مستلزم پیدا کردن راهحل برای دیگری است. در طول یک دهه اخیر، دولت افغانستان بین این پرسش قرار گرفته و هنوز نتواسته تصمیم قاطع بگیرد. باید اعتراف کردکه تصمیم دشواری است.
سیاستزدگی
سیاستزدگی ویا سیاسی شدن آفت نظام اداری و فعالیتها اقتصادی استکه میتواند پیامدهای منفی متعددی داشته باشد. فساد اداری یکی از پیامدهای منفی و مخرب سیاست و سیاستزدگی اداره است. دستیابی به قدرت و اعمال آن یکی از انگیزههای اعمال فساد است. در طول یک دهه اخیر رهبران سیاسی و سیاستمداران در افغانستان برای تصاحب قدرت و اعمال نفوذ تلاش کردند قانون را دور بزنند و بهطور غیرقانونی، عوامل خود را در ادارات دولتی و سازمانهای بینالمللی استخدام کنند. یا اینکه نتیجه یک پروسه کاملا اداری را به نفع خود از مسیر اصلیاش منحرف سازند.
نمونه کامل آن دخالت در پروسه انتخابات در تمامی دورهها میباشد؛ تا اینکه سومین دور انتخابات ریاستجمهوری را به بحران کشاند. این شیوه متاسفانه امروزه تبدیل به یک سنت گردیده و تنها راهحل رسیدن به قدرت، جایگاه اجتماعی و موقعیت شغلی میباشد و تمامی افراد جامعه برای دستیابی به آن دنبال پیدا کردن راهحل سیاسی هستند. همچنین منافع اقتصادی و ثروت اندوزی باعث شده استکه سیاستمداران و احزاب سیاسی برای تصاحب پروژههای بزرگ اقتصادی اعمال نفوذ کنند و پروسه قانونی را مختل سازند. پرونده خریداری سوخت وزارت دفاع خود نوعی از اعمال نفوذ عوامل سیاسی در فعالیتهای اقتصادی و اداری است. تا زمانی که بهطور قانونی و ساختاری مرز مشخصی میان فعالیتهای اقتصادی و سیاسی، فعال اقتصادی و سیاسی، اداره و سیاست ایجاد نگردد، اعمال نفوذ سیاست در نظام اداری و فعالیتهای اقتصادی همچنان ادامه دارد و پیامد آن نقض قانون و فساد اداری است.
تعدد ادارات مبارزه با فساد
به باور برخی از تحلیلگران و کارشناسان امور اداری و مالی، یکی از عوامل مهم و اثرگذار بر افزایش فساد اداری را تعدد نهادهای عدلی و قضایی مبارزه با فساد میدانند. درحال حاضر تعداد ادارات مبارزه با فساد را میتوان چنین برشمرد: 1) اداره عالی مبارزه با فساد اداری، 2) شورای عالی مبارزه با فساد، 3) قوۀ قضایه، 4) تفتیش داخلی تمام نهادهای دولتی، 5) اداره عالی تفتیش و برخی نهادهای بینالمللی مثل سیگار و … . این نهادها نه تنها کمکی به زدایش فساد نکردهاند، بلکه باعث افزایش فساد در کشور شده اند. گفته میشود که در برخی از این نهادها افرادی گماشته شده که خود آغوشته به فساد اند.
موارد فوقالذکر، مهمترین ریشههای فساد اداری در افغانستان میباشد تا زمانیکه مطالعات دقیق و ارزیابی و تفتیش مسلکی از نظام اداری و فعالیتهای اداری و اقتصادی یک دهه اخیر در افغانستان صورت نگیرد، موارد مذکور میتواند بهعنوان فرضیههای نیرومند باقی باشند و منتظر کشف جدید در عرصه شناخت عوامل و ریشههای فساد باشیم. پیشنهاد مشخص این استکه سیاستهاییکه به هدف مبارزه با فساد اداری تا کنون اتخاذ شده است، باید مورد تجدید نظر جدی قرار گیرد و دلایل ناکامی سیاستهای مذکور باید جستجو گردد.
ضرورت و اهمیت موضوع:
فساد پدیدهای است که کم و بیش در کلیه کشورهای جهان وجود دارد. اما نوع، شکل، میزان و گستردگی آن در هرکشور متفاوت است. همانطورکه نتایج و پیامدهای آن نیز بنابر نوع سازمان سیاسی و اقتصادی و سطح توسعه یافتگی کشورها تفاوت دارد.
موضوع فساد به طور فزایندهای توسط سازمانهای بینالمللی، دولتهای ملی و دانشگاهی مورد بحث قرار گرفته است. فساد انواع مختلفی داردکه شایعترین آن اختلاس و دریافت رشوه در سازمانهای دولتی میباشد. پژوهشگران و اقتصاددانان، فساد را به سوءاستفاده از قدرت عمومی برای منافع شخصی تعریف کردهاند. فساد پدیدهای استکه کموبیش در کلیه کشورهای جهان وجود دارد. اما نوع، شکل، میزان و گستردگی آن در هرکشور متفاوت است، همانطورکه نتایج و پیامدهای آن نیز بنابر نوع سازمان سیاسی و اقتصادی و سطح توسعه یافتگی، تفاوت دارد. اما درهرصورت فساد موجب انحطاط است، سیاستهای دولت را در تضاد با منافع اکثریت قرار میدهد، باعث هدر رفتن مردم نسبت به دستگاههای دولتی وغیر دولتی کاهش یافته، بیتفاوتی، تنبلی و بیکفایتی افزایش مییابد. فساد، اعتقاد و ارزشهای اخلاقی جامعه را متزلزل میکند، هزینه انجام کارها را افزایش میدهد و رشد رقابتپذیری را دشوار میسازد. همچنین تلاشهای فقرزدایی را ناکام میسازد و بیانگیزگی و بدبینی ایجاد میکند و زمینه تضعیف روحیه افراد درستکار را فراهم میآورد. فساد اداری مانع سرمایهگذاری میشود و مسیر رشد و توسعه اقتصادی را با موانع بسیار مواجه میسازد و از طریق هدایت ناصواب استعدادها و منابع بالقوه و بالفعل انسانی، به سمت فعالیتهای نادرست برای دستیابی به درآمدهای سهلالوصول، زمینه رکود در تمام ابعاد را فراهم میسازد. از طرف دیگر، هرکجا فساد ریشه بداوند، روزبهروز بیشتر شده، مقابله با آن بسیار دشوار میشود و ریشههای آن هر روز عمیقتر در بطن جامعه نفوذ میکند. بنابراین، مقابله با فساد در عرصه اداری، ضرورتی جدی و انکارناپذیر است.
نظام اداری بدنه اصلی قوه اجرایی و بازوی اجرایی آن است. با وجود این در اکثر کشورها حتا ممالک توسعهیافته هم کارآیی و اثربخشی نازل دارد و در عین حال مسوولیتهای خطیر و ویژهای نیز بر عهده دارد. بانک جهانی در گزارش توسعه خود رسماً ضعف و ناتوانی کشورها را ناشی از عملکرد ضعف سازمانهای دولتی میداندو تحول اداری را عاملی در توسعهیافتگی و کنترل فساد دولتی معرفی میکند. عوامل بوروکراتیککه در نظام اداری نمود دارد در فساد اداری نقش کارساز بازی میکند. نظام اداری ناکارآمد خود عامل فساد خواهد بود. در برابر نظام اداری کارآمد، با الگوها و میکانیسم مناسب به سلامت اداری کمک میکند.
نخست، صداقت و تعهد لازم در امر مبارزه با فساد در مسوولان و گردانندگان اصلی این نهادها وجود نداشته است. مسوولان اصلی این نهادها هیچگاهی صادقانه و متعهدانه به زدودن فساد اداری فکر نکرده اند؛ دوم، بوروکراسی طولانی و ساختار عریض و طویل این ادارات خود باعث اشاعه و گسترش فساد گردیده است. این نهادها به جای زدودن فساد اداری از افغانستان، خود به این پدیده گرفتار شده است. هم اکنون بوروکراسی و برنامههای این ادارات هیچ تفاوتی با سایر ادارات نداشته و میزان فساد و اختلاس در این ادارات بیشتر از سایر ادارات می باشد (صادقی، 1390).
براساس گفتههای سریراک پلی پات (1394)، رئیس آسایی سازمان بینالمللی شفافیت، نظام قضایی افغانستان و ادارات مبارزه با فساد اداری نیازمند اصلاحات گستردهای است و هم اکنون برای مبارزه با فساد کارآیی خود را از دست داده و تا هنوز هیچ مفسدی به دادگاههای این کشور کشانده نشده است و از سویی مداخلات سیاسی در انتخابات قضات نیز یک چالش عمده است. اما جسلن مسن، معاون بخش (U.N.D.P) سازمان ملل در افغانستان عدم موجودیت یک طرح واضح و مشخص و نبود یک راهکار جامع در دولت افغانستان را مشکل اساسی افزایش فساد اداری میداند (تسنیم، 1394).
نبود ارادۀ سیاسی در طول این سالها پاشنۀ اشیل مبارزه بافساد اداری به حساب میآید. ساختار قدرت در افغانستان در طول این سالها با فساد عجین شده است و در این شرایط هیچ راهکار غیرسیاسی نمیتواند راه به جایی ببرد. برای حفظ پرستیژ کشور و کسب کمکهای کشورهای حمایت کننده و همچنین کسب حمایت و اعتماد مردم به حکومت لازم است تا قدمهای جدیتری در این راستا برداشته شود (وعظی، 1393).
عوامل مختلفی باعث افزایش فساد در کشور شده استکه میتوان بهطور کلی بعضی از عوامل جهانشمول فساد اداری را در افغانستان تعمیم داد و برخی از ریشههای فساد اداری مختص به افغانستان را یادآور شد و راههای مبارزه با آن را جستجو کرد. این عوامل را میتوان چنین برشمرد: عدم تطبیق قانون، سیاسی شدن نهادهای عامه، عدم دسترسی به اطلاعات که یکی از عمده موانع در راستایی حکومت داری خوب، عدم شفافیت و حسابدهی، اقتدار رهبران فاسد، انجام اعمال غیرقانونی، فقدان سیستمهای تضمین کننده شفافیت، عدم مسوولیت پذیری و پاسخگویی، موجودیت روابط قومی وخانوادهگی در نهادهای دولتی، ضعف اقتصادی درکشور، حمایت افراد مفسد از سوی مقامات، عدم پیگری مسوولان فاسد از سوی نهادهای عدلی و قضایی، تعدد نهادهای عدلی و قضایی مبارزه با فساد، عدم وجود تحرک و انگیزه در میان مقامات، عدم توجه به وضعیت مامورین دولتی، عدم توازن درپرداخت امتیازات، عدم تعهد سیاسی در امر مبارزه با فساد وغیره (بها، 2015).
اهمیت و نقش اصلاح و بهبود روشها و نیز در نظام اداری انکارناپذیر است. بررسی مطالعات پژوهشگران و تجارب مدیران مؤفق در کشورهای پیشرفته ویا در حال توسعه، مبین آن استکه اصلاح و تجدید نظر مستمر در سیستمها و روشهای انجام کار باتوجه به پیشرفت علوم و فنآوری، امری اجتنابناپذیر است چراکه در غیر این صورت سیستم پاسخگوی نیازهای جامعه نبوده و محکوم به زوال خواهد بود. در مجموع تأثیر مستقیم اصلاح و بهبود روشها در بهبود عملکرد و فعالیتهای دستگاهها بهگونهای استکه در صورت غفلت و کم توجهی، امکان استفاده از توانمندیهای موجود به حداقل ممکن تقلیل یافته و عملاً منجر به عقب افتادگی نظام اداری کشور میگردد. بنابراین، بهبود روشهای اجرایی نیز به عنوان یک عامل مهم در مبارزه با مفاسد اداری تلقی میگردد. خیلی از مفاسد از نحوه و شیوه انجام کار حاصل میشود، ابداع شیوههای مناسب از ایجاد زمینه مساعد برای ارتکاب جرم جلوگیری میکند.
در هرصورت فساد موجب انحطاط است، سیاستهای دولت را در تضاد با منافع اکثریت قرار میدهد، باعث هدر رفتن منابع ملی میشود و به کاهش اثربخشی دولتها در هدایت امور میانجامد و از این طریق اعتماد مردم نسبت به دستگاههای دولتی و غیردولتی کاهش یافته، بیتفاوتی، تنبلی و بیکفایتی افزایش مییابد. فساد، اعتقاد و ارزشهای اخلاقی جامعه را متزلزل میکند، هزینه انجام کارها را افزایش میدهد، و رشد رقابتپذیری را دشوار میسازد. همچنین تلاشهای فقرزدایی را ناکام میسازد، بیانگیزگی و بدبینی ایجاد میکند و زمینه تضعیف روحیه افراد درست کار را فراهم میآورد. فساد اداری مانع سرمایهگذاری میشود و مسیر رشد و توسعه اقتصادی را با موانع بسیار مواجه میسازد و از طریق هدایت ناصواب استعدادها و منابع بالقوه و بالفعل انسانی به سمت فعالیتهای نادرست برای دستیابی به درآمدهای سهلالوصول، زمینه رکود در تمام ابعاد اجتماعی و اقتصادی را فراهم میسازد. از طرف دیگر، هر کجا فساد ریشه بدواند، روزبه روز بیشتر شده، مقابله با آن بسیار دشوار میشود و ریشههای آن هر روز عمیقتر در بطن جامعه نفوذ میکند (میرزاد، 1390).
- فساد اداری اعتماد مردم نسبت به دستگاههای دولتی و غیردولتی را کاهش میدهد، بیتفاوتی، تنبلی و بیکفایتی را در جامعه افزایش میدهد؛
- اعتقاد و ارزشهای اخلاقی جامعه را متزلزل میکند؛
- هزینه انجام کارها را افزایش داده و رقابتپذیری را دشوار مىسازد؛
- تلاشهای دولتها برای فقرزدایی را ناکام ساخته و موجب بیانگیزگی و بدبینی در جامعه میشود؛
- زمینه تضعیف روحیه افراد درستکار را فراهم میآورد؛
- مانع سرمایهگذاری شده و مسیر رشد و توسعه اقتصادی را مسدود مینماید؛
- از طریق هدایت ناصواب و نادرست استعدادها و منابع بالقوه و بالفعل انسانی و مادی به سمت فعالیتهای نادرست برای دستیابی به درآمدهای سهلالوصول، زمینه رکود در تمام ابعاد جامعه را فراهم میکند؛
- همانند سرطان بوده و هرجاکه ریشه بدواند، روزبهروز بر سرعت شیوع آن افزوده شده و در نتیجه مقابله با آن بسیار دشوار میگردد؛
در یک جمعبندی کلی، شناخت و مقابله با آن در عرصههای مختلف حائز اهمیت بوده و ضرورتی جدی و انکارناپذیر است.
تعریف مفاهیم:
فساد: ریشه «فساد اداری» در لغت به معنای «شکستن» (Rump ere) است. فساد در اصطلاح؛ بیرون رفتن از حد اعتدال استکه با سوءاستفاده از امکانات و منابع عمومی در جهت کسب منافع شخصی، آنچهکه شکسته یا نقض میشود میتواند یک «شیوه رفتار اخلاقی یا اجتماعی و یا مقررات اداری» باشد. در زبان فارسی برای فساد معانی مختلفی مانند: «تباهی»، «ستم»، «مال کسی را گرفتن»، «گزند»، «زیان»، «ظلم و ستم»، «شرارت» و «بدکاری» ذکر شده است، فساد به سوء استفاده از قدرت برای کسب منفعت شخصی یا منافع گروهی اشاره دارد. فساد تجلی نوعی از رفتار مقامات دولتی استکه در آن به طور نادرست و غیرقانونی با سوء استفاده از قدرت عام محول شده به آن ها، خود و نزدیکانشان را غنی میسازند، بسیاری از دانشمندان و متفکران سیاسی مانند ویتوتانزی، ماکیاولی، منتسکیو، روسو، بنتام، و گورنال میردال، به تعریف و اظهار نظر در مورد فساد پرداخته اند. به عقیده ماکیاولی، فساد جریانی استکه طی آن موازین اخلاقی افراد سست و قضیلت و تقوای آن ها به نابودی کشیده میشود. از آن جاییکه بسیاری از افراد از نظر درجه تقوا و پرهیزگاری ضعیف هستند، زمینه فساد در آن ها همواره وجود دارد؛ مگر آن زمانی که تحت هدایت و نفوذ یک رهبر بزرگ قرار گیرند (زاهدی، 1375 ،صص 234-245).
فساد اداری: واژه فساد اداری به معنای نادرستی و کردار خلاف قانون افرادیکه در مسند قدرت و مسوولیت قرار دارند. در فصلنامه تخصصی مسائل مالی و توسعه بانک جهانی فساد اداری را چنین تعریف نموده است: سوء استفاده از اختیارات محوله، به نیت حصول نتایج تعریف نشده در مسوولیتهای محوله. همچنان در نشریه تخصصی حسابداری انجمن حسابداران خبره لندن آمده است که فساد اداری عبارت است از سوء استفاده از امکانات و اختیارات دولتی به نیت تأمین منافع شخصی و خصوصی. به عبارت دیگر، فساد اداری عبارت است از تصرف ناحق در امکانات بخش عامه یا دولتی و سوء استفاده از این قبیل تسهیلات برای پیشبرد هدفها و مقاصد حزبی و سیاسی (شلالوند،1385 صص 132-133).
در یک تعریف دیگر از فساد اداری آمده است که هرگونه فعل یا ترک فعلی است که توسط هرشخص حقیقی یا حقوقی به صورت فردی، جمعی یا سازمانی به نیت عمدی و با هدف کسب هرگونه منفعت یا امتیاز مستقیم یا غیرمستقیم برای خود یا دیگری که منجر به نقض قوانین و مقررات کشور انجام پذیرد یا ضرر و زیانی ره به اموال، منافع، منابع و امنیت عامه و یا جمعی از مردم وارد نماید.
اداره: اندیشمندان حقوق اداری، تعاریف گوناگون و متعددي از اداره ارائه نمودهاند (انصاری، 1383، ص 38)که به نحوي میتوان آنها را در قالب دو مفهوم کاربردي و سازمانی تعریف نمود: در مفهوم کاربردي اداره عبارت است از فعالیتها و خدماتیکه به وسیله سازمانهاي عمومی یا زیر نظر آنها انجام یا ارائه میشوند (همان اثر، همان جا). در مفهوم کاربردي اداره، اهداف و مقاصد آن، مدنظر است، در حقوق اداري دو هدف عمده را براي اداره یا سازمان اداري در نظر گرفتهاند؛ حفظ نظم و انجام خدمات عمومی. اما در مفهوم سازمانی اداره به مجموعه امکانات و اشخاصی اطلاق میشودکه اهداف اداره را تحقق میبخشند. به عبارت دیگر، بهکارگیري ابزارهاي مادي و نیروي انسانیکه در عملیاتی کردن اهداف اداره مؤثرند، موردنظر است. بنابراین، از نظر سازمانی، اداره عبارت است از مجموع سازمانهاي اداري اعم از وزارتخانهها، سازمانهاي دولتی و مؤسسات عمومیکه با تمام امکانات موجود، شامل امکانات مادي و انسانی، اهداف اداره را تحقق میبخشند (موسی زاده، 1382، ص 44).
بند یک ماده سوم قانون مبارزه علیه ارتشا و فساد اداري افغانستان، قلمرو شمول اداره را چنین تبیین میکند: اداره عبارت است از تمام ادارات دولتى اعم از قضاء، څارنوالي، قواى مسلح، پولیس، امنیت ملى، تصديها و مؤسسات مختلط خصوصى و غیردولتىکه به نحوى از انحاء در معامله با دولت قرار میگیرند. و نیز بند یک ماده سوم قانون کار افغانستان دربارۀ تعریف اداره اینگونه مقرر میدارد: اداره عبارت است از وزارتخانهها، ادارات دولتی وغیردولتی، کمیسیونهاي مستقل، تصديها، تشبثات خصوصی و مختلط و مؤسسات خارجی مقیم جمهوري اسلامی افغانستان که کارکن در آن مصروف کار تولیدي یا خدماتی میباشد.
بنابراین، در مجموع میتوان گفت اداره عبارت است از مجموعه واحدهاي سازمان یافتهايکه وظیفۀ آنها تأمین منافع و نیازمنديهاي عمومی است (انصاری، 1383، ص 40)،
و سازمان اداري در واقع ساختار حقوقی سازمان یافتهاي است که داراي صلاحیت، اموال و کارمندانی بوده که موظف به فعالیت و کار میباشند.
نظام اداری: نظام اداري را میتوان شبکهاي از روشها، شیوهها، قوانین و برنامههاي اجرایی دانست که در زمینههاي اجتماعی، اقتصادي، سیاسی و فرهنگی براي ادارۀ ساختار حکومتی کشورها وجود دارند و فعالیت مینمایند. با توجه به این تعریف، مفهومیکه از نظام اداری استنباط میشود، این است که اداره، نظم اجتماعی خاصی است که براساس آن عدهاي از افراد به منظور رسیدن به یک سلسله اهداف نسبتاً مشخص با یکدیگر همکاري میکنند. به عقیده «الیور شلدون» اداره، در حکم رهبري و هدایت مؤثر است که هدفها را تعریف و توصیف میکند (حقیقی، 1384، ص 44).
بنابراین، نظام اداري متشکل از اجزاي همچون منابع انسانی، سازماندهی و تشکیلات، نظامها و روشها، قوانین و مقررات و امکانات و منابع که داراي یک رابطه متقابل و ارگانیک هستند و جامعه را براي تحقق اهداف و آرمانهاي خود رهبري مینماید، خواهد بود (حقیقی، 1384، ص 23).
با شناخت دقیق این نظام، اصول و مبانی جامعه و شرایط محیطی و داخلی حاکم برآن میتوان زمینههاي تحقق اصلاح نظام اداري را فراهم نمود.
مستخدم عمومی: قبل از اینکه به تعریف و تحلیل چیستی مستخدم عمومی پرداخته شود، تبیین مفهوم استخدام ضروري مینماید. واژة استخدام در لغت اینگونه شده است: به خدمت وا داشتن، به کار گماشتن، نوکرگرفتن و خدمت خواستن یا کسی را براي خدمت خواستن (عمید، 1384، ص 137).
برخی از حقوق دانان در تعریف استخدام مینویسد: استخدام عبارت است از به کاري گماشتن کسی و رابطۀ کاري بین دولت یا مؤسسات عمومی و اختصاصی با کسی یا کسانی بدون اینکه مشمول عقد اجاره باشد.
مفهوم استخدام عمومی در زمانها و دورانهاي مختلف، یک سان نبوده بلکه با دیگرگونیها و تحولات سیاسی اجتماعی جوامع انسانی، معانی متفاوتی را به خود اختصاص داده است؛ اما با وجود اختلاف میان آنها، این مفاهیم به کلی نسبت به هم بیگانه نبودهاند؛ بلکه نزدیکیهاي بسیاري باهم داشتهاند. امروزه میتوان گفتکه در بیشتر کشورهاي پیشرفتۀ صنعتی، استخدام عمومی، مجموع قدرتها و صلاحیتهاي قانونی است که قدرت عمومی به مستخدم میدهد، تا این قدرت و صلاحیتها به منظور برآوردن نیازهاي همگانی مردم کشور، به کار برده شود (ابوالحمد، 1383، ص 101).
با این حساب، مستخدم به کسی اطلاق میگرددکه رابطۀ استخدامی با شخص (حقیقی و حقوقی) داشته باشد خواه طرف این رابطه، دولت باشد یا نباشد.
مستخدم عمومی درقوانین افغانستان: با توجه به گستردگی معانی مستخدم عمومی، تعریف روشن و شفافی از آن در قوانین افغانستان ارائه نگردیده است؛ اما در عین حال، آن چه ذیل این واژه در برخی از قوانین مربوطه آمده، به این قرار است: در بند 3 ماده سوم قانون خدمات ملکی، ذیل اصطلاح مأمور خدمات ملکی چنین آمده است؛ «شخصی است که با رعایت احکام این قانون به منظور ارایۀ خدمات به طور دایمی در اداره دولتی استخدام میگردد.» در این ماده دو رکن براي مستخدم عمومی ذکر شده است: یکی رکن زمانی است که استخدام و به کاري آن به صورت دائم است، و دیگري رکن مکانی است که محل خدمت و استخدام او در اداره دولتی باشد.
اصولنامه مأمورین مصوب 17 جدي 1333 در بند 1 اصل اول، رکن مالی مستخدم را برجسته میکند: اشخاصیکه به خدمات دولتی مؤظف بوده از بودجه دولت معاش داشته، مکلف به دادن سوانح و مجبور به قید سجل باشند، مأمور شناخته میشوند. با این حساب به ارکان زمانی و مکانی اشاره نشده، و در عوض معاش از بودجه عمومی را قید نموده است.
ماده دوازدهم قانون جزا، به دستهبندي مأمورین و مستخدمین خدمات ملکی پرداخته و افراد ذیل را به عنوان موظفین خدمات عامه برشمرده است: 1) مأمورین و اجیران دولت و تصديهاي دولتی؛ 2) مأمورین و اجیران موسسات عامه؛ 3) اعضاي ارکان دولت و جرگههاي ولایتی و محلی؛ و 4) وکیل مدافع، حکم، اهل خبره، شهود و سایر اشخاصی که تصادیق شان معتبر شناخته شود.
از بررسی مواد فوق میتوان به این نتیجه دست یافت که در هیچ یک از این قوانین تعریف صریح و روشنی از مستخدم عمومی ارائه نشده است، با این حال، از جمعبندي این مواد چنین به دست میآید: مستخدم عمومی شخصی است که مطابق قانون جهت انجام خدمات عمومی به طور دایمی در اداره دولتی استخدام شده و از بودجه عمومی امرار معاش میکند.
سازمان: به نقل از پیتر دراکر، سازمان یک برنامه اجتماعی هدفمند، با برنامههایی روشن است که به سبب داشتن ساختاری آگاهانه و مرزهایی مشخص، فعالیتهایی را به انجام میرساند. مفهوم سازمان همواره با سازماندهی همراه بوده است و ساختار در حقیقت حاصل فرایند سازماندهی است؛ يعنى سازماندهی فرایندیکه توسط آن ساختار یک سازمان ایجاد و نگهداری میشود.
ساختار سازمانی: ساختارسازمانی، تعیینکنندۀ نحوۀ ارتباطات، جایگاه تصمیمگیری، نحوۀ گزارشدهی و سلسله مراتب اختیارات است، شناسایی آن بازتابدهندۀ نمای کلی سازمان (اداره) است. با توجه به مواردیکه ساختار تعیین میکند، وجود ساختاری مناسب با هدفها و نیازهای سازمان ضرورت دارد چراکه در نهایت همه تصمیمهای مدیریت در زمینۀ برنامهریزی، سازماندهی، هماهنگی و کنترل روی ساختار پیاده میشود و ساختار باید قدرت این تصمیم ها را به نحو شایسته داشته باشد. اگر ساختار سازمانی دچار مشکل باشد، طبیعتاً آن سازمان نمیتواند کارآمدی و اثربخشی لازم را داشته باشد .
نتیجه گیری:
از این تحقیق چنین استنباط می شودکه کاستیها درساختارهای نظام اداری افغانستان بیشتر وجود دارد که خود فساد زا بوده، به ندرت در سازمان های اداری میتوان بدون پرداخت رشوه، کاری از پیش برد. در بسیاری از ادارات، سازمانها، وزارتخانهها ، شاروالیها ، نهادهای امنیتی، ترافیک، اعطای پُستها در سازمانهای مختلف حتی در دانشگاهها تنها رشوه و روابط بهجای ضوابط، در انجام امور اداری کارساز است. بهصورت علنی از شهروندان رشوه مطالبه میکنند. نه براساس ضابطه، صلاحیت و شایستگی؛ بلکه براساس رابطهمداری، باندبازی صورت میگیرد. احراز برخی مشاغل و یا عضویت در هیئت مدیرههای گوناگون با عناوین مختلف همچون مشاورکه با هدف ایجاد رابطه و سوءاستفاده از موقعیت وظیفهای صورت میگیرد، امری متداول است. مبارزه با فساد قبل از هرچیز مستلزم شناسایی عمیق فساد وهمینطور شناسایی افراد فاسد و سوءاستفادهکننده است، بنابرسوءاستفاده از موقف شغلی؛ حقوق اجتماعی، اقتصادی و سیاسی شهروندان نقض و یا حق مسلم فرد یا گروهی به آسانی پایمال یا به ناحق، به دیگری واگذار می شودکه خود نقض قوانین درافغانستان است.
منابع:
- ابوالحمد، عبدالحمید. (1383). حقوق اداري افغانستان، چاپ هفتم، تهران: اتشارات توس، ص101.
- انصاری، ولی اﷲ. (1383). کلیات حقوق اداري، چاپ پنجم، تهران: نشر میزان، ص،38.
- تانزي، و. (1378). مساله فساد، فعاليتهاي دولتي و بازار آزاد، ترجمة؛ بهمن آقايي، تهران: اطلاعات سياسي- اقتصادي، 149-150 و 189-178.
- حقیقی، محمد علی. (1384). مدیریت تطبیقی، تهران: انتشارات ترمه، ص44.
- حقیقی، محمد علی. و زهرا مؤمنی مایانی. (1384). مدیریت تطبیقی نظام هاي اداري پیشرفته، تهران: انتشارات ترمه، ت ص23.
- زاهدي، شمسالسادات. (1375). نگرش برفساد و آثار آن، دانش مديريت، شماره دوم، بهار. صص234- 245.
- شلالوند، عبدالعلي. (1385). اختلاس و فساد اداري، آفت توسعه، مجلس و پژوهش، سال پنجم، شماره 25، خرداد و شهريور، صص 132-133.
- عمید، حسن. (1384). فرهنگ فارسی عمید، تهران: امیرکبیر، تهران، ج1، ص137.
- قانون نظارت بر تطبیق ستراتیژی مبارزه با فساد اداری، طـی فرمـان شماره (٣۶) ١٣٨٧/۴/٣١ ریاست ج.ا.ا
- موسی زاده، رضا. (1382). حقوق اداري، چاپ پنجم، تهران: نشر میزان، ص44.
- همدميخطبهسرا، ابوالفضل. (1384). فساد مالي: علل، زمينهها و راهبردهاي مبارزه با آن، چاپ اول، تهران: انتشارات پژوهشكده مطالعات راهبردي.
- بها، شریف. (2015). عوام و راههای کاهش فساد اداری در افغانستان، برگرفته از:
- http://zhman.net/?p=45559
- خلیلی، عبدالکریم. (1394). ریشههای فساد اداری در افغانستان، برگرفته از:
8am.af/1394/09/01/corruption-afghanistan-gov-af/
- اتاق تجارت و صنایع افغانستان، (1391). مبارزه با فساد مالی و ادارای، یک ضرورت برای ایجاد محیط مناسب تجارت، برگرفته از:
http://www.acci.org.af/da/articles/464-n.html
- میرزاد، محمد امین. (1390). فساد اداری چیست؟، برگرفته از:
http://www.ufuqmagazine.org/dari/1390/29/
- واعظی، محمد. (1393). حکومت جدید افغانستان و اراده سیاسی مبارزه با فساد، برگرفته از:
http://www.bbc.com/persian/afghanistan/2014/10/141007_k05_afghan_new_gov…
- صادقی، هادی. (1390). نهادهای ناکارآمد مبارزه با فساد اداری، برگرفته از:
http://www.dailyafghanistan.com/remark_detail.php?post_id=122690
- خبرگزاری تسنیم، (1394). شفافیت نیاز مهم نهادهای مبارزه با فساد اداری در افغانستان، برگرفته از:
http://www.tasnimnews.com/fa/news/1394/11/28/1004063
يادداشت: این مقاله بيانگر نظر نویسنده است، پژواک در قبال آن مسووليتى ندارد.
GET IN TOUCH
NEWSLETTER
SUGGEST A STORY
PAJHWOK MOBILE APP